گزارش یک سفر
به آذربایجان و مناطقی از کردستان
مردم بی پناه
ما را هم دوره کرده بودند
جمع شدن مردم دور احمدی نژاد
ننگ نظام است نه افتخار آن
احمد هدایتی
- عده زیادی از جوانان و
روشنفكران مدام ایران را با اروپا و امریكا مقایسه می كنند. این مقایسه هم
می تواند جنبه مثبت داشته باشد و هم منفی. یكی از جنبه های منفی این است كه
فكر می كنند و به نظر شان می رسد كه اروپایی ها و امریكایی ها می توانند به
ایران بیایند و همان پیشرفت مورد نظر را در ایران بوجود بیآورند. البته نمی
دانند این خبرها نیست.
2- در جاده میانه سوار ماشینی شدیم كه دنبال ما آمده بود. با راننده و یكی
دیگر( راهنمای ما) راجع به قتل امام جمعه میانه در تقریبا یكسال پیش صحبت
شد.
گفت قاتل دیوانه ( دلی) بود و همه می شنا ختند. زن و بچه داشت، بعلت تنگ
دستی می رفت از امام جمعه كمك می گرفت. ظاهرا بار آخر امام جمعه كمك نكرد.
بعد از قتل وقتی كه از خانه بیرون آمد به یك رهگذر گفته بود من خون دیدم
كمی بمن آب بدهید! گفته شد كه علت اعدام نكردنش تا كنون باید مربوط به همین
كم عقلی اش باشد.
3- در تبریز گذرمان به سد ونیار( شهید مدنی) – در 20 كیلو متری شمال شرقی
این شهر افتاد که بر روی روخانه آجی چای استوار است. گفتند ساخت این سد از
سال 1374 شروع شده ولی تا كنون تونل انحراف آب و كافر دم آن و مقداری از
كار های دیگر آن انجام شده است( شاید 30 در صد)، همه از کندی پیشرفت كار
ناراحت بودند.
4- در عجب شیر سد قلعه چای - در 25 كیلو متری شمال شرق عجب شیر - را دیدم.
با آنكه 4 تا 5 سال از اجرای كار نمی گذرد پیشرفت كار خیلی خوب بوده و شاید
در یك سال آینده تمام شود. البته این سد كوچك تر از سد ونیار است. در همین
شهر - عجب شیر - یاد "صفر قهرمانیان" را به همراه عده ای از مردم شهر زنده
کردیم. مختصری از زندگی او را خیلی ها از پیر و جوان می دانستند.
5 - از تبریز تا شمال عجب شیر كه از مناطق اسكو، آذر شهر، عجب شیر گذشتیم
بسیار خوش منظره بود. دارای باغ های وسیع، از جمله باغ گردو و بادام و
اراضی آبی حاصلخیز .
6- یکی از همراهان از راننده پرسید مردم تبریز مانند مردم شیراز خوش گذاران
هستند؟ راننده گفت هر كسی كه پول دارد بهش خوش می گذرد. به مهندس جوانی که
این سئوال را کرده بود گفتم: دیدی راننده چه جواب اساسی بهت داد؟ مردم
زحمتكش به علت مشكلات اقتصادی نه گول و نه فرصت خوش گذارانی ندارند و یا
حداقل آن خوشگذارانی كه منظور نظر بعضی ها ست را ندارند.
7- در بخش سیلوانا ( از شهرهای ارومیه) با فردی صحبت كردیم كه قبلا به كار
قاچاق سوخت و چای ایرانی به عراق مشغول بود. گفتم چرا الان این كار را نمی
كنی؟ گفت مدتی است مرزبانان مانع این شده اند. در روستای 70 خانواری ما 4
تا 5 نفر در جریان قاچاق كشته شده اند. با توجه به این امر ما دیگر جرات
نمی كنیم دنبال كار قبلی برویم. در ده ما با توجه به اراضی محدود كه عمدتا
دیم است بیشتر مردم از جمله جوانان بیكار هستند. ضمنا این منطقه، از مناطق
كرد نشین است.
8- در بخش سیلوانا مجبور شدیم فاصله زیادی را پیاده روی و كوه نوردی كنیم.
وقتی به یك روستا رسیدیم تقریبا از تشنگی در حال تلف شدن بودیم ، كسی به
دادمان نرسید تا 3 بچه دختر و پسر 7 تا 8 ساله ما را به مغازه ای راهنمایی
كردند و در آن جا آب خوردیم. با اینكه تعدادی ماشین در ده بود پیشنهاد ما
را برای كرایه ماشین جهت بر گشت به جای قبلی ترتیب اثر ندادند. بعدا كاشف
به عمل آمد كه علت عدم همكاری مسئله زیر آب رفتن اراضی و روستای آنها به
علت احداث سدی در نزدیكی آن منطقه است و فكر كرده بودند كه ما برای بر آورد
خسارت و نقشه برداری اراضی آنها آمده ایم!
با اصرار بالاخره ماشینی بما كرایه دادند كه هم منطقه را گشتیم و هم به مقر
قبلی باز گشتیم.
9- در منطقه خوی بعد از مدتها كه در جاده سخت به روستایی رسیدیم و بعدا از
ده عبور كردیم در دامنه كوه در حال عبور بودم كه یك دفعه متوجه شدیم تعداد
زن در حال كار در كنار یك چاه ( چشمه) هستند. با فاصله ای 200 متر ما ، یكی
از زنها كه تقریبا از همه بزرگتر بود( حدود 35 ساله) دو دستش را به طرف ما
دراز كرد و به زبان آذری از ما كمك خواست. متوجه شدیم كه می گوید "به داد
ما برسید، ببینید این همه مشكلات و بد بختی ما را" خطاب به جمع خودمان
گفتم: این مردم می توانند خوش گذارانی كنند؟
روستا تقریبا 50 خانوار داشت، برق داشتند ولی آب شرب قابل ملاحظه نداشت. 2
تا 3 چاه دستی آب شرب برای شرب آدم ها و دام هایشان داشتند. دوستان گفتند
این مردم چطوری زندگی می كنند. ما در اطراف ده نه آبی می بینیم و نه زراعتی
و نه كشاورزیی.
10- وارد منطقه وسیعی شدیم (دشت مانند) با اراضی زیاد ولی با كشت و كار كم.
یكی گفت "اگر اینجا دارای آب و كشت زیاد می شد چه می شد!" راننده گفت آن
وقت هم، چیزی به ما نمی رسید و ثروتمندان آن را تصرف كرده و مال خودشان می
كردند! مگر هم اكنون كم ثروت داریم چقدرش گیر ما و مردم می آید. همراهان من
از گفته راننده متعجب شدند. یكی كه کنار دست من بود گفت عجب آدم با شعور و
فهمیده ای !
- 11- منازل مسكونی تعدادی از روستا های بخش سیلوانا كه كرد نشین بودند، و
نیز شهرستان شهر كرد( در استان چهار محال و بختیاری) نوساز، آجری، گاهی
بتون آرمه، تیر آهنی و تقریبا مانند شهر ها بود ولی در روستاهای منطقه خوی
و قره ضیاالدین منازل مسكونی و بویژه بعضی از روستاها خشت و گلی و فرسوده
بود. در مورد روستا های شهر كرد هم حاصل خیز بودن اراضی شان هم با سواد
بودن نسبی بیشتر كشاورزان و در نتیجه پیشرفته بودن كشاورزی شان و هم داشتن
تعداد كارگران ماهر كه در بخش گاز و نفت و…. در خوزستان و مناطق جنوبی و
نیز در جزایر خلیج فارس از جمله كویت، دوبی ، قطر كار می كنند می باشد. كه
توانسته اند پول بیشتری به منطقه و روستاهایشان بیاورند.
- به طور كلی چه در آذربایجان و چه در مناطق دیگر ایران، از جمله در سیستان
و بلوچستان، گیلان، چهار محال و بختیاری و… وارد هر روستا و یا هر روستا-
شهری که می شوی، درد و دل مردم شروع می شود. در صورتی كه بو ببرند مسئولیتی
داری درست مانند مسافرت های احمدی نژاد كه
مردم جمع می شوند دور آدم حلقه می زنند.
به دوستی می گفتم كه بی خود نیست كه احمدی نژاد به هر شهر و روستا میرود
هزار ها نفر از روستائیان و طبقات پائین شهری دورش جمع می شوند، و برایش
نامه می نویسند و گاهی( شاید همیشه) تعداد نامه ها از تعداد جمعیت استان
بیشتر است. مردم گرفتارند و به هر طنابی چنگ می اندازند.
در حقیقت جمع شدن مردم دور احمدی نژاد نه تنها نشانه محبوبیت نظام بلكه
دقیقا نشانه ضعف نظام است. جمع می شوند دور احمدی نژاد كه شاید بتوانند گره
ای از گره های زندگی شان – مسكن، بیكاری جوانانشان، فقر و غارت میدان داران
و دلالان میدان های میوه و تره بار، كمبود كود و سم، گرانی كود و سم( قیمت
كود و سموم گیاهی و بذور اصلاح شده دولتی در سال 86 از یك طرف دوبرابر شده
و از طرف دیگر تعداد زیادی از سموم از سبد حمایتی دولتی ( سوبسید )خارج شده
و به بازار آزاد واگذار شده است كه در حال حاضر قیمت هایشان تقریبا دو
برابر قیمت های دولتی است)
- بكار بردن مفاهیم – فقر و فساد و تبعیض – كه خامنه ای در دوران اصلاحات
بارهای آنرا تكرار می كرد و در این دو ساله اخیر دیگر یادی از آنها نمی
كند، در حقیقت نشانه دستآورد های نظامی است كه خود وی در راس آن قرار دارد.
12- در جاده ترانزیتی تبریز – بازرگان در كنار پمپ بنزین ها و نیز روی
تابلو ها و دیوارها شعار "اسرائیل باید نابود شود" به زبان انگلیسی و از
قول خمینی و نه از قول احمدی نژاد به چشم می خورد.
13- از تبریز به اهر می رفتم، در جلو یك آخوند نشسته بود و پست سر سه نفر
كه همگی استاد
دانشگاه بودند. به ده ای رسیدیم. بچه های ده داشتند سنگ پرت می كردند. فرد
جلویی (آخوند) گفت مواظب باشید الان سنگ می آید به داخل ماشین. من یواش
كردم و آخوند گفت می دانی تقصیر كیست؟ خودش جواب داد تقصیر پدر و
مادرانشان.
من گفتم نه مقصرتلویزیون است. گفت چرا؟ گفتم تلویزیون مدام بچه هایی را
نشان می دهد كه دارند سنگ پرتاب می كنند، بچه های فلسطینی را نشان می دهد
كه مدام دارند سنگ پرتاب می كنند، بحث در گرفت، بهر حال آخوند قانع شد و
گفت من می نویسم به سیما و رادیو تلویزیون.
راه توده 141 23.07.2007
فرمات PDF
بازگشت