ماتریالیسم تاریخی
ملت
چگونه می تواند
به وحدت ملی برسد؟
امیرنیک آئین
درس 87- ملت
ملت که دارای چهار وجه مشترک پایداریعنی زبان، سرزمین، فرهنگ و اقتصاد است مقوله ای
است اجتماعی، مشخص و تاریخی.
1) ملت مقوله ای است اجتماعی، به این معنا که اگرچه معمولا دارای محمل های اتنیک و
آنتروپولوژی یعنی قومی و انسان شناسی و مردم شناسی است و پیدایش آن نتیجه تکامل
اشکال دیگرتجمع اتنیک است با اینحال مقوله ای خالص، اتنیک یا بیولوژیک یا نژادی
نیست بلکه پدیده ای است اجتماعی و ثمره یک روند طولانی تکامل اجتماع است، روندی که
درطول آن تبارها و خلقها و نژادهائی بهم جوش میخورند تا به پیدایش ملت منجرشود.
آنچه درآخرین تحلیل موجب این جوش خوردن و ادغام و تغییرکیفی و رسیدن به مرحله
ماهیتا تازه ای می شود، تولید سرمایه داری و ایجاد بازار داخلی یگانه است که درآن،
همچو درکوره بزرگی، مرزهای قبیله ای و قومی و تفاوت های طایفه ای و عشیره ای و محلی
ذوب میشود و ازبین می رود. ملت جمع ساده چندین قوم نیست، بلکه مرحله ماهیتا نوینی
در تجمع افراد است، پدیده ای است اجتماعی که برای نظام های سرمایه داری و سوسیالیسم
شکل عمده تجمع اهالی به شمارمی رود.
2) ملت مقوله است مشخص، به این معنا که وابسته به فرماسیون مربوطه است و مفهوم
مجردی نیست. خصلت ملت و نقش آن درحیات جامعه همواره مهرعوامل و فعالیت نیرو های
مختلف طبقاتی داخل خود را جبین دارد. دردرجه اول باید بین ملت نوع بورژوائی یعنی
هنگامیکه نظام سرمایه داری درجامعه حاکم است، و ملت نوع سوسیالیستی یعنی هنگامی که
سوسیالیسم پیروزشده است تمیز قائل شد. درنظام سرمایه داری ملت را تنها تا زمانی می
توان یک اشتراک ثابت و واحد دانست و از وحدت ملی صحبت کرد که وظایف و منافع گسترده
و مشترک بین پرلتاریا و بورژوازی- دو طبقه اصلی آن فرماسیون- وجود داشته باشد: یا
ازنظرمنافع مشترک درنابود کردن فئودالیسم، یا ازنظرمنافع مشترک درمقابله و نبرد با
امپریالیسم خارجی. بجز این حالات، ملت را در نظام سرمایه داری نمی توان یک دست و
همگون دانست. پیدایش ملت اگر روند وحدت و اشتراک درشاخص های معینی است، درعین حال
روند تقسیم به طبقات متخاصم بورژوازی و پرلتاریا و تعمیق و تشدید تضادها بین بهره
کشان و بهره دهان است و درجریان تکامل تاریخ، آنچه قاطع و تعیین کننده است همین
عوامل اجتماعی و طبقاتی است.
بنابراین ملت را نباید به طورمطلق و مجرد بلکه به طورمشخص درنظرگرفت. در حقیقت با
تکامل نظام سرمایه داری تضادها و تناقضات طبقاتی روزافزون، ملت را تقسیم و تجزیه
میکند.
بورژوازی به طبقه ای بدل می شود که وجود و منافعش با منافع ملی و رشد جامعه و تکامل
ملت به مثابه مجتمع و اشتراک تاریخی افراد بشری مغایرت دارد. ملت بورژوائی ازیک شکل
تجمع برای اشتراک ثابت و یگانگی، به صورت شکل و چهارچوبی برای بروز تضادها و نبردها
درمی آید. نه وحدت، بلکه تضاد و نبرد بین طبقات، وجه مشخصه ملت دراین نظام است.
درجریان تکامل جامعه، منافع اصیل ملی و رشد تاریخی و تکامل آینده نیروهای مولده در
خدمت خلق و گسترش و غنی شدن فرهنگ، یعنی تمام آنچه که می توانیم آنرا "امرملی"
بنامیم بیش ازپیش به مبارزه طبقاتی طبقه کارگر و متحدینش وابسته می شود. طبقه کارگر
و زحمتکشان بیش از پیش به مظهر و بیانگرمنافع ملت و وثیقه رشد آتی مادی و معنوی ملت
بدل می شوند.
سلطه طبقاتی بورژوازی، درچارچوب یک ملت موجب تشدید تضادها درداخل هرملت میشود؛ و
تضادها و رقابت های ما بین بورژوازی کشورهای مختلف سرمایه داری، موجب دشمنی و خصومت
بین ملت ها و گرایش به سوی سیطره جوئی و استثمارملت های ضعیف تر و کوچک تر می شود.
هنگامیکه حساب سرمایه داری درتکامل تاریخی ازحساب توده زحمتکش جدا می شود و
هنگامیکه منافع اساسی مشترک نظیررشد جامعه در راه ترقی و مبارزه ضد امپریالیستی
آنها را بهم پیوند ندهد، ادعای "وحدت ملی" البته سخنی بی پایه و دروغین است، پوششی
است برای پنهان کردن بهره کشی و تفرقه طبقاتی، پرده ای است بر روی اغراض تنگ نظرانه
طبقات استثمارگرحاکم که با منافع راستین ملی تعارض پیدا کرده است. این همان شیوه ای
است که هم اکنون رژیم ایران میکوشد ازآن استفاده کند و زیر ادعای "وحدت ملی" تمام
تضادهای دردناک جامعه ما و ماهیت ضد ملی سیاسیت های خود را در زمینه های اقتصادی و
سیاسی و نظامی و فرهنگی، در زمینه نفت و نظامی گری و تجاوزو پاسداری منافع
امپریالیسم بپوشاند.
مقوله ملت مقوله ای مشخص است نه مطلق، گفته لنین را بیاد داشته باشیم که گوشزد می
کرد، درهرملت بورژوا عملا دو ملت و همراه آن دو فرهنگ وجود دارد زیرا که اشتراک ملی
موجب ازبین رفتن تضاد طبقاتی نیست و این عامل دومی است که درتاریخ نقش تعیین کننده
را دارد.
3) ملت مقوله ای است تاریخی، به این معنا که شکلی از اجتماع و اشتراک افراد بشری
است که در مرحله معینی پیدا شده روند تکاملی خاصی را پیموده و در مرحله معینی نیز
ازبین خواهد رفت. پس ازسرنگونی سرمایه داری، سیمای ملت نیز بتدریج عمیقا تحول می
پذیرد و به یک ملت نو، رها از تضاد های طبقاتی و مبارزه طبقاتی به ملت سوسیالیستی
بدل می شود. شالوده این ملت را، اتحاد طبقه کارگر و دهقانان زحمتکش تشکیل می دهد.
ملت سوسیالیستی، یک دست و همگون است. عوامل تجزیه کننده قبلی، درآن از بین می رود.
وجه مشخصه ملت سوسیالیستی، وحدت فزاینده معنوی و سیاسی زحمتکشان است. یگانگی واقعی
ملی تنها دراین نظام است که معنا پیدا می کند. افراد دارای منافع مشترک هستند و
آرمان های اساسی همگان یکی است. تنها درنظام سوسیالیستی نقش ملت به مثابه شکل تجمع
افراد و قالب و چارچوب مناسبی برای امر رشد سریع اقتصاد و فرهنگ، شکوفان می شود.
نیروی بالقوه و سازنده ملت تنها درسوسیالیسم همه جانبه تجلی میکند.
شالوده اقتصادی ملت سوسیالیستی، مناسبات تولیدی سوسیالیستی و شالوده سیاسی آن قدرت
سیاسی طبقه کارگرو متحدینش و شالوده ایدئولوژیک آن آموزش مارکسیسم لنینیسم ایست که
با هرگونه نظام ناسیونالیستی و ستم ملی و تضاد طبقاتی و ملی بیگانه است.
براثراستقرار سوسیالیسم، روابط بین ملت ها نیزاز ریشه عوض می شود. علل خصومت ها و
کینه ها و بی اعتمادی ها ازبین می رود. طبقه کارگر و زحمتکشان، ازهرملتی که باشند،
منافع و هدف های مشترک دارند و سود هیچ یک در زیان دیگری نیست. در این نظام، ستم
ملی برچیده می شود. وجه مشخصه روابط بین ملتها و دولتهای آنان عبارتست ازکمک
برادرانه و احترام متقابل، استقلال و حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و تساوی حقوق،
مبادلات روز افزون اقتصادی و فرهنگی و تکامل موزون و همه جانبه و همآهنگ و شکوفانی
جمعی. درسوسیالیسم رشد و شکفتگی هرملت موازی با اتحاد و دوستی بین همه ملل پیش
میرود. شالوده این روابط جدید "انترناسیونالیسم پرلتری" است.
پس ازپیروزی کامل کمونیسم درمقیاس جهانی و دراثر یک روند طولانی تکامل، نزدیکی بیش
از پیش ملل منجربه از بین رفتن تفاوت های ملی خواهد شد. درمراحل دورجامعه کمونیستی
بسیار تکامل یافته، شکل جدیدی از تجمع تاریخی افراد ایجاد خواهد شد که جای ملت را
خواهد گرفت و تمامی بشریت را در یک بین المللی بزرگ، در یک خانواده یگانه، گرد
خواهد آورد. این البته مربوط به آینده های دوراست و بسیار دیرترازتحقق یگانگی کامل
اجتماعی صورت پذیر خواهد شد.
راه توده 149 17.09.2007