انجمن حجتیه
فاجعه "طالبان ایرانی"
از زیر این عبا درآمد!
كیوان
مهرگان
سالها مفهوم «انجمن حجتیه» از ادبیات سیاسی اجتماعی ملت ایران رخت بربسته بود و برای همین است كه امروز و پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری كه مساله انجمن حجتیه مطرح شده جوانان تا 30 ساله با حیرت به این مفهوم نگاه میكنند و اطلاع درستی از وضعیت این جریان مذهبی ندارند. انجمن حجتیه با پیروزی جریانی كه دایره واژگان مذهبی آن افراطی است و به سیاست از منظر سیاست نگاه نمیكند و در پی به زیر كشیدن «سیاست ورزی» زیر لوای فعالیتهای افراطی مذهبی است به ادبیات سیاسی و ژورنالیستی ما بازگشت. كالبد شكافی این جریان مذهبی به روشن شدن سابقه دیروز و فعالیتهای امروز آن، تلاشی است برای روشنگری جامعه.
تاكید میكنم كه این گزارش در پی افشاگری علیه هیچكدام از جریانهای سیاسی نیست، بلكه با استناد به آنچه گذشته و آنچه امروز استنباط میشود در پی روشن نمودن ابعاد تاریك و ناروشن مفهومی است كه در چند ماه گذشته ركورد جالب توجهی در ادبیات سیاسی ایران به خود اختصاص داده است. در این گزارش ضمن بازخوانی زمینههای شكلگیری، موسس، تشكیلات، برخورد با پدیده انقلاب و فعالیت سیاسی به خاطرات و مواضع چند تن از رجال سیاسی و مذهبی درباره این جریان میپردازیم.
بازی در زمین خالی
درباره زمینههای شكلگیری انجمن حجتیه ناگزیر به توجه به چند حوزه متفاوت و گاه متناقض هستیم، اما پر رنگترین زمینه شكلگیری جریانی به نام حجتیه، وجود فرقهیی به نام «بهائیت» است كه همواره از سوی مسلمانان طرد شده است. انجمن بهائیت از دل فرقهیی به نام «بابیه»درآمد. نزدیك به یك قرن قبل، فردی به نام «میرزا علی محمد» با ادعای بابیت و نمایندگی امام عصر و سپس ادعای مهدویت، موجب تاسیس فرقهیی به نام «بابیه» شد و از دل بابیه «بهائیت» بیرون آمد. این فرقهها از همان آغاز از سوی مسلمانان مطرود بودند، اما به دلایل سیاسی، حكومت وقت و جریانهای سیاسی به حمایت از این جریانات پرداختند تا بتوانند در میان مردم بخصوص جوانان و مهمتر از همه روحانیت و حوزههای علمیه نفذ كنند و اقدام به جذب مبلغ نمایند. بهائیت از آنجا كه با حمایت قدرتهای استعماری دارای یك تشكیلات منسجم و سازمان یافته شد توانست به موفقیتهایی دست یابد. در جبهه مخالف بهائیت هیچ سازمان منسجمی كه بتواند به مقابله با فعالیتهای بهائیت بپردازد وجود نداشت. اوج فعالیتهای بهائیت در دهههای 20 و 30 بود كه علناص به فعالیت میپرداخت.
در چنین شرایطی «شیخ محمود ذاكرزاده تولایی» مشهور به «شیخ حلبی» كه در اصول و فنون سخنوری مهارت داشت انجمن ضد بهائیت را تاسیس كرد. این انجمن از آغاز بنا را بر مبارزه با بهائیت گذاشت. به دلیل نفوذ انجمن بهائیت در كشور، تاسیس انجمن ضد بهائیت با استقبال محافل مذهبی، مسلمانان و جوانان روبرو شد. همچنین به دلیل وجود پتانسیلهای قوی انجمن ضد بهائیت شیخ حلبی موفقیتهای زیادی به دست آورد.
در كنار این مساله برخی نیز كودتای 28 مرداد كه منجر به حبس و انزوای نیروهای ملی و مذهبی فعال در نهضت مقاومت ملی شد را زمینه دیگری برای تاسیس انجمن حجتیه عنوان میكنند. حكومت برآمده از دل كودتا با ایجاد جو اختناق از فعالیت گروههای سیاسی چه مذهبی و غیرمذهبی جلوگیری به عمل آورد و از آنجا كه انجمن حجتیه از بدو تاسیس پرچم سفید غیر سیاسی بودن را در برابر حكومت وقت برداشته بود با ممانعت حكومت مواجه نشد و حتی گفته میشود حكومت از تاسیس چنین گروههایی حمایت میكرد چراكه نیروهایی كه به دنبال فعالیت اجتماعی بودند انرژی و توان خود را به امور اجتماعی مذهبی و غیرسیاسی صرف میكردند. این فراز از اساسنامه انجمن موید این موضوع است كه انجمن به منظور فعالیتهای علمی، آموزشی، خدمات مفید اجتماعی، با الهام از تعالیم عالیه اسلام و مذهب شیعه جعفری، جهت پرورش استعداد و تربیت انسانهایی لایق و كاردان و مقید به تقوی و ایمان و اصلاح جهات مادی و معنوی جامعه تاسیس شده است.به اضافه این دو زمینه، برخی درباره زمینه پیدایش انجمن حجتیه معتقد به حضور قدرتهای استعمارگر هستند. این عده بر این باورند كه ایجاد یك فرقه و ضد فرقه از روشهای استعماری برای سرگرم كردن مبارزان و ملتها است.
با در نظر گرفتن هركدام از موارد فوق و موافق یا مخالف بودن آن گروهی با تابلوی «انجمن خیریه حجتیه مهدویه» پس از كودتای 28 مرداد تاسیس شد.همانگونه كه گفته شد شیخ محمد حلبی به اصول و فنون سخنوری كاملاص مسلط بود، دكتر عبدالكریم سروش كه خود یك سال عضو این تشكیلات بوده است درباره ویژگیهای فردی شیخ محمد حلبی به روزنامه «جامعه» گفته است: «شیخ حلبی واعظ سرشناسی در تهران و كل كشور بود و منبرهای بسیار نافذی داشت. اشعار زیادی از حفظ داشت بیانش بسیار موؤر بود و معلم اخلاق و عرفان هم بود.»
اما انگیزههای شیخ محمد حلبی برای تاسیس انجمن حجتیه چه بود؟ روایتهای گوناگونی میشود. انجمن حجتیه براین باورند كه شیخ حلبی رییس انجمن، مدعی شده است كه در سالهای 32 خوابی دیده است كه امام زمان به وی فرمودهاند كه گروهی را برای مبارزه با بهائیت تشكیل بدهد. البته روایتهای دیگری نیز نقل میشود از جمله پس از بروز اختلاف بین آیتالله كاشانی و دكتر مصدق و شكست نهضت ملی نفت، همزمان تبلیغات بهائیت نضج گرفت و گروهی كه در بینشان طلبه نیز بود از جمله هم حجره شیخ حلبی را جذب كردند، لذا بهائیت در ذهن شیخ حلبی بزرگ جلوهگر شد و به این نتیجه رسید كه باید سیاست را رها كرد و دست به انجام اقدامهای فرهنگی زد و به علت شكست نهضت، یك جو یاس برجامعه حاكم شد و عدهیی كه به دنبال جریانی میگشتند تا با وصل شدن به آن، یاس و بریدگی خود را توجیه ایدئولوژیكی و سیاسی كنند، به این جریان پیوستند. البته برخی نیز لغزیدن هم حجرهیی شیخ محمد حلبی كه برای نفوذ در بهائیت فعالیت میكردند را یكی دیگر از انگیزههای انجمن ضد بهائیت توسط شیخ حلبی ذكر میكنند.
ساختار تشكیلاتی حزب بدون سیاست
انجمن حجتیه زیر نظر خود شیخ حلبی به عنوان رییس هیات مدیره و 4 نفر كه عضو هیات مدیره بودند اداره میشد. این افراد عبارت بودند از حاج سید رضا رسول، سید حسین سجادی، محمد حسین غلامحسین، حاج محمد تقی تاجر. انجمن به واسطه مبارزه با بهائیت تلاش كرد از افراد مجرب و تشكیلاتی منسجم بهره ببرد، پروانه فعالیت انجمن هرچند وقت یك بار باید تجدید میشد. انجمن حجتیه چند كمیته داشت كه زیر نظر هیات مدیره فعالیت میكردند. این كمیتهها عبارت بودند از: 1 كمیته تدریس از وظایف این گروه جذب نیروهای جوان و تازه نفس و فعال برای تحت تعلیم قرار دادن آنها بود. مهمترین مركز برای این منظور مدارس بود. معلمانی كه عضو انجمن بودند باید این ماموریت را انجام میدادند. سیاست جذب دانشآموزان باهوش و درس خوان ساده زیست نشان دهنده دقت نظر گردانندگان انجمن در توجه به كیفیت افراد جذب شده است. دكتر عبدالكریم سروش در این باره میگوید: «من سال ششم دبیرستان بودم.» در سال 1341 و 1342 در مدرسه علوی و در 17 یا 18 سالگی بودم. انجمن حجتیه از مدرسه علوی عضو گیری كلانی میكرد و برخی از هم مدرسهییها و همكلاسیهای ما كه بعدا در عالم سیاست و در جمهوری اسلامی وارد شدند و صاحب مقامهای بالایی شدند از اینجا پا به انجمن حجتیه گذاشتند.
كمیته تحقیق كه در واقع كمیته جاسوسی بود به این شیوه عمل میكرد كه سه نوع محقق یا جاسوس تربیت میكرد. محقق یا جاسوس نوع اول، نوع دوم و نوع سوم. وظیفه جاسوس یا محقق نوع اول این بود كه با استفاده از شیوههای خاص تعلیم داده شده نزد بهائیان میرفت و ادعا میكرده كه میخواهد بهایی شود و به این ترتیب وارد آنها میشده است. محقق نوع دوم كه معمولا تیمی عمل میكردند افراد ناشناختهیی بودند كه وظیفه گزارش جلسات بهائیان را به عهده داشتند. افراد انجمن كه عضو این گروه میشدند اسم مستعار داشتند و همدیگر را نمیشناختند و ممكن بود دو نفر گزارش همدیگر را به مسوول خود میدادند. محقق نوع سوم افرادی بودند كه از حیث رفتار و گفتار بهایی میشدند و علنا انجمن را میكوبیدند.
كمیته نگارش افراد این كمیته نویسندگانی بودند كه میبایست تازهترین تحقیقات خود را در نفی بهائیت و ستایش امام در جزوات مختلف بنویسند.
كمیته ارشاد این كمیته از دو قسمت تشكیل شده بود، كمیته بحث و مناظره، كمیته تعقیب و مراقبت كه همانگونه كه از عناوینشان پیداست افراد عضو این كمیتهها از یك سو از افراد تازهوارد انجمن مراقبت میكردند. از سوی دیگر افراد مبتدی و تازهوارد بهایی را رصد میكردند تا آنان را از بهاییبودن منصرف و به انجمن وارد كنند.
كمیته وزارت
خارجه این كمیته بیشتر خارج از كشور
فعالیت
میكرد و حوزه فعالیت آنان كشورهای هند، استرالیا، انگلیس، امریكا و
اتریش
بود. انجمن در این كشورها و برخی كشورهای دیگر اقدام به تاسیس دفتر
كرده
بود. شاید جنجالیترین مساله مواضع انجمن نسبت به انقلاب و فعالیت
سیاسی
بود. علیاكبرهاشمی رفسنجانی درباره مواضع انجمن حجتیه پیرامون
مبارزه
میگوید: «قبل از پیروزی انقلاب اسلامی اینها داعیههای خاص اسلامی نداشتند.
اختلافاتی كه با ما داشتند این بود كه مبارزه را بد میدانستند،
معتقد
بودند كه حكومت اسلامی
حالا
در زمان امام زمان میتواند شكل پیدا كند
و چون
حالا نمیشود، پس نتیجه میگرفتند خوب است مبارزه نكنیم و با رژیم و
با آنها
بسازیم. یكی از سران سابق انجمن حجتیه به نقل مواضع شیخ حلبی علیه امام
خمینی بنیانگذار مبارزه مذهبی با رژیم شاه اشاره میكند
كه
«كسانی كه در این راه
(مبارزه
علیه رژیم شاه)
كشته میشوند، خونشان
را هدر
میدهند و كسانی كه افراد را به این راه میكشانند مسوول این خونها
هستند.»وی ادامه میدهد كه «شیخ حلبی معتقد بود كه كار صحیح، فعالیتهای
فرهنگی و ایدئولوژیك است و نه مبارزه.»
سید محمد
سیفزاده كه از سوی امام خمینی به عنوان رییس دادگاه انقلاب اراك منصوب
شده بود درباره
فعالیتهای انجمن حجتیه و نحوه همكاری آنان با رژیم شاه در این شهر چنین
میگوید:
«نباید از سهم فتنهانگیزیها و آتشافروزیهای انجمن حجتیه در دوران
انقلاب
غافل ماند. آنها به نفوذ به داخل انقلاب و با ایجاد تنش و
فتنهانگیزی میان انقلابیون موجب درگیریهای ناخواسته و تشدید خشونت و قتل
و حذف
انقلابیون گردیدند و هنوز هم ادامه دارد. نفوذ در میان كمیتهها و
شورای
اسلامی به لحاظ فقدان نظم و قانون از همه جا بیشتر بود. بررسی اسناد
ادارات
دولتی و استانداری بخصوص ساواك پرده ازهمكاری بسیاری از
روحانیون و بازاریان با رژیم برداشت، این اسناد كه در اداره ساواك
سلطنتآباد نگهداری میشد كمتر در معرض امحا و نابودی قرار میگیرد: «رژیم شاه
جهت
ساماندهی روحانیون در جهت اهداف و نیات خود در ساواك ادارهیی به نام«اداره
مروجین مذهبی» تاسیس كرد. كار این اداره تحت پوشش قراردادن كلیه
روحانیون در راستای اهداف رژیم بود. بنابراین به كلیه روحانیون تحت پوشش
به
وسیله یك روحانی صاحبنام و با دست او حقوق داده میشد. گرچه اداره
مروجین
را ساواك تاسیس كرده بود اما انجمن حجتیه از سالها پیش با ساواك
همكاری
میكرد، این همكاریها از زمان اوج گیری مبارزات مسلحانه وسعت و
عمق
بیشتری پیدا كرد، این اسناد تا مدتی موجب سردرگمی گروه تحقیق گشته
بود، چه
آنكه فیالمثل از طرفی رژیم بهاییها را مورد حمایت قرار میداد و
توسط
محفل بهایی مورد حمایت قرار میگرفتند، اما به انجمن حجتیه نیز پول
داده
میشد تا با بهاییها مبارزه شود!؟
یعنی دو
كار متضاد هم، توسط ساواك
برنامهریزی شده بود.»
سید محمد سیفزاده اضافه میكند: «در سند دیگری كه به امضای تیمسار نصیری رییس ساواك رسیده و برای تمام روسای ساواك استانها ارسال گردیده، آمده بود مشاوران امریكایی اعتقاد دارند خط فكری ارشاد )حسینیه ارشاد) و شخص دكتر شریعتی و سازمان مجاهدین خلق و رادیكالیسم اسلامی مشكل اساسی رژیم تلقی گردیده و باید روحانیون تحت پوشش (اداره مروجین انجمن حجتیه) از بالای منابر علیه جریانهای فكری فوق و توهین و طرد به مرحوم ]امام[ خمینی و طرفدارانش طبق برنامه عمل نمایند. برنامه هم مجموعهیی از توهین و تكفیر و تفسیق و اتهاماتی بود كه به جریانهای مبارزه وارد میآمد. در همان ابتدای انقلاب با شور و عشقی كه مردم و احترامی كه تمام گروههای سیاسی نسبت به دكتر علی شریعتی داشتند جریانات فوق توانستند حدود 50 هزار جلد كتاب علیه دكتر شریعتی به چاپ رسانند كه با دخالت حاج احمد آقا از انتشار آن جلوگیری شد.» سیفزاده ضمن اشاره به جوسازیهایی كه علیه قضات در آن زمان میشده است ادامه میدهد: «به ناچار پرونده روحانیون كه با ساواك همكاری میكردند را نزد آقای خمینی بردم، آقای خمینی وقتی ابعاد گسترده نفوذ ساواك را متوجه شدند بعد از مدتی سكوت گفت، به ما گفته بودند ساواك در مساجد نفوذ كرده است اما نمیدانستم فاجعه تا این اندازه عمیق است.» سیفزاده كه آن زمان در استان مركزی بوده است ادامه میدهد: «اگر عمیقتر به موضوع «انجمن حجتیه» نگاه میكردیم باید این جریان مورد تحقیق و بررسی دقیق در انقلاب قرار میگرفت، چه بتدریج و بعد از نفوذ به ارگانهای مهم ایجاد درگیری، بدبینی، تشنج بین انقلابیون و ارگانها در دستور كار انجمن حجتیه قرار گرفت در بسیاری از درگیریها و خرابكاریها از نحوه عمل قدرت تشكیلاتی انجمن حجتیه هویدا بود. آنها كار را تا جایی پیش بردند كه در دفاتر انجمن و سازمانهای انقلابی، اسلحه، مشروب، مواد مخدر و... جاسازی كرده یا در خیابان به نمایش میگذاشتند، به نام آن گروهها به مردم حمله كرده و خرمنها را به آتش میكشیدند تا مردم و سران انقلاب با هم درگیر شوند. »
البته انجمن حجتیه پس از پیروزی انقلاب اعلام كرد كه همراه با مردم در جهت اهداف انقلاب اسلامی فعالیت خواهد كرد. طبق آنچه از خاطرات رییس دادگاه انقلاب یكی از استانهای مركزی كشور برآمد این كار عملا هیچگاه اتفاق نیفتاد تا اینكه روز سهشنبه 21 تیرماه 1362 امام خمینی در سخنانی فرمودند: یك دسته دیگر هم كه تزشان این است بگذارید كه معصیت زیاد شود تا حضرت صاحب بیاید. حضرت صاحب مگر برای چی میآید؟ حضرت صاحب میآید معصیت را بردارد. ما معصیت میكنیم كه او بیاید؟ این اعوجات را بردارید. پس از این سخنان در روز اول مردادماه 1362 انجمن با صدور اطلاعیهیی كلیه جلسات و فعالیتها و برنامههای علنی خود را تعطیل كرد و از آن روز به بعد به فعالیتهای مخفیانه و زیرزمینی روی آورد.
درباره تعطیلی دایم انجمن حجتیه نظرها متفاوت است. برخی همانند عمادالدین باقی معتقدند: «بدیهی است كه گروهی با بیش از سه دهه فعالیت گسترده حزبی نمیتواند با یك تصمیم، یك شبه، برای همیشه تعطیل شود و در اشكال دیگری به فعالیتهای خود ادامه خواهد داد. »
نتیجه بدون نتیجه
كسی نمیتواند
یا نمیداند به صراحت درباره فعالیت امروزین
انجمن
حجتیه نظر بدهد. آیتالله توسلی رییس دفتر امام خمینی كه چندی پیش
درباره
انتقام انجمن حجتیه از تفكر امام هشدار داده بود هیچ آدرس مستقیمی نداد كه
برای همگان روشن شود كه این انجمن كجا، چگونه، در حال دخالت در
امور
است. یا آقای سید حسن خمینی نوه
امام
در سخنان كلی و مبهم درباره
نفوذ
این گروه هشدار میدهند.
البته
برخی نیز با یادآوری آن بند از
اساسنامه كه میگوید: «هدف انجمن تا زمان ظهور حضرت بقیهالله
الاعظم
امام زمان ارواحنا فداه لایتغیر خواهد بود اما برنامههای آن با توجه
به
شرایط و نیاز جامعه و براساس حفظ هدف كلی... تغییر یا تعمیم مییابد...»
معتقدند
هواداران انجمن هنوز فعالیت میكنند. ولی هنوز كسی نیامده كه
صراحتا
بگوید انجمن حجتیه كجا فعالیت میكند؟!
منابع
در دفتر روزنامه
موجود
است.(
اعتماد)
فرمات PDF : بازگشت