تحلیل تحقیقی "جعفر پویا" و "ن. کیانی" اعضای شورای سردبیری راه توده
حزب الله لبنان
میان دو تیغ قیچی اسرائیل
و رهبران جمهوری اسلامی
رهبران موتلفه اسلامی نگران تجارت سیب و پرتقال لبنان اند
و حاکمیت یکدست جمهوری اسلامی، حزب الله لبنان را سپر بلای خود کرده است.
حكومت یکدست، دولت احمدی نژاد و گروه های موسوم به حزب الله ايران پرچم دفاع از حزب الله لبنان را به دست گرفته اند. اينان همسو با تبليغات اسرائيل و آمريكا طوری وانمود می كنند كه گويا حزب الله لبنان با سرانگشت رهبران جمهوری اسلامی بوجود آمده است. به گونه ای برای حزب الله لبنان تبليغ می كنند كه بيش از آنكه هدف از آن همبستگی با مردم يا حتی حزب الله لبنان باشد ايجاد اين تصور در مردم ايران و جهان است كه مثلا سرنخ حزب الله لبنان در دست رهبران ايران است. خون مردم لبنان و اعضای حزب الله فعلا وسيله كاسبی و كسب وجهه رهبران ايران شده است. ولی آيا واقعا ماهيت حزب الله ايران با ماهيت حزب الله لبنان يكی است؟ حزب الله لبنان كه هيچگاه دست بر روی مردم خود بلند نكرده با حزب الله ايران كه حيات سياسی آن بدون مردم آزاری، چماق كشی، تفرقه افكنی و ... ممكن نيست، دارای يك انديشه هستند؟ آيا بين هدف حزب الله لبنان كه ايجاد يك جبهه واحد ضد اسرائيلی و ضدامپرياليستی است با حزب الله ايران كه كاری جز پراكندن، منفعل كردن و سركوب كردن جبهه ضدامريكايی ندارد شباهتی وجود دارد؟ آيا هدف كمك های ايران به حزب الله تقويت مقاومت آن در برابر اسرائيل است، يا تضمين امنيت صادرات سيب و پرتقال لبنان كه انحصار آن نه فقط به سوی ايران، بلكه به ديگر كشورهای منطقه و قبرس و غيره در اختيار موتلفه اسلامی و عسكراولادی و رفيق دوست است؟
حزب الله لبنان در سال 1982 و پس از حمله اسرائيل به لبنان شكل گرفت. حسن نصرالله رهبر كنونی حزب الله خود می گويد: "اگر اسرائيل در سال 1982 به لبنان حمله نكرده بود امروز حزب الله وجود نداشت." ريشه حزب الله لبنان از يكسو در جنبش امل و انديشه های امام موسی صدر و از سوی ديگر و بيش از آن در جنبش چپ و جبهه مقاومت فلسطين نهفته است. به همين دليل برخلاف "امل" حزب الله توانست پيوند تنگاتنگی با مردم محروم جنوب لبنان و ديگر مناطق اين كشور برقرار كند. زمانی كه حزب الله تشكيل شد اوج تلالو انقلاب ايران در منطقه بود. رهبران وقت حزب الله (شیخ حسن فضل الله) واقعا به انقلاب ايران عشق می ورزيدند و آن را الگوی خود می دانستند. آنان هنوز از اختلاف های درونی رهبری انقلاب ايران اطلاع نداشتند. اختلاف هايی كه بعدها در جريان فاش شدن ماجرای ايران گيت و خريد سلاح از اسرائيل توسط ايران ضربه سختی به حزب الله لبنان وارد كرد، ضمن آنكه هواداران محمد منتظری و سید مهدی هاشمی را كه با انقلابيون فلسطين و لبنان دارای مناسبات نزديك بودند از سپاه پاكسازی كرده و حتی مهدی هاشمی را اعدام کردند.
بدينسان همراه با چرخش تدريجی رهبران ايران كه در داخل به صورت سركوب نيروهای انقلاب و در خارج به شكل تلاش برای جلب نظر موافق آمريكا جلوه گر می شد، نحوه مناسبات ايران با حزب الله لبنان نيز تغيير كرد. اين مناسبات در دوران رهبری علی خامنه ای از شكل كمك های صادقانه و بی شائبه اوليه به نفوذ درون حزب الله، جلب افراد ضعيف از نظر فكری يا مادی به سازمان های امنيتی كه نقش مخربی به زيان حزب الله در برخی ترورهای ايرانيان اپوزيسيون خارج از كشور بر دوش آنان گذاشته شد، در تلاش برای استفاده ابزاری از آن، و تبديل كردن حزب الله به يك وسيله مذاكره و چانه زنی با غرب، عوض شد.
چند دستگی های درون رهبری ايران به درون رهبری حزب الله نيز وارد شد هر چند ماهيت اساسی آن را نتوانست تغيير دهد و اين حزب ماهيت ملی لبنانی خود را حفظ كرد.
برخلاف تبليغات وسيعی كه غرب و حكومت ايران انجام می دهند دولت ايران هيچگونه كمك چشمگير نظامی به حزب الله لبنان نكرده است. سلاح های حزب الله لبنان عمدتا موشك های روسی كاتوشياست كه سوريه در اختيار آن قرار داده است. موشك های ديگری اگر ايران در اختيار حزب الله لبنان قرار داده باشد يا تعدادش اندك است يا استفاده از آن مشروط به منافع رهبران ايران و نه حزب الله و مردم لبنان است.
بخشی از نگرانی جمهوری اسلامی از امنيت لبنان هم ناشی از منافع اقتصادی است كه در آن كشور دارد. از جمله انحصار سيب و پرتقال لبنان كه شهرت جهانی دارند اكنون در اختيار موتلفه اسلامی و گروه رفيق دوست و عسكراولادی قرار گرفته است و آنان مايل به تامين امنيت برای تهيه و صادرات آن به ايران و ديگر كشورهای خارجی هستند. در واقع كمك هايی كه اينان مدعی هستند به مردم لبنان می كنند حاصل تاراج دسترنج خود آنان و در جهت حفظ منافع اقتصادی "اصولگرايان" جمهوری اسلامی است.
روی كار آمدن دولت احمدی نژاد آن حاشيه امنيتی را كه سياست های دولت خاتمی برای حزب الله لبنان بوجود آورده بود از ميان برداشت. اعتبار و وجهه بينالمللی كه خاتمی بعنوان يك شخص صلح طلب و دمكرات برای خود بوجود آورده بود اصلا به اسرائيل امكان حمله به حزب الله لبنان را نمی داد. در واقع حزب الله و مردم لبنان قربانی شعارهای انكار هولاكوست و چهره جنگ طلبی شده اند كه رهبران جمهوری اسلامی به كمك احمدی نژاد از ايران در جهان بوجود آورده اند.
رهبران كنونی ايران برخلاف ادعاهايشان نه تنها علاقه ای ندارند كه جهان اسلام و عرب به پشتيبانی از حزب الله برخيزد، بلكه مايلند اين جنبش هر چه بیشتر در جهان عرب منزوی شود تا بيشتر وابسته به ايران باشد. رهبران حزب الله بارها گفته اند كه با هر كشوری كه مايل باشد با حزب الله رابطه داشته باشد اعم از مذهب آن حاضر به برقراری نزديك ترين روابط هستند. دولت ايران چنين چيزی را نمی خواهد. برقراری بارگاه و زيارتگاه برای قاتل عمر، اجازه ندادن به ايجاد يك مسجد اهل تسنن در شهرهای شيعه نشين ايران، ممانعت از ورود يك سنی مذهب به هيئت رئيسه مجلس و مشابه آن همه بالطبع بصورت موضعگيری متقابل رهبران سنی جهان عرب بر ضد شيعيان و در نتيجه حزب الله بازتاب پيدا می كند و اين چيزی نيست كه رهبران ايران آن را ندانند.
رهبران ايران همچنين نگران هستند كه الگوی حزب الله كه بيشتر به اصلاح طلبان و نوانديشان مذهبی در ايران شبيه است اكنون برعكس بداخل ايران نفوذ كند. در واقع حزب الله لبنان برخلاف رهبری جمهوری اسلامی ضامن دمكراسی در لبنان شناخته می شود. حزب الله لبنان امنيت اجتماعات، ميتينگ ها، كنسرت ها و ديگر فعاليت های كمونيست ها و نيروهای مترقی لبنان را تامين می كند.
حزب الله لبنان همچنين امروز از نظر اكثر لبنانی ها ضامن وحدت ملی لبنان تلقی می شود. در سال 1997 امين جمايل مقاله ای در لوموند نوشت به نام "مانع كوزوی(kosovo) لبنان شويم". او مدعی شد كه پس از پايان تجاوزات اسرائيل به لبنان حزب الله درصدد انتقام گيری برخواهد آمد و جنگ با مسيحيان لبنان را آغاز خواهد كرد. اما چنين نشد. امين جمايل بعدها از سخن خود عذرخواهی كرد. واقعيت آن است كه از زمان تشكيل حزب الله جنگ های داخلی و مذهبی در لبنان پايان يافته است و مردم لبنان از همه اديان اين را مرهون نرمش های حزب الله لبنان می دانند. در همين چارچوب حزب الله لبنان مناسبات نزديكی با احزاب ولو اقليت اما دارای پايگاه مردمی بوجود آورده است، از جمله با حزب كمونيست لبنان كه يك حزب ملی و غيره مذهبی است، يا حزب ملی اجتماعی سليمان فرنجيه كه در شمال لبنان هوادار دارد و همچنين با رهبرانی نظير اسامه سعد در صيدا يا ابن كرامه كه در تريپولی هواداران زيادی دارد. اين را مقايسه كنيد با حزب الله و رهبران ايران كه مسلمان شيعه اصلاح طلب را هم قبول ندارند و 24 ساعته در حال تقسيم مردم به مذهبی و غيرمذهبی، خودی و غيرخودی، مسلمان و نامسلمان، سنی و شيعه، اصولگرا و غيراصولگرا ، بدحجاب و بی حجاب و كم حجاب، ملعون و مقتول و حجاب برتر و ... هستند. از همينجا مي توان فهميد كه چرا حزب الله لبنان با دست خالی يك ماه در برابر اسرائيل ايستادگی می كند و "استشهاديون" حزب الله ايران با ماشين كولر دار چلوكباب خوران در شهرها خودی نشان می دهند و تا دم مرز می روند و بر مي گردند.
چهره تروريستی از حزب الله لبنان آن چهره ای است كه رهبران ايران دوست دارند به اين حزب نسبت دهند تا چنين وانمود كنند كه روش های تروريستی آنان در داخل و خارج از ايران همان روش های "انقلابی” است كه در همه جای جهان بكار می رود. در حالی كه در لبنان هيچكس حزب الله را تروريست نمی داند. نه در جريان ترور رفيق حريری و نه جرج حاوی دبيركل پيشين حزب كمونيست لبنان هيچكس حزب الله را در مظان اتهام قرار نداد. صحبت از نقش سوريه و نيروهای خارجی شد ولی هيچكس كمترين ظنی را كه حزب الله به اين كار دست زده باشد حتی طرح نكرد. اين نشان می دهد كه از نظر مردم لبنان حزب الله با اينگونه اقدامات بيگانه است.
حزب الله لبنان با آگاهی از آنكه بر لبه دو تيغه قيچی اسرائيل و ايران قرار گرفته تلاش زيادی برای خارج كردن خود از اين وضع كرده است. از جمله اينها تلاش برای تغيير نام به "جنبش ملی مقاومت لبنان" با حفظ نيروهای شبه نظامی آن بوده است كه بدليل فشارها از درون و بيرون به جايی نرسيده است.
جمهوری اسلامی از شيعه بودن و احساسات شيعيان لبنان و علاقه آنان به انقلاب ايران و همچنين خصومت ديرينه آنان نسبت به تجاوزات اسرائيل سوءاستفاده می كند. طوری در داخل لبنان تبليغ كرده اند كه اگر رهبران حزب الله هم بخواهند از ايران و شعارهای ماجراجويانه آن فاصله بگيرند مردم تصور كنند كه حزب الله می خواهد به آرمان های خود خيانت كند و با اسرائيل سازش كند. از زمان روی كار آمدن دولت احمدی نژاد وضع برای حزب الله به مراتب دشوارتر از گذشته شده است. شعار "محو كردن اسرائيل از روی نقشه كره زمين" برای مردم لبنان و يك حزبی كه با دست تقريبا خالی در مجاورت ارتش اسرائيل، يعنی مجهزترين ارتش خاورميانه زندگی می كند مرگبار بود و مرگبار شد. سياست های تجاوزگرانه اسرائيل نيز به سياست های دولت كنونی ايران ياری می رساند. برخلاف آنچه تصور می شود، هدف اسرائيل از حمله به حزب الله، ايران نيست بلكه خود حزب الله بعنوان يك نيروی ضدامپرياليستی و مردمی در لبنان است. اينكه در بازی دو طرفه ای كه رهبران ايران و اسرائيل شروع كرده اند اين حملات سرانجام دامن ايران را نيز بگيرد البته بسيار زياد است و اين چيزی است كه جناح جنگ طلب و نظامی در حاكميت ايران از آن استقبال می كند و تصور می كند در صورت چنين حمله ای خواهد توانست روحانيان و نيروهای سياسی غيرنظامی را از قدرت بيرون اندازد.
فرمات PDF
بازگشت