راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

مرزهای بنیادین
میان تغییر حاکمیت
و سرنگونی ج. اسلامی
 

همه تلاش سالهای گذشته بر محور این ضرورت قرار داشت که مردم به آگاهی ملی نسبت به ماهیت حکومت برسند و اکنون این آگاهی تبدیل به یک شعور گسترده اجتماعی شده و نوبت یادگیری از این شعور اجتماعی فرا رسیده است. حکومت بنا بر ماهیت خود نمی تواند از این شعور اجتماعی چیزی یاد بگیرد و هنوز در رویاهای گذشته غرق است، اما سیاسیون و مبارزانی که در رسیدن مردم به این شعور اجتماعی نقش داشته اند، امروز موظف اند این شعور اجتماعی را قبول کرده و با آن همراه شوند.

 

جنبش سبز کنونی مردم ما چه ماهیتی دارد و به کجا می رود؟ پرسشی است که این روزها بسیاری مطرح می کنند. این جنبش آیا انقلابی است یا اصلاحی؟ می خواهد جمهوری اسلامی را سرنگون کند یا اصلاح کند؟ می خواهد حکومت را به زیر بکشد یا در قدرت شریک شود؟ می خواهد خشونت کند یا با مسالمت به پیش رود؟ ...
گروه های مختلف، بسته به ماهیت و پایگاه طبقاتی خود، بسته به دوری و نزدیکی خود از قدرت، بسته به اینکه در درون یا بیرون از کشورند، بسته به گرایش سیاسی که به آن وابسته اند یا گرایش دارند و ... به این پرسش ها پاسخ هایی متفاوت و گاه مشابه می دهند.
در این میان یک جریان درون حکومت و یک جریان عمدتا در خارج از کشور اصرار دارد که جنبش سبز را برانداز، خشونت طلب و در تقابل با جمهوری اسلامی و قانون اساسی معرفی کنند.
ما بخواهیم یا نخواهیم، فشار این دو جریان بر درک و موضع گروه های مختلف نسبت به ماهیت جنبش سبز اثر می گذارد. برای مثال کوشش می شود از جنبش سبز تعریف و تبیینی ارائه شود که بدست این دو جریان بهانه ندهد. در نتیجه با تصور اینکه انقلاب همان سرنگونی جمهوری اسلامی است و از ترس به بیراهه افتادن جنبش سبز در چنین سنگلاخی، ماهیت انقلابی جنبش سبز بنام آنکه انقلاب اصولا چیز خوبی نیست، یا انقلاب بدنبال براندازی است، یا خشونت بوجود می آورد، یا در پیامدش جنگ و خونریزی پدید می آید نفی می شود. ولی همه اینها جز انتقال سردرگمی خود به مردم پیامدی ندارد.
مردم حق دارند بپرسند اگر انقلاب چیز خوبی نیست چرا می خواهیم در 22 بهمن راه پیمایی کنیم؟ چرا مدام از آرمان های اولیه انقلاب سخن می گوئیم؟ چرا می خواهیم به فضای آزادی ابتدای انقلاب باز گردیم؟ چرا انتخابات و مجالس اولیه انقلاب را الگوی انتخابات و مجلس آزاد قرار می دهیم؟ چرا حکومت کنونی را متهم به انحراف و خیانت به انقلاب می کنیم؟
واقعا اگر این حکومت خیانت کرده است به آن چیزی بدی که بنام انقلاب در این کشور شده، پس باید از آن تقدیر کرد نه آنکه محکومش کرد. و اگر برعکس این حکومت ادامه انقلاب است پس چرا مثلا فیلم های تظاهرات و سنگربندی ها و مبارزات انقلاب را از تلویزیون حذف می کند؟ چرا به هیچیک از آرمان های انقلاب پایبندی نشان نمی دهد؟ چرا اصول حقوق ملت در قانون اساسی را که دستاورد بزرگ انقلاب است زیر پا می گذارد؟ چرا حتی خانواده آقای خمینی را تحمل نمی کند و در فشار و اتهام قرار می دهد؟
پاسخ درست به همه اینها سئوالات در گروه آنست که ابتدا بپذیرش:
انقلاب انتخاب مردم نیست. انقلاب پیامد شرایطی است که مردم در آن قرار می گیرند. البته مردمی از مرز تحمل گذشته و بجای تسلیم دربرابر شرایط، از پیامدهای آن شرایط اهرمی برای تغییر و تحول زندگی ایجاد کنند.
انقلاب از اینرو، بیش از آنکه کار درست یا نادرستی باشد، در لحظات خاص تاریخ کشورها ضروری و حتی گریزناپذیر است و مردم ما امروز در جنبش سبز خود، بیش از هر زمانی این ناگزیری و حقانیت تاریخی مبارزه انقلابی را درک می کنند، حتی اگر با این فرمولبندی های عام آشنا نباشند و مخالف انقلاب به معنای خشونت و خونریزی باشند. اما برای آنها که با این فرمولبندی ها آشنائی دارند تخطئه انقلاب، به معنای تخطئه جنبش کنونی مردم ما و در تقابل با این درک تاریخی بشریت است.

می گویند انقلاب ها دنبال براندازی هستند و به خشونت منجر می شوند و بنابراین بهتر است جنبش سبز از این راه نرود.
سئوال اینجاست که پس آنچه تا به امروز با جنبش سبز شده است نامش خشونت نیست؟ دهها کشته، صدها مجروح، هزاران زندانی، چاقو و قمه کشی پاسداران در لباس شخصی، تیراندازی به سوی مردم، شکنجه در زندان ها و... خشونت به حساب نمی آید؟ مردم ما کدام شعار "براندازانه" را داده اند که با چنین خشونتی مواجه شده اند؟ و مگر می توانستند اصلا شعار براندازانه بدهند وقتی که رهبران این جنبش خود از بنیانگذاران جمهوری اسلامی اند؟
پس، این انقلاب نیست که بدنبال خشونت است، این ضدانقلاب است که مانند دیگر نمونه های تاریخی خود در جهان خشونت می کند. این ضد انقلاب است که به مردم می گوید اگر می خواهید هیچ خشونتی نباشد از خانه بیرون نیآید و به نظم موجود حکومتی که همانا دیکتاتوری طبقه حاکمه است اعتراض نکنید. باید به همان رئیس جمهوری که برایتان منصوب کرده ایم، یعنی "احمدی نژاد" تمکین کیند و برنامه های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی این دولت را بپذیرید و به تحقیر خود عادت کنید.
خشونت ابزار حکومت های بریده از مردم و در برابر مردمی است که دیگر نمی خواهند به نظم گذشته تن بدهند و حاکمیت تصور می کند با این خشونت می تواند به شیوه گذشته حکومت کند. این تضاد ربطی به تعریف هائی که این روزها و برای گریز از خونریزی و کشته شدن مردم از انقلاب و غیرانقلاب می شود ندارد. حتی تعدادی کارگر ساده هم که اعتصاب کنند و اصلا هیچ کاری به حکومت هم نداشته باشند با پاسبان و پاسدار و چماقدار می ریزند و آنان را می زنند و با خشونت متفرق می کنند چه رسد به مردمی که برای گرفتن حق خود از حکومت به میدان آمده باشند. در همین سالهای اخیر چه تعداد اعتصاب و تحصن کارگری را مردم ما بخاطر دارند که با خشونت تمام سرکوب شدند؟ هنوز رهبران سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی که دست به یک اعتصاب صنفی – و نه سیاسی- زده بودند در زندان اند. بنابراین خشونت حکومتی، شیوه امروز و دیروز نیست و مردم ما با رسیدن به یک درک و شعور گسترده اجتماعی نسبت به حاکمیت، علیه همین خشونت و همین حاکمیت به میدان آمده اند.
همه تلاش سالهای گذشته بر محور این ضرورت قرار داشت که مردم به این آگاهی ملی نسبت به ماهیت حکومت برسند و اکنون این آگاهی تبدیل به یک شعور عام و گسترده اجتماعی شده و نوبت یادگیری از این شعور اجتماعی فرا رسیده است. حکومت بنا بر ماهیت خود نمی تواند از این شعور اجتماعی چیزی یاد بگیرد و هنوز در رویای گذشته غرق است، اما سیاسیون و مبارزانی که به نسبت های مختلف و براساس امکاناتی که در تمام سالهای گذشته داشته اند و برای رسیدن مردم به این شعور اجتماعی نقش آگاهی بخش ایفاء کرده اند، امروز موظف اند نه تنها این شعور اجتماعی را درک و قبول کنند، بلکه با آن همراه شوند.

می گویند جنبش سبز بدنبال اصلاح است و چرا این اصلاح نباید شامل اصلاح جمهوری اسلامی شود؟ و خواست تغییر قانون اساسی را مطرح کند. چطور می توان گفت که ما می خواهیم جمهوری اسلامی را اصلاح کنیم ولی نباید از تغییر قانون اساسی آن سخن بگوئیم؟
می گوئیم: خواست اصلاح قانون اساسی خواستی است که بستگی به تناسب قوا میان جنبش و حاکمیت در دوران پس از پیروزی در مرحله نخست، یعنی دوران سلطه جنبش بر حاکمیت دارد.
در مرحله نخست، حتی اگر خواست اصلاح قانون اساسی نیز در شعارهای مردم مطرح شود، تا کارپایه های اجرائی آن ممکن و فراهم نشود، در حد یک خواست باقی می ماند.
توجه کنیم که درحال حاضر جنبش سبز می خواهد حکومت را اصلاح کند، نه جمهوری اسلامی را. خواست اصلاح قانون اساسی مربوط به مرحله اصلاح جمهوری اسلامی است. ما تفاوت این دو مرحله را باید درک کنیم. این که چنین خواستی نیز در شعارهای مردم مطرح می شود، عمق آگاهی و فشار جنبش بر حاکمیت را بازتاب می دهد و ظرفیت مرحله دوم، یعنی مرحله اصلاح جمهوری اسلامی را به ما نشان میدهد، اما امروز، این خواست هنوز به خواست عمومی- مانند خواست اصلاح حکومت که امروز مطرح است- تبدیل نشده است. امروز جنبش سبز می خواهد حکومت را ملزم به پذیرش آن جمهوری اسلامی که در انقلاب 57 بیرون آمد و تن دادن به قانون اساسی و الزامات آن مجبور سازد.
در همین عرصه و همین مرحله از جنبش است که شاهدیم جنبش سبز و استراتژی انقلابی آن بر روی تضاد میان حکومت و جمهوری اسلامی قرار دارد و مردم برای دفاع از جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن، علیه حکومتی که خلاف جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن عمل می کند قرار گرفته و خواهان اصلاح حکومت با هدف حفظ جمهوری اسلامی و ملزم کردن حاکمیت به قانون اساسی این جمهوری به میدان آمده اند.
با این توضیحات، حال به سئوالات بالا در یک جمع بندی می توان پاسخ داد:
جنبش سبز دارای ظرفیت انقلابی است، اما این ظرفیت انقلابی، در شرایط کنونی به معنای خواست سرنگونی جمهوری اسلامی نیست. جنبش سبز یک جنبش انقلابی است زیرا در پی به زیر کشیدن حاکمیتی که علیه جمهوری اسلامی است و هدفش خلع ید از چنین حکومتی است. اما خلع ید از حکومت به معنای سرنگونی جمهوری اسلامی نیست، بویژه که رهبران جنبش خود از بنیانگذاران این جمهوری و مدافعان حفظ آن در چارچوب خواست های انقلاب 57 و قانون اساسی برآمده از آن انقلاب اند.
کسانی که – عمدتا از خارج کشور- شعار سرنگونی جمهوری اسلامی را می دهند، در واقع به حاکمیت کنونی کمک می کنند تا پشت سنگر دفاع از جمهوری اسلامی پنهان شده و همزمان با احیای سلطنت و حاکمیت اسلامی، به سوی مردمی که مدافعان واقعی جمهوری اسلامی هستند شلیک توپخانه را باز کند و کودتای 22 خرداد را ادامه داده و آن را تثبیت کند.
بدین ترتیب است که شعارهائی از نوع "جمهوری ایرانی"، که ماهیت و هویت آن بر مردم روشن نیست و می تواند جمهوری ارتجاعی نیز از آب در آید، در لحظه کنونی کودتا را تقویت می کند و نه جنبش سبز مردم داخل کشور را.

راه توده 252 18.01.2009

بازگشت