بازگشت

 

فاشیسم در پناه

حزب سراسری

و شبه نظامی بسیج

  

اكثریت اعضای حزب جدید بسیج، مانند همه احزاب فاشیستی از میان لمپن ‌ها، بیكاره‌ ها، جوانان بی‌ آینده‌ای كه شرافت چندان مفهومی برای آنان ندارد و یك شبه می‌ خواهند ره صد ساله را بروند و عناصر فاقد جایگاه طبقاتی تشكیل می‌ شود. اینان برای پول و مقام هر كار لازم باشد می ‌كنند: نماز می ‌خوانند، عرق می ‌خورند، نوحه می ‌خوانند و گریه می ‌كنند و بر سروصورت  خود می ‌كوبند، آدم می ‌فروشند، جاسوسی می‌ كنند، شعار می ‌دهند، تیغ می ‌كشند، چماق می‌ زنند، قاچاق مواد مخدر می کنند، در مساجد تجاوز به عنف به جوانان محلات می کنند، در شبکه انتقال دختران کم سن و سال به شیخ نشین ها دست دارند، در شبکه توزیع مشروبات فعال اند، و ... حتی آماده اند تا در لحظه خطر پشت اربابان امروز خود را خالی ‌كنند و به جبهه مقابل بپیوندند. آن ها ارتش ذخیره جنگ داخلی اند که امریکا رویش حساب می کند. فاجعه اینست! نهایت بلاهت است اگر نپذیریم، آنکه توی سر آیت الله آملی در قم می زند و لگد برای آیت الله توسلی در تهران پرتاب می کند و ارتش مقابله با هاشمی رفسنجانی می شود، سر بزنگاه و در خدمت امریکا توی دهن سازماندهندگان امروز خود نزند. شعبان بی مخ هم ابتدا جزو فدائیان اسلام بود و پای منبر آیت الله کاشانی می ایستاد و برای او سینه سپر می کرد. اوضاع که عوض شد و مظفربقائی ماموریت های جدید گرفت، از این جبهه به جبهه دربار رفت و عامل راه انداختن اوباش وقت (بسیج آن زمان) برای کودتای 28 مرداد شد.

 

سردار ذوالقدرجانشین فرمانده سپاه پاسداران در گردهمایی بخشی از فرماندهان بسیج سخنرانی كرد. هم نام این گردهمایی كه "همایش فرماندهان بسیج اداری، كارگری و اصناف" نامگذاری شده و هم مضمون سخنان ذوالقدر نشان از یك سازماندهی جدید بسیج بصورت یك حزب تمام عیار با ایدئولوژی فاشیستی دارد كه قرار است براساس مدل حزب نازی هیتلری‌های آلمان سازمان یابد. این حزب بسیج جدید از نظر حكومتی بودن مشابه حزب رستاخیز زمان شاه است با این تفاوت كه سازماندهی نظامی و شبه نظامی دارد. از گفته‌ های ذوالقدر چنین بر می آید كه اعضای این حزب جدید بسیج قرار است بصورت بازوی نظامی حكومت در همه عرصه ‌ها عمل كند.

در واقع این برای نخستین بار است كه از "بسیج اداری، كارگری و اصناف" سخن به میان می آید. تا بحال از تشكیلات بسیج به این نام سخنی نرفته بود. بعبارت دیگر سازماندهی حزب جدید بسیج براساس الگوی نازی‌ ها در آلمان باید به درون كارخانه‌ ها، ادارات، و حتی واحدهای صنفی و خدماتی گسترش یابد.

ذوالقدر در سخنان خود وظیفه اعضای حزب جدید بسیج را بر می ‌شمارد و با اشاره به اینكه "در كارخانجات باید فرهنگ جبهه و پشتكار توسعه یابد" تاكید می‌ كند "محیط كار را باید محیط فداكاری و جهاد قرار دهیم تا ركود اقتصادی را پشت سر گذاشته به شكوفایی دست پیدا كنیم".

بعبارت دیگر از این پس محیط كارخانه‌ ها باید محیط "جبهه" یعنی محیط نظامی باشد. هدف از سازماندهی شاخه كارگری حزب جدید بسیج كه تحت عنوان نظامی "فرماندهان بسیج كارگری" نامگذاری شده اند همین نظامی كردن محیط كارخانه است.

این نظامی كردن به گفته ذوالقدر باید "فداركاری و جهاد"  را به كارگران تحمیل كند. 26 سال است طبقه كارگر ایران فداكاری كرده و خود در تنگدستی و بی خانمانی و خطر مداوم اخراج زندگی می ‌كند كافی نیست، حال از این پس باید از طریق سازماندهی حزب بسیج در كارخانه ‌ها و بكارگیری چماق و تفنگ كارگران را به ادامه "فداكاری" وادار كرد. ذوالقدر در دنباله سخنانش مفهوم این "فداكاری" را روشن می‌كند، آنجا كه او در مقام كارشناس اقتصاد جهانی ظاهر می‌ شود و ضمن ادعای اینكه عرصه اقتصاد "مهمترین عامل بازگشت به دوران عزت مسلمین" است می‌ گوید: "اگر كالایی با كیفیت و ارزان به بازار عرضه شود می‌ تواند بازارهای دنیا را در دست بگیرد و برنده‌ی جنگ اقتصادی در دنیا باشد."

بعبارت دیگر طبقه كارگر نباید تقاضای مطالبات رفاهی یا افزایش دستمزد داشته باشد، زیرا موجب "گران شدن كالا" می ‌شود و در اینصورت حتما طبقه كارگر مسئول عدم بازگشت به "دوران عزت مسلمین" خواهد بود. مفهوم دیگر این سخنان ضرورت جمع شدن بساط تشكل ‌های موجود کارگری(حتی شوراها و انجمن های اسلامی) و مقابله با جنبش احیای سندیكاهای كارگری است. گویا این تشکل ها و کارگران خواستار سندیکای مستقل است كه با دامن زدن به مطالبات رفاهی طبقه كارگر نمی ‌گذارند كالاها "ارزان" و اقتصاد ایران "شكوفا" شود.

در واقع روی سخن ذوالقدر نه به كارگران بلكه به كارفرمایان است. او دارد به كارفرمایان اطمینان می‌ دهد كه دربرابر پذیرش بخشی از مطالبات طبقه كارگر- كه عدم اجرای آن دیگر ناممكن شده - و با سازماندهی همزمان حزب بسیج در درون كارخانه‌ها، دولت فاشیستی می ‌تواند كارفرمایان را از شر سندیكاها و سازمان های كارگری و مطالبات طبقه كارگر خلاص كند. "بسیج كارگری" مشابه همان واحدهای حزب نازی در كارخانه‌های دوران آلمان هیتلری است و در واقع تنها اسمش "كارگری" است، برعكس ابزار مسلح كارفرمایان و دولت فاشیستی برای سركوب طبقه كارگر است.

مشابه همین وضع در ادارات و حتی در میان اصناف و واحدهای صنفی است. كارمندان و كاركنان دولتی و غیردولتی و حتی اصناف باید از این پس آماده "فداكاری" به نفع جیب فرماندهان سپاه شوند و از بیان مطالبات خود دست بردارند. بسیج ادارات و اصناف بعنوان جاسوس و نیروی شبه نظامی در ادارات و محیط‌ های كار مستقر می ‌شود تا كارمندان و كسبه جز را كنترل كند.

ذوالقدر تاكید می‌ كند: "از این پس مدیران نیز با بسیج همكاری لازم را خواهند داشت و جای بهانه‌ای باقی نمی ‌ماند" بعبارت دیگر مدیران دولت احمدی نژاد دو دسته خواهند بود. یا خود اعضای حزب بسیج در سطوح بالاتر هستند كه از بالا محیط كار را نظامی می ‌كنند و راه را برای اعضای پایین تر حزب در كارخانه ‌ها و اداره ‌ها باز خواهند كرد، یا اگر نباشند بسیج می ‌تواند با آنان درگیر شود و این مدیران را بركنار یا منفعل كند. در این عرصه نیز ذوالقدر از الگوی حزب نازی آلمان تقلید كرده است. نازی‌ها نیز در یك دوره انتقالی برای منفعل كردن مدیرانی كه هنوز به دمكراسی اعتقاد داشتند به همین شیوه‌های فشار اعضای حزب از پایین متوسل شدند.

 

***

اعضای این حزب جدید بسیج با توجه به وظایفی كه ذوالقدر برای آنان تعریف كرده چه كسانی می‌ توانند باشند؟

بسیج قدیم دوران جنگ از كسانی تشكیل شده بود كه برای میهن و ملت جان خود را می ‌دادند. اعضای بسیج جدید كسانی هستند كه آماده اند همه چیز، ملت و میهن را هم برای خودشان فدا كنند. اكثریت بسیج قدیم اكنون در دهه چهل عمر خود هستند و بسیاری از آنان جانبازانی هستند كه خبرهای مربوط به خودسوزی یا فقر خانواده‌هایشان را گاه و بیگاه در مطبوعات می ‌شود خواند. اما اعضای بسیج جدید برای جنگ و جهاد نیامده اند بلكه آمده اند تا مشابه اعضای دیگر احزاب فاشیست و از جمله حزب نازی در آلمان موقعیت شخصی خانوادگی و مالی و طبقاتی خود را تغییر دهند، در پلكان قدرت بالاتر روند، دستمزد بیشتری بگیرند یا امتیازات ویژه داشته باشند.

اكثریت اعضای حزب جدید بسیج مانند همه احزاب فاشیستی از میان لمپن‌ ها، بیكاره ‌ها، جوانان بی ‌آینده‌ای كه شرافت چندان مفهومی برای آنان ندارد و یك شبه می‌ خواهند ره صد ساله را بروند و عناصر فاقد جایگاه طبقاتی تشكیل می ‌شود. اینان برای پول و مقام هر كار لازم باشد می‌ كنند: نماز می‌ خوانند، عرق می ‌خورند، نوحه می ‌خوانند و گریه می ‌كنند و بر سروصورت  خود می ‌كوبند، آدم می ‌فروشند، جاسوسی می ‌كنند، شعار می ‌دهند، تیغ می ‌كشند، چماق می ‌زنند، قاچاق مواد مخدر می کنند، در مساجد تجاوز به عنف به جوانان محلات می کنند، در شبکه انتقال دختران کم سن و سال به دوبی دست دارند، در شبکه توزیع مشروبات فعال اند، و ... حتی آماده اند تا در لحظه خطر پشت اربابان خود را خالی ‌كنند و به جبهه مقابل بپیوندند. آن ها ارتش ذخیره جنگ داخلی اند که امریکا رویشان حساب می کند. فاجعه اینست! نهایت بلاهت است اگر نپذیریم، آنکه توی سر آیت الله آملی در قم و لگد برای آیت الله توسلی در تهران پرتاب می کند و ارتش مقابله با هاشمی رفسنجانی می شود، سربزنگاه و در خدمت امریکا توی دهن سازمان دهندگان امروز خود نزند. شعبان بی مخ هم ابتدا جزو فدائیان اسلام بود و پای منبر آیت الله کاشانی می ایستاد و برای او سینه سپر می کرد. اوضاع که عوض شد و مظفربقائی ماموریت های جدید گرفت، از این جبهه به جبهه دربار رفت و عامل راه انداختن اوباش وقت (بسیج آن زمان) برای کودتای 28 مرداد شد.

بعبارت دیگر حزب جدید بسیج با وظیفه ای كه ذوالقدر برای آنان تعیین كرده فقط می ‌تواند برمبنای جستجوی پول، مقام و موقعیت عضوگیری كند. اما برای آن كه این حزب جنبه بسیار مادی و منفعت پرستانه خود را بپوشاند نیاز به یك ایدئولوژی ظاهری دارد. در ایران این نقش را بازی ‌های مذهبی ایفا خواهد كرد. گریه كردن و برسر و صورت زدن و ایراد گرفتن از ظاهر دیگران و پوشش زنان و مردان همه برای آن است كه اعضای این حزب دارای دغدغه‌های اخلاقی و دینی معرفی شوند و انگیزه‌های واقعی ضداخلاقی و منفعت طلبانه عضویت در بسیج جدید از نظرها پنهان شود.

در این مورد نیز ذوالقدر و سازمان دهندگان حزب جدید بسیج از حزب نازی آلمان الگو گرفته اند. حزب نازی اعضای خود را از میان لمپن‌ ها و تن لش ‌ها و چاقوكش ‌ها سربازگیری می‌ كرد اما برای آنكه این جماعت لمپن و بیكاره را حامل یك "رسالت تاریخی" نشان دهد و مانع از ایستادگی مردم در برابر آنان باشد بر روی مفاهیم میهنی و نژادی تكیه می ‌كرد و آنان را گزیده نژاد آریایی و نماد ناسیونالیسم آلمانی می‌ خواند. در ایران جای این مفاهیم میهنی و نژادی را مفاهیم مذهبی گرفته است. هرقدر كه این بسیج بیشتر از لمپن‌ ها و بیكاره‌ ها پر می شود و بیشتر به انگیزه‌های مادی آلوده می‌ شود ناگزیر است بیشتر خود را متعهد به مفاهیم اخلاقی و مذهبی نشان دهد تا انگیزه‌های منفعت جویانه واقعی خود را از مردم بپوشاند.

البته حزب بسیج نسبت به حزب نازی این امتیاز را دارد كه می‌ تواند خود را به پیشینه بسیج جنگ بچسباند - ولو اینكه هیچ ارتباطی با آن نداشته باشد - و از این طریق میزانی از حمایت یا بی طرفی مردمی را جلب كند، اما همین امتیاز نقطه ضعف آن نیز هست زیرا بخشی از نیروهایی را وارد آن می‌ كند كه ممكن است صادقانه به این ادعاها باور داشته باشند. از اینجا بسیج جدید در تناقض شعارهای خود گرفتار می ‌شود و شرایط برای افشای آن نزد مردم از یكسو و انفجار درونی آن از سوی دیگر مهیا می‌ شود.

اما اینكه ذوالقدر و رهبران حزب بسیج چه نقشه‌ ها و خیال‌ هایی در سر می ‌پرورانند و این خیال‌ ها تا چه اندازه عملی است یك مسئله است؛ نشستن به این خوش خیالی معكوس و منفعلانه كه گویا "شرایط" بخودی خود اجازه پیشبرد چنین نقشه ‌هایی را نخواهد داد مسئله ای دیگر. گردانندگان بسیج جدید برای پیشبرد این نقشه‌ ها به سبك هیتلر بر روی یك حالت فوق‌العاده، یك "رایشتاگ"، داخلی یا جهانی، حساب كرده اند و آن را تدارك می ‌بینند. 

برای جلوگیری از این رایشتاگ باید برنامه داشت و اجازه وقوع آن را نداد. جلوگیری از وقوع رایشتاگ، درحقیقت به سرعت رشد تضاد در درون بسیج یاری می رساند و این همانقدر که برای سازمان دهندگان بسیج جدی و حزب نیمه مسلح رهبر امکان سوز است، برای جنبش دمکراسی خواهی و مدافعان حقوق بشر فرصت ساز.

باید جنبش کارگری را برای برپا ساختن سندیکاهای مستقل کارگری یاری رساند و چشم و گوش کارمندان ادارات و باصطلاح طبقه متوسط را بر روی این واقعیات باز کرد.

 

 

 

 

 

 

 

  فرمات PDF :                                                                                                        بازگشت