راه توده                                                                                                                                                        بازگشت

 

 

آغاز و انجام احمدی نژاد

نان آغشته

به نفت و خرافات

 

دكتر کدیور در مورد سخنان اقای احمدی نژاد معتقد است كه "گاهی وقت ها، آنچه به عنوان تجربه دینی یا تجربه عرفانی نقل می کنند، غالباً توهمات یا تصورات یا انتظارات یا امیدهای گوینده است و نه چیز بیشتر."

بنظر من این سخن دارای یك هسته درست و ناشی از یك مشاهده درست است ولی در مورد آقای احمدی نژاد صدق نمی كند. درواقع انواع دیگری از اختلالات شخصیتی وجود دارد كه بصورت رفتار و كردار غیرمعمول و عقاید غیرعادی جلوه گر می شود. این تیپ ها تحت عنوان schizoide  و یا schizotypal personality disorder دسته بندی شده اند. در این نوع از اختلالات انواع اعتقادات خرافی، اعتقاد به دیدن جن و پری یا ارتباط با ارواح و ... مشاهده می شود كه با توجه به زمینه فرهنگی و اجتماعی اشكال متفاوتی پیدا می كنند. این اختلالات بعنوان بیماری در نظر گرفته نمیشوند. طبق آمار در آمریكا بین 3 - 4 درصد مردم دارای چنین اختلالاتی هستند. بازار ماوارالطبیعه در كشورهای غربی نیز بسیار داغ است. مثلا در آمریكا بالغ بر 30 میلیارد دلار هرسال صرف اینگونه مسایل، مثل ارتباط با ارواح، پیشگویی آینده و ... می شود. گفته می شود این مبلغ در فرانسه بالغ بر 4  میلیارد یورو است. بنابراین با نظر اقای كدیور در مورد وجود این قبیل افراد كاملا موافق هستم، لیكن خصوصیت بسیار مهم اینگونه افراد گریز آنان از اجتماع است. اینان افرادی هستند گوشه‌گیر و ارتباطات آنان بیشتر در چارچوب بستگان و یا دوستان بسیار نزدیك است. بررسی روش و منش زندگی بعنوان یكی دیگر از روشهای تشخیص روانپزشكی احتمال وجود این شكل از اختلالات را در مورد آقای احمدی نژاد منتفی می سازد. اینگونه افراد چنانكه گفتم گرایش به انزوا دارند و نمی توانند در مبارزات و دسته بندی های حاد اجتماعی و سیاسی فعال و درگیر باشند.

كسان دیگری نیز هستند كه سخنانی از نوع گفته های اقای احمدی نژاد را ناشی از ضعف فرهنگی ملت ما و یا مشكلات تاریخی و یا انواع دیگر مسایل فرهنگی می دانند. هرچند موافقم وجود تبلیغات شبانه روزی از طریق رادیو و تلویزیون و ... در مورد امور خرافی می تواند باعث جهت دهی اختلالات شخصیتی در این مسیر خاص شود. لیكن باید توجه داشت كه حتی در صورت عدم وجود تبلیغات این نوع از اختلالات شخصیت می تواند خود را بصورت های دیگری مثل ارتباط با ارواح و اجنه، و غیره نشان دهد.

 

هستند كسانی مانند آقایان مشكینی، خزعلی یا مصباح یزدی یا جنتی كه گاه و بیگاه از نوعی ارتباط با امام زمان سخن گفته اند. اما به صرف اینگونه اظهارات نمیتوان این آقایان را بیمار دانست. البته باید به محدودیتهای روانپزشكی نیز اشاره كرد. در واقع بخشی از علایم و نشانه های اختلات روانپزشكی در افراد عادی هم می توانند دیده شوند. از طرفی دیگر بین خود این تقسیم بندی ها مرز غیرقابل عبوری وجود ندارد. همچنان كه میان اختلالات و بیماری های نوروتیك با بیماری های بارز روانی. بنابراین نباید با ساده نگری دست به تحلیل خود و یا دیگران زد.

 

در واقع تشخیص یك بیماری یا اختلال در درجه نخست توسط اطرافیان انجام می شود. یعنی بعید است كه بیمار روانپریش خود به روانپزشك مراجعه كند. بعبارت دیگر تشخیص با روش و منش زندگی ارتباط دارد. مثلا موقعیت اجتماعی فرد می تواند مانع ارزیابی دقیق این روش و منش شود. یعنی هنگامی كه موقعیت اجتماعی فرد شرایط عدم پاسخگویی و یا عدم عكس العمل واضح دیگران را فراهم می كند این امكان بوجود می آید كه تشخیص پزشكی بسیار دیر انجام شود. مثلا رفتارهایی كه گفته می شود از اقای احمدی نژاد سر می زند اگر از طرف یك كارمند جز یا میانه انجام شود بسرعت منجر به عكس العمل یا اخراج و یا احتمالا معرفی به پزشك خواهد شد.

بنابراین تشخیص بیماری یا اختلال در افرادی كه خود را ملزم به پاسخگویی و یا كنترل رفتار و گفتار خود نمی بینند و یا اینكه كسی جرات و امكان عكس العمل دربرابر آنان را ندارد بسیار مشكل است مگر در مواردی كه دلایل مشهودی داشته باشیم. برای مثال ما نمیتوانیم هنوز با قاطعیت بگوییم كه هیتلر بیمار بوده یا صرفا دچار اختلال شخصیت. همچنان كه نمیدانیم اگر یك طلبه ساده هم مثل اقای مشكینی امام زمان را هر هفته به خواب بببیند با چه واكنش یا برخوردی مواجه خواهد شد.

 

به هر حال در مورد آقایان یاد شده با توجه به اینكه از روش و منش زندگی خصوصی آنان اطلاعاتی ندارم نمیتوانم اظهار نظر قاطع كنم. اقای مهاجرانی در خاطرات اجلاس بین‌المجالس می نویسد گویا آقای جنتی دائما در حال آب كشیدن دست های خود پس از تماس با دیگران بوده است. این رفتار باید كمتر ریشه در اعتقادات مذهبی و بیشتر ریشه در فرهنگ دوران نشو و نمای شخصیت وی داشته باشد و شاید بتوان آن را نوعی وسواس فكری و عملی از دید روانپزشكی در نظر گرفت. زیرا موارد مشابهی در مورد مثلا آقای خمینی ، یا منتظری یا طالقانی گزارش نشده است. یعنی اگر صرف اعتقادات مذهبی باشد حداقل در مورد آقای خمینی یا منتظری اینان در جایگاه مذهبی بمراتب بالاتر از اقای جنتی قرار داشته اند و دارند.

 

ادعاهای دیگری نیز از اقای مشكینی مثلا در مورد معصوم بودن مجتهدین و یا ارتباطات خاص امام زمان با محافل مورد علاقه ایشان مثل مجلس هفتم شنیده شده است. این سخنان در جای خود از طرف مجتهدین دیگر مورد تردید قرار گرفته و بعضا آنها را گزافه گویی در نظر گرفته اند. تقریبا مشابه این اظهارات از طرف آقای مصباح یزدی در مورد آقای احمدی نژاد انجام شده است. در تمام این موارد اگر بخواهیم از نظر ظاهری قضاوت كنیم شاید بتوان نشانه های بسیاری از بیماری ها و یا اختلالات روانی را یافت.

ولی با دقت بیشتر می بینیم كه در تمام این موارد با صرف وجود یك اعتقاد روبرو نیستیم. بلكه این اظهارات همیشه در خدمت یك هدف خاص سیاسی و یا اجتماعی قرار گرفته است. بنظر من بعضی اعتقادات یا اظهارات غیرعادی این آقایان را بیشتر باید در ارتباط با نوعی بهره برداری خاص سیاسی و اجتماعی مورد توجه قرار داد. نه ارتباط اینان با واقعیت قطع شده است كه بتوانیم بیمار ارزیابی شان كنیم و نه شركت فعال آنها در دسته بندی های حاد سیاسی و اجتماعی امكان اطلاق اختلالات شخصیتی را از نوع اسكیزویید یا اسكیزوتیپیك فراهم می كند.

 

بیماری داشتم كه همچون مادرش به وجود اجنه و تاثیر آنها بر زندگی خود اعتقاد داشت. خواهر ایشان نیز مبتلا به نوعی از اسكیزوفرنی بود. ولی خود این دختر خانم دارای همان اختلالات روانی بود كه در بالا توضیح دادم. بهره برداری جنسی فردی كه مدعی ارتباط با اجنه یا بقول بیمار "موكل" بود وی را به افسردگی دچار كرده بود. این در حالیست كه هیچگاه از گروه مقابل یعنی خود دعانویسان و مرتبطین با اجنه و موكل كسی را ندیده ام كه خود را بیمار بداند. در مقابل هیچگاه از گروه دعانویسان یا مرتبطین با موكل بیماری نداشته ام. منظورم این نیست كه احتمال بروز بیماری در این قبیل افراد وجود ندارد، بلكه می خواهم توجه شما را به تفاوت ماهوی عملكرد یك قربانی با شیادی كه از اعتقادات خاص دیگران سواستفاده می كند جلب كنم. همین رابطه در فرهنگ های دیگر هم جالب توجه است. توجه كنید كه چند میلیارد دلار سالانه از جیب عده ای خارج و به جیب عده ای دیگر سرازیر می شود. كسانی كه احتمالا بشدت قربانیان خود معتقد به وجود ارتباطات ماوراالطبیعه و یا ... نیستند ولی توانایی سواستفاده از چنین عقایدی در دیگران را دارند.

بررسی تاریخچه روحانیت در مسیحیت و اسلام نشان می دهد كه ایده روحانیت همانا خدمت گزاری به خداوند و مقدسات بوده است. لیكن عملكرد اجتماعی پاره ای از آقایان نشان‌دهنده تقلیل نقش خداوند و مقدسات به خدمت گزاران این گروه از روحانیان است....

 

شخصا معتقدم كسانی كه اقای احمدی نژاد را بر پست ریاست جمهوری نشانده اند در آن موقع بر بیماری ایشان اشراف نداشته اند. اما فراموش نكنیم در یك جریان اجتماعی و سیاسی كه متكی بر یك سلسله عقاید خاص ماورایی است افراد گوناگونی با اهداف و انگیزش های متفاوت حضور دارند. از افراد صادق تا بیماران و كسانی كه دارای اختلال روانی هستند و بالاخره گروه شیادان. در واقع هاله واقعی نور در اطراف این گروه اخیر وجود دارد كه موجب جذب افراد مختلف می شود. در این جمع كه علیرغم تجانس در ظاهر، تفرق عمیقی در ماهیت وجود دارد تشخیص بیماری آقای احمدی نژاد برای حامیان ایشان احتمالا ممكن نبوده است. آنها هم خود نمی فهمیده اند كه با شیادی مانند خود مواجه هستند یا یك دیوانه یا بیمار. لیكن احتمالا صفات جالب در آقای احمدی نژاد توجه آنان را جلب كرده است مثل تلقین پذیری و عدم وجود اراده واقعی كه در بیماران روانی قابل مشاهده است...

 

نكته آزاردهنده ای كه در این اواخر ذهن مرا به خود مشغول كرده است قتل زنده یاد دكتر سامی است. ایشان روانپزشك بسیار با تجربه ای بودند و مطبشان هم در اطراف بهجت آباد بود. من نمیدانم چرا همیشه نام اقای احمدی نژاد با قتل اقای سامی توام بوده است. آیا وی بعنوان بیمار روانی با دكتر سامی ارتباط داشته است؟ یا به این عنوان با ایشان رابطه برقرار كرده یا قبلا تحت نظر دكتر سامی بوده را نمیدانم. ولی آنچنان كه از مشاهده فیلم دیدار احمدی نژاد با آقای جوادی آملی و یا سخنرانی ایشان در سازمان ملل درك كرده ام آقای احمدی نژاد احتمالا تحت درمان های دارویی نیستند. درمان های دارویی در هنگام عود بیماری دارای عوارض جانبی واضح برای پزشكان با تجربه است كه  من این عوارض را در ایشان مشاهده نكردم. اگر ایشان تحت درمان هستند باید از نسل جدید داروهای روانگردان كه دارای عوارض جانبی كمتری هستند استفاده كنند. در مورد آنچه بعنوان تلقین پذیری و درواقع حرف شنوی این بیماران نسبت به معتمدانشان گفتم یادآوری می كنم كه با تشدید بیماری این اطاعت و حرف شنوی بیمار نسبت به معتمدینش دچار نقصان می گردد. هرچند در اغلب موارد درجاتی از این اعتماد باقی می ماند.

در هر حال جای بحث و تردید نیست كه این نان آلوده به نفت را تشخیص صلاحیت دهندگان بر سفره مردم گذاشته اند.

  راه تودهراه توده 

بخش اول 

 

بخش دوم 

 

  فرمات PDF :                                                                                                                        بازگشت