بازگشت

 

هيتلر و آلمان ها (ورنر پاريس ـ اديسيون سوسيال ـ 1982)

نوشته "پي ‌ير آنجل" آلمان شناس و تاريخدان ماركسيست فرانسوی

ترجمه عليرضا خيرخواه برای راه توده

 

 

هنر و مذهب

زير چکمه های فاشيسم

 

ديدگاه هيتلر نسبت به کليسا را مختصرا به ياد آوريم. مذهب جرياني بود که هيتلر از نيروی آن آگاه و به همين دليل در مورد آن محتاط بود. او ضمن اينکه به دشواری مي‌ توانست اين رقيب بزرگ و اصولا هر رقيبي را تحمل کند، مي کوشيد حداقل اجازه ندهد که مذهب به يک پايگاه احتمالي مخالفت تبديل شود. مسيحيت در دوران هيتلر همچنان بخشي از نفوذ خود را حفظ کرده بود و مي کوشيد ميان جوانان اخلاقياتي را رواج دهد که با مرام نازی ‌ها شباهت چنداني نداشت. در مجموع اندکي از کشيشان کاتوليک و پروتستان بازداشت و حتي برخي اعدام شدند. دستگاه اداری و پليس مزاحم سازمان‌ های آنان بود و گاه آنها را ممنوع اعلام مي‌ کرد. نازيسم و کليسا در مورد مسايلي مانند قوانين ضد يهودی، رفتار با مسيحيان دارای خاستگاه يهودی، خودکشي و غيره  اختلاف داشتند.

برخورد پليس هيتلر با رهبران کليسايي شديد و گاه بسيار تحقيرآميز بود. با اينحال اصولا آنان را دستگير نمي کرد. گوبلز يک بار به حزب هشدار داد که بازداشت فون گالن - کشيش مونستر- ممکن است به از دست دادن نفوذ حزب در سراسر ايالت وستفالن منجر شود.

فراموش نکنيم که هيتلر هيچگاه مذهب کاتوليک را نفي نکرد و زماني که "بورگمان" - يکي از رهبران حزب - مي خواست تعلق به کليسا را مغاير با عضويت در حزب نازی اعلام کند حاضر به پذيرش آن نشد.

 

سياست يهودسيتزی رايش سوم

 

ديديم که هيتلر از همه وسايل استفاده مي‌ کرد تا از يهودستيزی عمومي حداکثر بهره را ببرد، ضمن آنکه او خود به اين پيشداوری ‌ها اعتقاد داشت. فرزندان کسبه و پيشه وران ورشکسته و دهقانان زمين ازدست داده که عضو اس.اس و سازمان‌ های جوانان نازی شده بودند به سادگي دکترين يهودستيزی را مي‌ پذيرفتند، دکتريني که همه مشکلات اجتماعي را به يهوديان يا همدست‌ها و نوکرهای آنان نسبت مي ‌داد. هدف رژيم هيتلری اين بود که مسئله يهوديان را که در الويت قرار داشت هر چه سريع تر حل کند. اما در مراحل مختلف حکومت تفاوت ‌هايي اندک در رفتار با يهوديان وجود داشت.

در مرحله نخست به قدرت رسيدن هيتلر، سرنوشتي تلخ در انتظار يهوديان بود. آنان را از دستگاه دولتي کنار گذاشتند. مغازه‌ هايشان از ابتدای آوريل 1933 تحريم شد. از سال 1934 مسايل ديگری نسبت به مسئله يهوديان در الويت قرار گرفت. اين تعديل نسبي موجب شد که چندين هزار يهودی مجددا به کشور باز گردند. اما اين دوران کوتاه بود و گوبلز حملات خود را بر ضد يهوديان دامنه داد تا مردم را آماده پذيرفتن تبعيضات بسيار سختي کند که در کنگره نورمبرگ 1935 بر ضد يهوديان گرفته شد. اين قوانين ازدواج و حتي رابطه جنسي ميان يهوديان و آريايي‌ ها را ممنوع کرد.

در 1936 يهودستيزی باز هم شدت گرفت. هر چند اين سال المپيک بود و کوشش مي ‌شد تا حدودی چهره وجيه بين‌المللي پيدا كرد. گورينگ بدليل مقام خود بعنوان مسئول برنامه چند ساله دارای اختيارات ويژه ای بود و برخي يهودی ‌ها را که معتقد بود برای اقتصاد رايش اهميت دارند در اطراف خود جمع کرده بود. اما در همان زمان راه حل‌ های سختگيرانه ای چون اخراج يهوديان آلمان و انتقال آنان به ماداگاسکار در برنامه‌ ها بود.

 

هنر و رايش سوم

 

هنر تبلور مفاهيم زيباشناسانه و اخلاقي و همچنين تفکر خرده بورژوايي رهبران نازی بود. رژيم نازی با "هنر برای هنر" مخالف بود. از ادبيات کم ارزش، اغراق‌ های ساختگي، داستان های جنگي که پيشداوری ‌های حاکم را تقويت و سودازدگي افکار عمومي را تشديد مي‌ کرد پشتيباني مي‌ شد. هنری که در خدمت حکومت نباشد مجاز نبود. هر تلاش برای نوآوری مستقل و خلاقيت شخصي ممنوع بود. هيتلر به سبک‌ های هنری پايان سده نوزدهم اعتقاد داشت و يهوديان و سياهان را موجب انحطاط آن مي ‌دانست. هنر بايد اساس خود را بر روی کيش "خون و خاک" بگذارد تا به نيرو و خلوص دست يابد.

در هنرهای پلاستيک از يک نوع "رئاليسم عکاسي" يا رمانتيسم عقب مانده پشتيباني مي ‌شد که گرايش به اسطوره، روياپروری، اغراق و شور مستي و تحريف واقعيت داشت. بايد از "ارزش های ويژه آلمان ‌ها" تمجيد مي ‌شد که منظور از آن عبارت بود از ستايش قهرمانان، پرستش شخصيت ‌های بزرگ، محترم شمردن نژاد، تسليم به مافوق. هنر در حکومت نازی ‌ها به ماده گرانبهايي برای تسلط بر توده‌ها تبديل شد. ميزان تاثير بر اذهان در خدمت انديشه نازيسم به معيار ارزش هنری تبديل شد.

در رايش سوم موضوع‌ های هنری مشابه همان ‌ها بود که در هنر ناسيوناليستي دوران وايمار حاکم بود: زمين، دهقانان و جنگ به مثابه نيروهای عمده تجديد حيات در بسياری از آثار آن دوره مشاهده مي شد که همراه بود با انديشه‌ های خردستيزانه و البته خودداری از هرگونه اعتراض اجتماعي. بودند هنرمندان و نويسندگاني که به بهای زندگي  خود و به شيوه ای رمز آميز مي‌ کوشيدند ماهيت حکومت را آشکار کنند. حتي گروه‌های پنهاني تشکيل شده بود که نشريات هنری مخفيانه ای منتشر مي‌ک ردند. با اينحال هنرمندان و نويسندگان ضد نازی، که غالبا در ديگر کشورها پناه گرفته بودند، صرفنظر از ارزش هنری آثار و نوآوري‌ هايي که در توزيع آن داشتند واقعا بر روی مردم آلمان نفوذی داشتند؟ بايد در اين مورد ترديد داشت.   

 

 

 

  

 

  فرمات PDF :                                                                                                                      بازگشت