راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

با شعارهای تخیلی و تقلبی
نه جنبش تعمیق می شود و نه مردم پیروز!

برخی این روزها در تحلیل جنبش سبز مردم عنوان می‌کنند که چون رهبران این جنبش از درون "نظام" بیرون آمده‌‌اند افق "تعمیق" این جنبش محدود است. به زبان بی زبانی یعنی نمی‌تواند تا مرحله خواست سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری نظامی دیگر به پیش رود. در شرایطی که بخشی از این "نظام" خواهان محاکمه و حتی اعدام بخش دیگری از این "نظام" است - و اگر نبود ترس از جنبش مردم در درست زدن به چنین جنایتی یک لحظه تردید نمی‌کردند - سرنوشت این جنبش را براساس تعلق رهبران آن به درون یا بیرون نظام تعیین کردن کمی مضحک بنظر می رسد.

برخی این روزها در تحلیل جنبش سبز مردم عنوان می‌کنند که چون رهبران این جنبش از درون "نظام" بیرون آمده‌‌اند افق "تعمیق" این جنبش محدود است. به زبان بی زبانی یعنی نمی‌تواند تا مرحله خواست سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری نظامی دیگر به پیش رود. ایراد و اشکال این دیدگاه در آنست که تصورش از محتوای انقلاب سبز مردم و افق و چشم انداز تعمیق آن به کلی نادرست است.

اگر فراگیر شدن خواست سرنگونی جمهوری اسلامی نشانه "تعمیق" جنبش باشد پس باید سیاست‌ها و روش‌هایی که در این سمت قرار دارد مثبت ترین تاثیرها و پیامدها را برجای بگذارد. مثلا تحریم وسیع انتخابات باید نشانه عمق یافتن جنبش باشد. ولی عملا می‌بینیم که بزرگترین تحریم انتخابات در تاریخ جمهوری اسلامی، یعنی تحریم انتخابات شوراها در دوران دوم رئیس جمهوری محمد خاتمی به بزرگترین فاجعه برای کشور انجامید و از درون آن شهردار شدن و سپس رئیس جمهوری احمدی نژاد بیرون آمد.

در شرایطی که بخشی از این "نظام" خواهان محاکمه و حتی اعدام بخش دیگری از این "نظام" است - و اگر نبود ترس از جنبش مردم در درست زدن به چنین جنایتی یک لحظه تردید نمی‌کردند - سرنوشت این جنبش را براساس تعلق رهبران آن به درون یا بیرون نظام تعیین کردن کمی مضحک بنظرمی رسد.

کسانی که تعمیق انقلاب سبز مردم ما را در عبور از "نظام" و رسیدن آن به سرنگونی جمهوری اسلامی می‌دانند، هم تاریخ انقلاب 57 را بدرستی درک نکرده‌‌اند، هم مضمون و محتوای جنبش کنونی را.

مسئله آن است که خط سرنگونی جمهوری اسلامی نه جدید است و نه پیشرو. این خط 30 سال است که از سوی دو جریان واپسگرا یعنی طرفداران سلطنت و چپ نماهای ماجراجو از یکسو و طرفداران حکومت اسلامی از سوی دیگر دنبال می‌شود. با کدام معیار بازگشت به این شعار 30 ساله، یا دنبال کردن خط 30 ساله هواداران "حکومت اسلامی" نشانه پیشروی و تعمیق جنبش است؟ مگر این هواداران حکومت اسلامی نیستند که امروز می‌خواهند جمهوری اسلامی را براندازند و رژیم کودتایی خود را جانشین آن کنند؟ آیا سرنگونی جمهوی اسلامی می‌تواند شعار یا نشانه تعمیق جنبشی باشد که اتفاقا متحوای عینی آن جلوگیری از کودتا علیه "جمهوری" اسلامی است؟ اگر مردم ما می‌خواهند سرانجام به شعار سرنگونی جمهوری اسلامی برسند پس امروز برای چه در برابر کودتا مقاومت می‌کنند؟

واقعیت آنست که تمام تاریخ 30 سال گذشته کشور ما در دوران پس از انقلاب نبردی بوده است که بین طرفداران حفظ "جمهوری" اسلامی بعنوان دستاورد انقلاب با طرفداران سرنگونی آن و بازگشت به سلطنت و حکومت وجود داشته است. این نبرد عمده جامعه ما بطور عینی بوده است ولو اینکه ما در ذهن و خیال خود تصور کنیم که عمده نیست و عمده آن چیزی است که ما می‌گوییم و ما به آن اعتقاد داریم. مثلا فکر کنیم که طرفداران حکومت اسلامی از موضع واپسگرایانه خود خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی، یعنی حذف جمهوریت آن هستند ولی ما از موضعی دیگر، مثلا از موضع تشکیل یک جمهوری سکولار یا لیبرال یا سوسیالیستی یا دمکراتیک و غیره خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستیم. قطعا اکثریت بزرگ بخشی از نیروهای دمکرات جامعه ما که خواهان پایان جمهوری اسلامی هستند، یا تعمیق جنبش را در رسیدن به این خواست می‌بینند نه احیای سلطنت را در ذهن دارند نه ایجاد حکومت اسلامی را. اما این که هف و آرزوی اینان چیست یک مسئله است و اینکه نتیجه عمل آنان در نبرد اصلی و عمده در کشور ما - یعنی نبرد میان جمهوری اسلامی و حکومت اسلامی - بسود کدام جبهه تمام می‌شود مسله‌ای دیگر.

وقتی می‌بینیم که نتیجه تحریم انتخابات بسود کودتاچی‌ها و طرفداران حکومت اسلامی از آب در آمد، وقتی می‌بینیم فلان گروه چپ که بنام سرخ "کمونیستی" می‌خواست جمهوری اسلامی را سرنگون کند بعد از 30 سال به این نتیجه می‌رسد که قیام 22 بهمن موجب روی کار آمدن ارتجاع شد یعنی بهتر بود همان بختیار باقی می‌ماند، وقتی می‌بینیم فلان چریک سابق که به کمتر از "هژمونی پرولتاریا" و انقلاب برای سرنگونی جمهوری اسلامی رضایت نمی‌داد اکنون می‌گوید انقلاب 57 از روز اول واپسگرایانه بود و اصلا از انقلاب‌ها جز خشونت و واپسگرایی بیرون نمی‌آید، وقتی می‌بینیم فلان سایت مدعی طرد ولایت فقیه، رهبران حزب توده ایران را بدلیل حمایت از انقلاب مرعوب و دچار کیش شخصیت می‌نامد و پیام های رضا پهلوی را منتشر می ‌کند و صدها نمونه دیگر، آنوقت در می‌یابیم که افراد، احزاب و گروه‌ها هر نیتی که روز نخست در شعارهایشان داشته‌‌اند، در نهایت همسو می‌شوند با جبهه‌ای که این شعارها در خدمت آن بوده است. عینیت و عمده بودن مبارزه اصلی سرانجام خود را به همه تحمیل می‌کند.

بحث اما در این مسئله نیست. اینها تنها نمونه‌هایی است که نشان می‌دهد نبرد عمده در کجاست و چگونه عمدگی خود را به همه تحمیل می‌کند. بحث بر سر چشم انداز تعمیق انقلاب سبز مردم است.

این تعمیق اصلا و ابدا در آن نیست که انقلاب سبز مردم ما برسد به سرنگونی جمهوری اسلامی، یعنی برسد به تایید کودتا و خط طرفداران سلطنت و حکومت اسلامی. رسیدن به سرنگونی جمهوری اسلامی پایان و نابودی این جنبش است نه تعمیق آن. برعکس تعمیق این جنبش در مرحله کنونی در آنست که مردم ما بخواهند جمهوریت نظام، دستاوردهای انقلاب 57 و حقوقی را که در قانون اساسی حمهوری اسلامی بدست آورده‌‌اند مطالبه کنند. هر تحول مثبت دیگری در شکل نظام سیاسی در ایران الزاما باید از اینجا عبورکند. مردم ما تنها زمانی می‌توانند از جمهوری اسلامی در سمتی مثبت عبور کنند که قبلا قادر به دفاع از آن شده باشند، قبلا توانسته باشند کودتا علیه جمهوریت را خنثی کنند، قبلا توانسته باشند تمام ظرفیت‌های مثبت و مترقی قانون اساسی جمهوری اسلامی را فعال و اجرا کنند. تنها در آن زمان است که این سوال می‌تواند مطرح شود که آیا این مقدار از حقوق و آزادی‌ها که حفظ کردیم و بدست آوردیم کافیست یا نه؟ آیا وجود این یا آن نهاد، این یا آن اختیارات مانعی در برابر گسترش حقوق و آزادیهای مردم هست یا نیست و آیا نباید این یا آن نهاد را محدود کرد یا کنار گذاشت؟

تعمیق جنبش ما دقیقا عبور از آن چیزی است که می‌خواهند بعنوان نشانه تعمیق آن معرفی کنند. یعنی اینکه مردم ما درک کنند که چیزی بنام درون نظام و بیرون نظام وجود ندارد. این جامعه و این نظام دوپارچه و دو جبهه است. یک جبهه که از درون نظام شروع می‌شود و تا عمق جامعه ادامه پیدا می‌کند، با ایستادگی کمتر یا بیشتر خواهان حفظ جمهوریت همچون دستآورد انقلاب است و جبهه دیگر کمر به نابودی این جمهوریت بسته است. برای پیروزی یک بخش از این نظام بر بخش دیگر خون هم لازم باشد باید داد، همانطور که مردم ما در انقلاب سبز خود دادند.

برخلاف کسانی که مدعی‌‌اند میرحسین موسوی یا دیگر رهبران جنبش کنونی چون از درون "نظام"  بیرون آمده‌‌اند و خواهان سرنگونی آن نیستند، بنابراین نماینده تعمیق این جنبش نیستند، برعکس، ما معتقدیم دفاع از جمهوریت در برابر حکومت، خواست بازگشت به آرمان‌های انقلاب 57، حفظ دستاوردهای آن انقلاب، اجرای قانون اساسی است. به آن دلیل که در مقابل خط و جبهه کودتا و سرنگونی "جمهوری" اسلامی طرفداران سلطنت و حکومت اسلامی است. اتفاقا این جریان نماینده رادیکال ترین و آگاه ترین بخش جنبش در مرحله کنونی است. قاطعیت آقای موسوی در این مسیر ضامن منفرد و منزوی کردن طرفداران سلطنت و حکومت اسلامی و پیشروی انقلاب سبز مردم است.  

 

 

بازگشت