فاشیسم کشیش ها کمک کردند کشاورزان فریب خوردند |
در دهه 1930 جوانان دهقان بخش عمده جوانان نازیست را تشكیل می دادند. در سال 1932 سه چهارم كشاورزان به نازی ها رای می دادند و این با توجه به شرایط متزلزل و نامطمئنی كه دهقانان در آن زندگی می كردند عجیب نبود. برونینگ و اشلایشر قبلا تلاش كرده بودند دهقانان خرد را بر روی زمین های موات و بلاكشت مستقر كنند، اما رایشسلندبوند، كه زمینداران بزرگ آن را هدایت می كردند مانع شد. نازی ها سریعا در این سازمان نفوذ كردند و جنبش اعتراضی كشاورزان شمال آلمان را نیز بسود خود مصادره كردند. این توده های كم دانش طعمه های سهلی برای نازی ها بودند. نازی ها برنامه بسیار محافظه كارانه را تدوین كردند اما فعالیت و دینامیسم بیشتری از ناسیونالیست ها نشان دادند و بزودی رای دهندگان دهقانی آنان را جذب خود كردند. آنان نیز با ابراز نفرت از جمهوری یهودی به كشاروزان وعده كاهش واردات را می دادند. در واقع هفتاد و پنج درصد روستاییان به نازی ها رای می دادند و آنان در شهرها فقط 25 درصد رای داشتند. از همان سال 1925 روستاییان بخش عمده اعضای حزب ناسیونال سوسیالیست را تشكیل می دادند.
حزب كمونیست آلمان، با تاخیر تلاش كرد در میان دهقانان فعالیت كند و موفقیت هایی نیز بدست آورد. موفقیت هایی كه موجب شد نازی ها هواداران آنان را در روستاها مورد زجر و تعقیب قرار دهند. دهقانان روزمزد نیز وسیعا وارد سازمان جوانان نازی شدند. به آنان وعده داده می شد كه زمین های وسیعی كه هیتلر در روسیه فتح خواهد كرد میان آنان تقسیم خواهد شد و در آنجا كلنی های سربازان- كشاورزان تاسیس خواهد شد كه بردگان اسلاو برایشان كار خواهند كرد.
كاتولیسیسم آلمان و نازیسم
قبلا دیدیم كه "مركز" كه تجلی سیاسی كاتولیسیسم آلمان بود چندین بار با رهبران نازی مذاكره كرد. با اینحال معامله های آنان به جایی نرسید. اما بسیاری از رهبران كلیسا، علیرغم اختلاف هایی كه با نازی ها داشتند طرفدار دستیابی به توافق با نازی ها بودند. "مركز" كه عمدتا كاتولیك بود، در صفوف خود اندك رای دهندگان پروتستان و حتی یهودی محافظه كار و سنتی را داشت كه در این جریان مدافع حقوق مذهب را می دیدند. اما همه كاتولیك ها به مركز رای نمی دادند. براساس آمار پایان جمهوری 43 درصد كاتولیك ها از جمله در بایر به مركز اعتماد داشتند، در حالی كه 15 درصد به سوسیال دمكرات ها و 10 درصد به حزب كمونیست آلمان رای می دادند. مشاهده می شود كه فضای مهمی برای نازی ها علیرغم شركت کثرت آلمانی هائی که در انتخابات شرکت نمی کردند وجود داشت. كلیسا مدت زمان طولانی مخالف جمهوری بود. آن ها لیبرالیسم را مادر همه شرهای مدرن می دانستند: «سوسیالیسم ، كمونیسم ، هیتلریسم كه همه در برابر مسیحیت قرار دارند. اما حداقل ناسیونال سوسیالیسم هیتلر این حسن را دارد كه در برابر شر اصلی، یعنی بلشویسم كه می خواهد نظم حاكم را ویران كند ایستاده است. بنابراین می توان نسبت به آن گذشت نشان داد یا حتی از آن استقبال كرد.» البته بسیاری از تزهای هیتلریسم با كلیسا خوانایی نداشت. در برخی موارد ناواردی و عدم تحمل و خشونت هیتلری ها موجب می شد كه كلیسا آن را محكوم كند، هرچند كه هیتلر در این زمینه احتیاط حساب شده ای می كرد. هیتلر مدعی بود كه به "مسیحیت" مثبت اكتفا می كند و آن را پایه اخلاقی حزب خود می داند كه البته ادعای بسیار قابل مناقشه ای است. در 31 ژوییه 1932، شش ماه پیش از به قدرت رسیدن هیتلر یك نشریه مذهبی در شهر كلن بنام، "كاتولیش كرشن زایتونگ" مفهوم این اصطلاح را چنین روشن كرد:"مسیحیت مثبت" آنچیزیست كه با ایدئولوژی نازی ها هماهنگ باشد". هیتلر از بحث اجتناب كرد و حسابش را از آن دسته از هوادارانش كه خود را قهرمان چندخدایی نوین می دانستند جدا كرد. او برای چندمین بار گرایش ضد مسیحیت آنان را تعدیل كرد.
اگر كاردینال ها و رهبران بالای "مركز" به راست گرایش داشتند ، توده زحمتكش كاتولیك به جناح چپ حزب و سندیكاهای مسیحی متمایل بودند و آماده همكاری با سوسیال دمكراسی و مركز بزرگ سندیكایی مسیحی آ.د.ژ.ب بودند. حتی یك گروه "مسیحیان سوسیالیست" وجود داشت كه هوادار سوسیال دمكراتها بود. بخش كوچكتری نیز از حزب كمونیست هواداری می كردند. بنظر می رسد اعتصاب عمومی كه پس از كودتای فون پاپن در ژوییه 1932 برپا شد توسط این بخش از كارگران وسیعا دنبال شد. بااینحال اكثریت رهبران كلیسا اندیشه حضور نازی ها در دولت را می پذیرفتند. حتی ادنائر كه بعدها صدراعظم آلمان شد پذیرفت كه در دوران رایش سوم ، در نامه 10 اوت 1934 خطاب به وزیر فریك، كه او همواره با نازی ها رفتار خوبی داشته، به آنان امتیازاتی داده و همیشه امیدوار بوده كه این حزب بزرگ جای خود را در حكومت داشته باشد. بعدها، كشیشان متهم شدند كه به اندازه كافی مردم را به ماهیت واقعی نازیسم اشنا نكرده اند و اگر به آنان مساعدت نكرده باشند لااقل تحملشان كرده اند و بدینوسیله پیوستن وسیع مردم به آنان را تسهیل كرده اند. كشیش ایلدوفونس هروه گن تحول فكری جالبی را نشان می دهد. هوادار صادق نازیسم بدلیل ایدالیسم و میهن دوستی و همچنین بدلیل مخالفتش با ماركسیسم غیرمذهبی و شوم اما رویاروی با واقعیت رایش سوم ، به بهای جان خود اعلام كرد: "جنایتكاران بر ما حكومت می كنند!"
در فصل های قبلی دیدیم كه جناح باواریایی مركز، غالبا صریح تر از خود مركز از ارتجاع و هیتلر پشتیبانی می كرد. در 1932 رییس این شاخه مركز فریتز شافر از رییس جمهور هیندنبورگ تمنا كرد كه هیتلر را به نخست وزیری منصوب كند.
هیتلر در برنامه 24 فوریه 1920 آزادی كامل مذهب را اعلام کرد تا "آلمان بزرگ" كه هیتلر آن را می خواست شامل میلیون ها كاتولیك سرزمین های جدا شده از رایش بشود. بدینسان توازن میان دو مذهب مسیحیت برقرار شود.
پروتستانیسم و نازیسم
یك بخش از كلیسای پروتستان در دوران بعد خود را باز یافت. اما در آستانه رایش سوم ، این كلیسا نسبت به نازیسم در قیاس با كلیسای كاتولیك فاصله بسیار كمتری را نشان می داد. درست است كه پروتستان ها همچنان در نوستالژی رایش دوم بودند كه در آن كاتولیك ها نقش شهروندان درجه دوم را داشتند. در شمال و شرق، جایی كه لوتریانیسم نیرومند بود، حزب ناسیونال سوسیالیست توسعه ای با تاخیر اما سریع یافت. بسیاری از كشیشان به وكلا و مبلغان پرشور حزب تبدیل شدند. ضمن اینكه در میان پروتستان ها، یك سازمان ثبات دهنده مشابه با مركز وجود نداشت. از نظر برخی رهبران پروتستانیسم ناسیونال سوسیالیسم ضمنا "شورشی برضد بردگی، محرومیت از حقوق، تحقیر و خواركردن و حتی نابودی خلق آلمان از طریق معاهده ورسای است". گروهی كه در ابتدا حاشیه ای بود بنام "مسیحیان آلمان" می كوشید مسیحیت را از عناصر یهودی آن تصفیه كرده و با چپ مبارزه كند. اما بتدریج سوظن نسبت به آن هائی بوجود آمد كه صلیب مسیح را با صلیت شكسته نازی قاطی كرده بودند و كمتر مذهب عشق را موعظه می كردند تا ایدئولوژی كه مبتنی بر عدم تحمل وحشیانه و نژادپرستی كینه گرایانه بود.
( بخش بعد "ارتش و نازیسم ")
فرمات PDF : بازگشت