بازی "کیش و مات" میان مردم، حکومت و اپوزیسیون
جمهوری نظامی
در برابر جمهوری اسلامی
هفته گذشته، حوادث كشور تحت الشعاع جنجال بر
سر پاره شدن عكس آیت الله خمینی قرار گرفت. البته آگاهی مردم به طراحان این
معركه فرصت اجرای نقشه های خود را نداد. نه تنها این طرح و نقشه ها به جایی
نرسید، بلكه درخواست راهپیمایی مجمع روحانیون مبارز و میرحسین موسوی و مهدی
كروبی در محكوم كردن این ماجرا روی دست حكومت ماند. واقعه سازان نتوانستند
حتی خانواده آیت الله خمینی را مرعوب این طرح خود کنند.
سخن در اینجا اما بر سر این جنجال نیست، بلكه بر سر بازتاب آن در خارج و
نگاهی به "کیش و مات" سازمان های سیاسی است که در چنبره تحلیل های فضائی 20
سال اخیر خود اسیر مانده اند. آشكارا دیده می شد كه اپوزیسیون خارج از كشور
بهت زده تماشاچی حوادث و نگران سیر آن است. متاسفانه این نگرانی بیش از
آنكه متوجه خطرهایی باشد كه در نتیجه این معركه می توانست برای انقلاب سبز
مردم ما بوجود آید، ناشی از آن بود كه مبادا كار به راهپیمایی میلیونی مردم
با عكس آقای خمینی بكشد!
بخش بزرگی از اپوزیسیون خارج از كشور كه خود را در ضدیت با خمینی تعریف
كرده و همه آینده سیاسی خویش را بر روی این ضدیت شرط بندی كرده، طبیعی است
که چنین راهپیمایی را نقطه پایان بافته های ذهنی خویش در بیش از دو دهه
گذشته بداند!
اینكه چه شد که اپوزیسیون همه كاسه و كوزه های مسایل انقلاب ایران را بر سر
خمینی شكست، بحثی جداگانه دارد. در واقع اپوزیسیون خارج از كشور تضادهای
شخصیت آیت الله خمینی، تضادهای موقعیت تاریخی وی و تاثیر او بر تحول جامعه
ایران را یا از ابتدای انقلاب 57 نخواست ببیند و درک کند و یا اگر در مقطعی
طوطی وار سیاست حزب توده ایران را پذیرفت و با مردم همراهی کرد، اندک سال
هائی بعد که پایش به مهاجرت باز شد، دیگر نخواست واقعیات را ببیند و به آن
پشت کرد. این اپوزیسیون كه تحولات آینده كشور را در چارچوب تقابل سكولاریسم
و مذهب می دید تصور می كرد كه با چسباندن خود به سكولاریسم و تاكید بر آن
جایی در آینده سیاسی ایران خواهد یافت. در این چارچوب خمینی نماد مذهب و
اپوزیسیون نماد سكولاریسم شد.
حمله به ایت الله خمینی در عین حال نوعی اعلام برائت از انقلاب و شركت
اپوزیسیون در انقلاب بود. زیر فشار طرفداران سلطنت، اپوزیسیون خارج از كشور
ایران گام به گام از موضع دفاع از انقلاب عقب نشست. برای توجیه این عقب
نشینی و باز كردن راه برای نزدیكی با طرفداران سلطنت حملات به خمینی تشدید
شد و همه مشكلات و مصایب انقلاب ایران به پای او و جنبه مذهبی و ایت الله
بودن او گذاشته شد.
البته در این حملات نوعی تسویه حساب كودكانه و نابخردانه با توده ای ها نیز
وجود داشت كه برخلاف بقیه گروه های اپوزیسیون خارج از كشور، درجریان انقلاب
57 از رهبری آیت الله خمینی پشتیبانی كرد. اپوزیسیون خارج از كشور تصور می
كرد با تشدید حملات به خمینی، می تواند توده ای ها را منفعل كند و بدنبال
خود بكشاند و در نهایت در خود مضمحل كند.
اكنون با طرح راهپیمایی میلیونی جنبش سبز در محكومیت پاره شدن عكس آقای
خمینی که بی شک کودتاچی ها از ترس حضور مردم در خیابان ها اجازه آن را
نخواهد داد، مسئله همراهی اپوزیسیون با جنبش سبز و بزنگاه هائی نظیر این
حادثه در یک امتحان تاریخی قرار گرفته است.
در واقع بخش بزرگی از اپوزیسیون خارج كشور ایران اگر هم از جنبش سبز حمایت
کرد، با این تصور بود كه این جنبش نیز بزودی سركوب و خاموش خواهد شد و
بنابراین آنها دوباره می تواند به اوهام خود در مورد اینكه ما می دانستیم
كه اصلاح جمهوری اسلامی ممكن نیست و نباید به جناح ها رژیم امید بست
بازگردد.
راه توده در فردای انتخابات از اپوزیسیون خارج از كشور خواست دست از این
امید بردارد. ما تاكید كردیم اپوزیسیون اگر می خواهد جایگاهی در جنبش سبز و
آینده ایران داشته باشد، باید نگاهی انتقادی به سیاست های گذشته، شعارها و
نحوه شركت یا در واقع تحریم های انتخاباتی خود بیاندازد. متاسفانه چنین
كاری صورت نگرفت و گسترش تقابل كودتاچیان با خواست مردم اپوزیسیون خارج از
كشور را به "رادیكالیسم" جنبش سبز و رسیدن آن به شعار سرنگونی جمهوری
اسلامی امیدوار كرد. اینان تصور می كردند اگر چنین شود دیگر كسی راجع به
گذشته و شعارهای قبلی و نقش منفی كه اپوزیسیون در انتخابات دهم داشت پرسش
نخواهد كرد.
اپوزیسیون چون از سمت و سوی تحول مترقی در ایران درك نادرستی داشته و دارد،
سمت و سوی رادیكال شدن جنبش را هم درست تشخیص نداده و نمی دهد. تصور می كند
رادیكالیسم جنبش سبز می رسد به شعار سرنگونی جمهوری اسلامی. یعنی در شرایط
كنونی تحویل دادن دودستی ایران به امریكا و ارتجاع. در حالیكه رادیكالیسم
جنبش سبز بنا به منطق درونی خود مسیر عكس را طی می كند. یعنی می رود به سمت
این خواسته كه نظام و جمهوری برآمده از انقلاب بهمن باید منطبق شود با
خواست و آرمان های مردم در آن انقلاب. رادیكالیسم جنبش سبز به شعار سرنگونی
جمهوری اسلامی نمی رسد، بلكه عملا به شعار "زنده باد جمهوری اسلامی" می
رسد. البته آن جمهوری اسلامی كه مردم در انقلاب 57 به آن رای دادند. این
منطق درونی تحول جنبش سبز در این مرحله است كه ریشه در كارزار انتخاباتی
میرحسین موسوی و مضمون و مفهوم سمت و سویی دارد كه او به انگیزه رای به
خویش و گفته ها و وعده هایش در کارزار انتخاباتی داد. خود این كارزار البته
مبتنی بر دركی آگاهانه از چگونگی امكان یك تحول مترقی در ایران بود.
بنابراین و در این چارچوب، بیرون آمدن مردم با عكس امثال آیت الله خمینی و
منتظري - اگر
ارتجاع مجوز آن را به جنبش سبز بدهد- نه تنها عجیب و نامنتظر نیست، بلكه
دیر یا زود، با بهانه یا بدون بهانه، در مقاطع دیگری چنین اتفاقی خواهد
افتاد. خمینی در اینجا و در این جنبش نماد بازگشت به انقلاب و خواست جمهوری
اسلامی منطبق با آن انقلاب است. پاره كردن عكس آیت الله خمینی جنبش سبز را
رادیكال كرد، یعنی این اتفاق پرچم شدن خمینی و بالا رفتن عكس او را كه به
هر حال دیرتر روی می داد جلو انداخت. عکس و نام او اکنون یعنی مقابله با
خیانتی که به انقلاب شد و تلاش جدید حکومت برای چنگ انداختن روی موسسه نشر
آثار وی، تلاش برای تحریف و سانسور گفته ها و نوشته های اوست. همان تلاشی
که بلافاصله پس از انتخابات 22 خرداد و حضور میلیونی مردم معترض به کودتا
در خیابان ها، کودتاچیان و خائنین به آرمان های انقلاب را به این نتیجه
رساند که از این پس نباید فیلم های دوران انقلاب را از سیمای جمهوری اسلامی
پخش کرد زیرا بدآموزی به نسل جوان است!
خمینی، چه نام و چه تصویرش و چه گفته ها و نوشته هایش، امروز برای توده های
مردم ایران، بار دیگر به نماد و سمبل مقابله با فاجعه ایست که نامش "جمهوری
نظامی" است!
همه حوادث دوران اخیر آب سردی بود كه بر سر اپوزیسیون خارج از كشور ریخته
شد. این اپوزیسیون نه می توانست معركه پاره شدن عکس آیت الله خمینی را
تایید كند، زیرا آشکار بود که كودتاچیان آن را به راه انداخته اند و تائید
آن یعنی تائید کودتا! و نه می توانست محكوم كند زیرا دراینصورت خود و سیاست
های 20 ساله و حتی 30 ساله خویش را محکوم کرده بود. همانگونه كه نتوانست از
مردم بخواهد كه در راهپیمایی محكوم كردن پاره كردن عكس شركت كنند و نه می
توانست بخواهد شرکت نكنند. نه می تواند ابتكار را بدست بگیرد، نه حتی می
تواند دنباله رو آن باشد. و این یعنی تماشاچی حوادث و جامانده از حرکت
مردم. این تصویری است كه با نگاهی به سایت ها و نشریات اینترنتی اپوزیسیون
در هفته گذشته و مشاهده سكوت و سردرگمی و تقلاهای تحلیلی آنها برای توجیه
سیاست های گذشته خویش، در ذهن هر خواننده ای ایجاد می شود.
این اپوزیسیون هنوز از سیاست حرکت میان این ستون به آن ستون به امید فرج
پیروی می کند. این اپوزیسیون هر چیزی را حاضر است بپذیرد جز تردید در
باورهایش را. باورهایی كه30 سال است با آن زندگی كرده و ریشه در تحقیر
مردم، تحقیر انقلاب آنها - چون خودش رهبرش نبوده -، تحقیر اندیشه ها و درك
آنها دارد. اپوزیسیون خارج از كشور اگر برعكس بخواهد همان روش برخورد با
انقلاب بهمن را با جنبش سبز در پیش بگیرد، این جنبش را هم مانند آن انقلاب
انكار كند، رهبری اش را غصب شده بپندارد، در خودش و باورهایش تجدید نظر
نكند و آنها را زیر تازیانه انتقاد نگیرد جامانده ابدی تاریخ ایران خواهد
شد. این هشدار را باید بسیار جدی گرفت.
راه توده 248 21.12.2009