بازگشت

مردم ـ دوره هفتم، سال اول، شماره 64 شنبه 21 مهر ماه 1358

بی تفاوتی جامعه

نسبت به انقلاب،

 یعنی مرگ انقلاب

 فاجعه حکومت حجتیه

گام به گام

از دل انقلاب 57 بیرون آمد

 

انقلا ب بزرگ مردم ایران به رهبری امام خمینی، در مرحله اول آن، یعنی مرحله برانداختن رژیم استبدادی و دست نشانده و غارتگر پهلوی، بر اوج موج نیرومند شور و هیجان بی همتا و بی سابقه انقلابی مردم، به پیروزی رسید. این حادثه شگرف ایران، منطقه و جهان را تکان داد.

امپریالیسم و قشرهای ارتجاعی و محافظه کار جامعه ما در مرحله اول کوشش بسیاری به کار بردند تا مانع بسط انقلاب و پیروزی آن شوند. ولی به برکت اتحاد و هوشیاری مردم و در زیر شعارهای قاطع و درست امام خمینی علیه سلطنت استبدادی، تمام دسایس عقیم ماند.

انقلاب وارد مرحله دوم خود شد، مرحله انتقال، یعنی مرحله ای که هنوز بساط  اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی، سیاست داخلی و خارجی رژیم گذشته کاملا برچیده نشده و هنوز مبانی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی، سیاست داخلی و خارجی رژیم انقلابی نوزاد استقرار نیافته است.  

در این مرحله انتقالی، چه بسا که انقلاب ها وازده اند، منحرف شده اند، سقط شده اند، تغییر رنگ داده اند، شکست خورده اند، زیرا در این مرحله انتقالی کار امپریالیسم و نیروهای محافظه کار و ضد انقلابی داخلی از مرحله پیشین به مراتب آسان تر و برعکس کار نیروهای انقلابی به مراتب دشوارتر است.

چرا کار ضد انقلاب بس آسان تر است؟ زیرا آن موجود مورد تنفر عموم، که در پرتو مبارزه برای بر افکندنش، همه متحد بودند، دیگر نیست و ضد انقلاب می تواند خود را در جامه های مختلف « چپ »، « ملی »، « دمکراتیک»، « مذهبی» مستور سازد و با استفاده از این که نظام گذشته، طی پنجاه سال، روحیات خاصی ایجاد کرده، با هزار زبان و  آن هم این بار از موضع « اپوزیسیون»، علیه قدرت انقلابی، که نضج نگرفته و سخن وعملش تجلی عینی و واقعیت نیافته، مبارزه کند و از حربه های تفتین، سنگسار، تلقین و تکرار، دسیسه ها و توطئه های مستور، چاپلوسی، عوام فریبی و ارائه نقشه های گمراه ساز و انواع حربه های ابلیسی دیگر، استفاده کند و صدها دام بزرگ و کوچک در سر راه انقلاب بگستراند.

اما چرا کار نیروهای انقلابی به مراتب دشوارتر است؟ زیرا آن ها مسئولیت عظیم اداره امور را، که تا دیروز از آن آزاد بودند، بر عهده دارند و همه مردم، همه چیز را از آن ها می خواهند و از آن ها می بینند، در حالی که خود آن ها هم متحد نیستند و دقیقا نمی دانندچه چیز باید جانشین چه چیز شود. به علاوه برای ساختن نو باید کهنه را شکاند و شکاندن کهنه به منافع بسیاری، به حق و ناحق، صدمه می زند و ناراضی می تراشد. در کشور ما، علاوه بر همه این ها، مشکل «تعدد مراکز قدرت» هم پیدا شده و این مراکز قدرت در واقع یک چیز نمی خواهند، ولو در ظاهر به هم تعارف می کنند و با هم موقتا کنار می آیند. و حال آن که هر انقلابی، در این دوران های پیچیده، به وحدت اراده و عمل ( بدون نقض آزادی های ضرور) نیازمند است.     

در چنین شرایطی، حفظ شور و هیجان انقلابی مردم کار ساده ای نیست. درست است که وجود یک رهبر مذهبی ـ سیاسی با نفوذ، با توجه به اعتقادات مذهبی قشرهای وسیع مردم و دلبستگی آن ها به انقلاب ، تا حدود زیادی کار انجام می دهد و کمک می کند. به این نکته، امام خمینی، بارها در سخنان خود توجه داده است و این مطلب دارای هسته منطقی و عقلایی است، ولی در عین حال موضوع را نباید ساده کرد و یا در آن غلو ورزید، اگر هرج و مرج، احکام ناسخ و منسوخ، سازشکاری های آشکار و نهان، مستقیم یا غیرمستقیم با امپریالیسم و نیروهای راست، چرخش های ضد خلقی، وخامت روزافزون اقتصادی، اعمال اسلوب های ورشکسته رژیم گذشته در زیر عناوین تازه، مدتی ادامه یابد، شعله های شوق اندک اندک فرو می نشیند و حتی ساده دل ترین و صمیمی ترین مومنان به مذهب و وفاداران به انقلاب نیز در زیر فشار محیط خود ناچار به سکوت می شوند.

روزی که کودتای 28 مرداد علیه دکتر مصدق روی داد، مردم زیادی به خیابان آمده بودند، ولی با «بی تفاوتی» به حادثه ای که در حال گسترش بود نگریستند. در همین زمینه ـ گرچه تشبیهات تاریخی همیشه دقیق نیست ـ تا حدی می توان وضع انقلاب بنگلادش و لیدر با نفوذ آن مجیب الرحمن را نیز یادآوری کرد. وقتی مجیب الرحمن همراه خانواده اش، با آن قساوت از طرف مخالفان خود کشته شد، دیگر از شور و شوق طوفانی و انفجاری آن روزی که وی از زندان پاکستان آزاد شده و به وطن بازگشته بود، خبری نبود. آری، درست است که مسایل معنوی و مذهبی تاثیر فراوان در جامعه ما، به ویژه در قشرهای مستضعف دارد، ولی این مطلب خود دارای حدود و ثغوری است. بدون شک کسانی تا آخر وفادار خواهند ماند، ولی در صورت غلبه فلج «بی تفاوتی»، این وفاداران تا آخر خط، نمی توانند کاری از پیش ببرند. در تاریخ دین اسلام و مذهب جعفری، بارها بزرگانی مانند پیغمبر اسلام، علی ابن ابی طالب و حسین بن علی، با این بی وفایی و انفراد روبرو شده اند، با تمام مقام زبده مذهبی که داشتند.  

خوشبختانه ابتکار اصلی هنوز به طور قوی در دست رهبری انقلاب است. ولی دیگر به نهایت درجه، وقت آن رسیده است که رهبران انقلاب به یک بررسی تحلیلی و عمیق و جامع اوضاع دست بزنند و نتیجه گیری های قاطعی از این بررسی به عمل آورند و آن ها را با درایت و تدبیر اجرا کنند، تا جلوی فاجعه های مکنون سد گردد و برخی اشتباهات، که می تواند هلاکت بار باشد تکرار نشود.

روح این نتیجه گیری ها باید ایجاد اطمینان در قلوب طبقات و قشرهای مترقی جامعه ما باشد، دایر بر آن که انقلاب ادامه خواهد یافت. آزادی تامین خواهد بود، استقلال تحکیم خواهد شد، عدالت اجتماعی برقرار خواهد گردید و ترقی مدنی در مسیر سالم پیش خواهد رفت.

روزی بود که انقلاب، جنایتکاران رژیم پهلوی را مجازات می کرد و زندانیان سیاسی را آزاد می نمود. امروز روزی شده که کسانی مانند امیرانی، که ِوردش مدیحه محمدرضا پهلوی بود، از زندان آزاد می شوند و کسانی مانند آذرنوش مهدویان که تمام عمر آگاهانه خود را با امپریالیسم و استبداد رزمیده اند، اعدام!

این وقایع دردناک، هشدار دهنده و عبرت آموزاند. باید تا دیر نشده به خود آمد.

 

 

   مقاله در فرمات PDF :

بازگشت