راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

انرژی اتمی ایران
بر پایه یک تحلیل
سیاسی استوار است؟
نوشته فرانسوا ژره
(رئیس موسسه تحلیل های استراتژیک فرانسه)
ترجمه: حمید محوی و ن. کیانی

 

"ایران و انرژی هسته ای" كتابی است تحلیلی و تازه انتشار به قلم فرانسوا ژره - رئیس موسسه تحلیل های استراتژیك فرانسه.
نویسنده در سه بخش به بررسی نقش جغرافیایی - استراتژیك ایران امروز و تحولات دفاع ملی در ایران، سیاست هسته ای ایران از زمان شاه تا امروز و سرانجام، آینده بحران كنونی و اتمی و سناریوهای احتمالی مقابله با یک ایران اتمی پرداخته است. بدیهی است نویسنده دیدگاه ها و نتیجه گیری های مورد نظر خود را در جای جای كتاب گنجانده است.
مطالعه این كتاب می تواند تا حدودی توضیح دهنده نوع گرایش های اخیر در داخل حاکمیت فرانسه و چرخش سرمایه داری این كشور به سوی ایالات متحده امریكا و همسوئی با سیاست های آن نیز باشد. كتاب در 175 صفحه توسط انتشارات "لین دو روپر"Lignes de Repères
می 2006 در پاریس منتشر شده است.

بخش قابل توجهی از این کتاب به ارزیابی دلائل خیز رهبران جمهوری اسلامی برای دست یابی به اتم و حاکم ساختن فضای نظامی بر ایران اختصاص دارد. دراین بخش، برای نخستین بار و به دور از جنجال های تبلیغاتی مطرح می شود که سیاست کنونی حاکم بر ایران، حاصل یک جمعبندی از شرایط جهانی و اوضاع داخلی ایران و منطقه قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم و روی کار آوردن احمدی نژاد است.

ابتدا باید وزن و اعتبار موسسه تحقیقات استراتژیک فرانسه، که درکنار حاکمیت این کشور قرار دارد را در نظر داشت، تا به اهمیت این کتاب پی برد. از جمله، نویسنده کتاب تاکید می کند:

«در پایان بهار 2005 (1384) و پیش از انتخابات ریاست جمهوری و به احتمال قوی در جریان تدارك این انتخابات، دیپلماسی ایران به ارزیابی شرایط پرداخت. نتیجه این ارزیابی آن بود كه درپیامد سه تحول، تناسب قوا به سود ایران تغییر یافته است.
1- زمین گیر شدن امریكا در عراق؛ 2- ضعیف شدن اتحادیه اروپا، 3- هواداری امیدوار كننده قدرت های نوظهور.

1- طبق ارزیابی رهبران ایران ایالات متحده در عراق به تنگنا افتاده است. ایالات متحده نیز پا را فراتر از آن گذاشته كه بتواند عقب نشینی كند، اما آنچنان پیش نرفته كه بتواند قدرت عملی خود را در این منطقه گسترش دهد. امریکا - با تصرف عراق- کوشید یك نقطه مقاومت برای خود در منطقه فراهم سازد، اما دیگر نمی تواند در دیگر سمت ها و بسوی دیگر كشورها – از جمله سوریه و ایران- حركت كند. اكنون امریكا نه تنها نمی تواند قدرت خود را متوجه خارج از عراق كند، بلكه این شرایط عراق است كه ایالات متحده را زیر تاثیر چندگانه و متضاد خود گرفته است. امریكا فرصت حمله به سوریه را از دست داده است. در حالی كه منطقی تر این بود كه ایالات متحده بلافاصله پس از عراق به سمت دمشق حركت می كرد. اما ایالات متحده در عوض روی لبنان متمركز شد و به فكر تغییر شرایط سیاسی در لبنان در پی ترور رفیق حریری افتاد. دیپلماسی غرب در لبنان درگیر شد و وقت را از دست داد بدون این كه موفقیتی بدست آورد.
2- پس از رای منفی فرانسه و هلند به قانون اساسی اروپا معلوم شده است كه اروپا وزن واقعی چندانی ندارد. ضمن آنكه فرصت ادغام كشورهای اروپای شرقی را نیز از دست داده است.
با وجود آنكه رهبران ایران گاهی اوقات در تخیل قدرت و اقتدار فرو می روند اما در مجموع سعی می كنند ارزیابی واقعگرایانه نسبت به سیاست داشته باشند، بویژه وقتی كه مربوط به دیگران است. آنان متوجه شدند كه دیپلماسی اروپا با لاف و گزاف های آن، دچار چند دستگی است و قدرت واقعی در جایی دیگر است. یعنی در ایالات متحده امریكا. حال كه امریكا در عراق زمینگیر شده است پس ایران می تواند معتقد باشد كه فشار از روی آن برداشته شده است. دیپلماسی ایران بدلیل اشتباهات استراتژی امریكا در عراق موقتا خود را در موقعیتی مساعد یافته است. اما رهبران ایران به دلیل اعتماد زیادی كه به خود داشتند و اراده ای که بوی انتقامجویی از آن بر می آید، و همچنین به دلیل نداشتن شناخت کافی از دنیای غرب، مرتكب چنان اشتباهات تاكتیكی شدند كه می رود شرایط را به زیان آنان تغییر دهد. آنها دراین رابطه مرتكب چنان اشتباهات تاكتیكی شدند كه می رود شرایط به زیان آنان تغییر کند. بنابراین سرنوشت به میزان زیادی به قدرت های بزرگ تازه ظاهر شده در صحنه بین‌الملی وابسته شده كه با توسل به جنگ مخالف هستند.
بالاخره تندترین جناح دیپلماسی ایران، به این نتیجه رسید كه جای خالی به تفاهم نرسیدن با اروپا را می تواند با روسیه و چین و شاید هند پر كند.»
فصولی از این کتاب را بتدریج ترجمه کرده و در راه توده منتشر خواهیم کرد. این ترجمه به همت دو تن از همکاران راه توده "حمید محوی" و "ن. کیانی" انجام شده و خواهد شد. در این شماره مقدمه کتاب را می خوانید، اما قبل از آغاز مطالعه، زمان نوشتن شدن این تحلیل و تفسیر را بخاطر داشته باشید، زیرا استدلال های نویسنده رویدادهای ایران را تا کمی بیش از یکسال پیش در بر دارد.

سپیده دم حوادث
سپیده دم دومین هزاره با انبوهی از بحرانهای مهم فرا رسید. جنگ در کوزوو Kosovo سال 1999 به گسترش تحولات زلزله آسای بالکان انجامید که دقیقا پس از پایان جنگ سرد بوقوع پیوست. عملیات انتحاری 11 سپتامبر 2001 به انبار باروت منازعاتی آتش زد که از آن پس تداوم یافت. مقدمتا می بایستی عکس العمل نظامی ایالات متحده در افغانستان را یاد آور شویم، و سپس عملیاتی را که با قصد قبلی از سوی دستگاه اداری بوش جهت پایان بخشیدن به رژیم صدام حسین در عراق براه افتاد را باید در نظر بگیریم. در جریان زنجیره ای چنین وقایعی، گاهی اوقات با موارد غیر قابل پیش بینی و غیر قابل کنترل نیز مواجه هستیم. بنابراین خاور نزدیک و میانه اندک اندک به صحنۀ منازعاتی تبدیل شد که بیش از پیش در پیوند متقابل با یکدیگر قرار گرفتند: عراق، سوریه، لبنان، اسرائیل، فلسطین و...ایران.
در بین تمام این موقعیت های بحرانی، وضعیت ایران از نقطه نظر بُعد و دامنۀ گسترش آن مهمترین و جدی ترین آنها به نظر می رسد. مضافا اینکه وضعیت ایران را می توانیم بعلت تأثیرات کوتاه مدت و دراز مدت آن در موقعیت کلّی جهان، عمیق ترین مورد نیز بدانیم. موضوع ثبات سیاسی تمام خاورمیانه همواره با حساسیت های بازار انرژی مرتبط بوده است. آنچه که امروز زیر علامت سؤال رفته است، واقعیت قدرت کشورهای غربی و بخصوص ایالات متحدۀ آمریکا ست. چنین تقابلی سنگ آزمون واشنگتن بحساب می آید که در گسترۀ بحران سوئز Suez قابل بررسی است و تمام اتحادها و تعادل استراتژیک سنّتی در منطقه و در تمام جهان را زیر علامت سؤال می برد. زمانیکه غرب کماکان در حال وداع و سوگواری حوادث کوره های آدم سوزی ست (Holocauste) ایران اسلامی سوء ظن آن را بیدار می کند(1). بدین ترتیب تقابل نفرت انگیزی صورت می پذیرد که مواد اولیه و خاطرات مربوط به آن از منابع کاملا متفاوتی برگرفته شده اند. ایران، همانند دیگر کشورهای جهان عرب و مسلمان، با خیالی آسوده و بیگانه به حوادث سهمگین تاریخ می نگرد و دلیلی برای احساس گناه نمی بیند.
ایران در حال حاضر از پشتیبانی کم و بیش آشکار «قدرتهای نوظهور» برخوردار است، قدرت هایی که توان اقتصادی جدیدالتأسیس خود را برای مصاف با قدرتها آماده و سازماندهی می کنند و قدرت هایی که از این پس در روند «جهانی شدن» (Mondialisation) جای گرفته اند... چنین قدرت هایی که نطفۀ آنان پس از پایان جنگ سرد بسته شد و رشد کرد و موجب پیدایش جهانی جدید شد.
درایران، همه چیز از اوت 2002 آغاز شد. یعنی زمانیکه مجاهدین خلق، طی یک کنفرانس مطبوعاتی در واشنگتن از وجود مرکز اتمی نطنز پرده برداشت، یعنی محلی که بشکل مخفیانه کارخانۀ غنی سازی اورانیوم (بوسیلۀ سانتریفوژ) ایجاد شده بود. در پی آن افشاگریهای دیگری صورت پذیرفت و بحران بالا گرفت.

چرا ایران بعنوان عضو معاهدۀ منع گسترش سلاح های اتمی (TNP) چنین فعالیتی را جهت ایجاد سوخت برای رآکتورها اتمی، که غیر قانونی نیز نیست، اعلام نکرده بود؟
ولی هر بحرانی همیشه حاوی سیر تحولی است...و زمانیکه بحران تا عرصۀ حساس و پر اهمیت و پیچیده ای مثل ایجاد سلاح هسته ای گسترش پیدا می کند، باید در اعماق دلایل را جستجو کرد. جهت درک سازمان و سیستم اداری قدرت و شیوۀ عملکرد کادر رهبران و در رابطۀ حساس با تصمیم گیرنده های سیاسی ایران، باید به پیش از انقلاب سال 1979 باز گردیم.
حکومت ایران هیچ شباهتی به حکومت صدام حسین در عراق ندارد، و نمی توان آنها را با هم مقایسه کرد. حکومت صدام با ایجاد یک سیستم بدوی و خشونتبار، برنامۀ هسته ای پرخرجی را در طول بیست سال و بشکل مخفیانه ایجاد کرده بود.
ایران از پیچیدگی وسیع تری برخوردار است، و همانطور که خواهیم دید، طرح صنعت الکترو نوکلئر électronucléaire گاهی تشابهات خارق العاده ای با مجتمع فرانسوی را تداعی می کند.
هر بحرانی منتج است از تراکم مجموعه ای از سوء تفاهمات. در چنین درامی بازیگران اندک اندک به دشمنان یکدیگر تبدیل می شوند. اضطراب یکی موجب نگرانی متقابل دیگری می شود و اوضاع بگونه ای پیش می رود که هر گفتگویی را ناممکن می سازد؛ و زمانی که سکوت برقرار می شود، هر یک از طرفین خود را برای آزمون قدرت آماده می کند. چنین تقابلی می تواند به اشکال و درجات گوناگون صورت گیرد. بحران، مراحل و تحولات متعددی را می پیماید تا اینکه به یک دو راهی می رسد: راه حل صلح آمیز از طریق گفتگو یا برعکس، یعنی آخرین کلام را جنگ بزند.
با تمرکز روی بحران اتمی و مشکلات استراتژیکی که از آن بر می آید، این کتاب مدعی بررسی جامعۀ ایرانی و اقتصاد یا نهادهای سیاسی و مذهبی آن نیست. در رابطه با اینگونه مسائل در فرانسه محققین بسیار زبده ای وجود دارند که با آثارشان اطلاعات گسترده ای در اختیار علاقمندان به اینگونه مسائل قرار می دهند. با این وجود باید دانست که ایجاد و گسترش صنایع الکترو نوکلئر électronucléaire توسط هر دولتی مستقیما مربوط است به اقتصاد آن کشور و رهبران سیاسی و تصمیم گیرندگان آن. باید دانست که هر آنگاه قدرتمداران سیاسی در جهت ایجاد قدرت هسته ای- نظامی گامی به پیش بردارند، در اینصورت تمام عناصر مادی و معنوی جامعه، خیلی فراتر از نیروهای نظامی، در گیر خواهند شد. بنابراین ما در ارزیابی های خود در این باره تمام عناصر ایران معاصر را در نظر می گیریم. با این وجود، با توجه به مسافرت ها و مصاحبه های مقامات ایران و افرادی که در غرب ناشناخته هستند، بیشتر با منویات اصلی آشنا می شویم.
یکی از تزهایی که در این نوشته از آن دفاع کرده ام چنین است که اگر بحران فعلی ریشه در تاریخ اخیر ایران داشته باشد، دراینصورت پیدایش آنرا باید در پیش از انقلاب اسلامی در سال 1979 جستجو کنیم. بحران از آزمونی دو گانه (دوبل) برای ایران منتج می شود:
1- خود کشور، بعلت تاریخ و موقعیت استراتژیک آن،
2- طرح فعالیت هسته ای که قدیمی تر از آن چیزی ست که معمولا می شنویم.


راه توده 136 18.06.2007
 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت