هيتلر و آلمان ها (ورنر پاريس ـ اديسيون سوسيال ـ 1982) نوشته "پي ير آنجل" آلمان شناس و تاريخدان ماركسيست فرانسوی
|
در جستجوی عدالت
سقوط به مرداب فاشیسم
(31)
طبقات متوسط
در مطالعه سرشت و مضمون اجتماعی رايش سوم ديديم كه طبقات حاكم در آن جايگاه نخست را داشتند. اين طبقات رويهمرفته، دست كم تا زمان نخستين شكستهای سنگين، از رژيم جديد پشتيبانی ميكردند و وزن آنان در ترازوی قدرت تعيين كننده بود.
اين در تناقض با آن نيست كه حزب نازی در آغاز خود، با توجه به خاستگاه رهبران، تركيب اجتماعی، خواستها و ايدئولوژی، يك حزب اساسا خرده بورژوايی بود. اين حزب هرچند به كارگزار وفادار بورژوازی بزرگ تبديل شد يا بخشی از كارگران بسوی آن كشيده شدند، با اينحال سيمای خرده بورژوايی نخستين خود را نگهداشت. هيتلر هم می فهميد كه با گذشت زمان مبارزان مخلصتر و متعصبتر از صفوف حزب بيرون خواهند رفت. بيشتر نظريه پردازان و كادرهای نازی انباشته از آرمانها و پيشداوریهای محافل خرده بورژوايی بودند. خرده بورژوازی آلمان را گروههای اجتماعی تشكيل می دادند كه مدت زمانی مديد غيرسياسی بودند، بعدا به هيتلر پيوستند و اعتماد خود را به او حفظ كردند.
هنگامی كه در 30 ژانويه 1933 هيتلر را به صدراعظمی رايش برگماردند در اين محافل شوری بي سابقه برانگيخته شد. آنان منتظر بودند هيتلر، در اجرای وعده هايش، بساط تعاونيها را جمع كند، دكان مغازههای بزرگ، شركتهای سهامی، بنگاههای دارای شعبههای متعدد را تخته كند، ماليات سنگينی بر واسطههای بزرگ ببندد و به ياری بنگاه های كوچك بشتابد. واقعيت كاملا خلاف اين شد: درآمد صاحبكاران بزرگ پس از برپايی رايش سوم باز هم بيشتر افزايش يافت.
از ژوييه 1933، هيتلر پايان "انقلاب" را اعلام كرد. يك ماه بعد " ليگ مبارزه طبقات متوسط" را برچيد. پای شعارهای ضدسرمايه داری در گل رفت. هرگونه افزايش غيرقانونی بهای خرده فروشی بشدت مجازات ميشد. ميان 1936 و 1939 نزديك به 180 هزار بنگاه پيشه وری تعطيل شدند و از 1933 تا 1939 نزديك به 700 هزار كسبه جز كسب و كار خود را از دست دادند. برعكس فروشگاههای بزرگ "سالم سازی" شدند، يعنی دولت آنها را از ورشكستگی نجات ميداد. استقلال اقتصادی بازماندهها روزبروز بيشتر تهديد ميشد. يهودیها را از گردونه رقابت بيرون كرده بودند. ولی "آريايی سازی" بسود پيشه وران و كسبه خرد تمام نشد. بانكداران و كارخانه داران بزرگ نخست اموال مصادره شده يهوديان را ميان خود پخش كردند و سپس غنايم بدست آمده ازاتباع كشورهای مغلوب را.
با همه اينها، پايان بحران، ازسرگيری رونق، تدابير اجتماعی مانند كمك به زوجهای جوان، ايجاد نهادهای تازه ای كه هزاران شغل جديد بوجود آورده بودند به يك شكوفايی اقتصادی انجاميده بود كه بسود آنانی بود كه اثاثيه، وسايل خانه، اسباب بازی و غيره میساختند و میفروختند. در 1938 بازده خرده فروشی از ده سال پيشتر، يعنی در اوج رونق، بيشتر بود. مقاطعه كاران نيز از گسترش توليد سود میبردند، همانگونه كه پيشه وران و بازرگانان از كالاهای تجملی. اين گرايش، انحطاط طبقات متوسط را به تاخير انداخت ولی متوقف نكرد، بويژه "طبقه متوسط سنتی" كه از دولت جديد انتظار عنايت بيشتری داشت.
هيتلریها ميخواستند دستگاه اقتصادی را به حد اعلا خردمندانه و مدرنيزه كنند صرفنظر از اين كه به چه بهايی برای قربانيان اين روند تمام شود، روندی كه بسود سرمايه داران بزرگ و رهنمود كارشناسان آنان بود. توليد بزرگ شكوفا ميشد در حاليكه توليد كوچك ميپژمرد. گزينه حكومت بسود صنايع سنگين به زيان مواد مصرفی كه متناسب با شرايط جنگی نيز بود، ضربه ای سخت به خريد و فروش وارد كرد. ميان 1929 و 1939 شمار كاركنان 9 درصد كاهش يافت هرچند بخش خدماتی رشد كرده بود. اين پديده عام براثر واقعيت ايجاد هزاران دفتر دولتی و شبه دولتی اشتغال زا تقويت ميشد. بسياری از فرزندان خرده بورژواهايی كه از ديد اقتصادی مستقل بودند به مزدبر تبديل شدند، ولی آنان از كمكهای مالی تامين اجتماعی و سازمانهای نازی بهره مند بودند.
در دوران جمهوری وايمار بسياری از كاركنان و كارمندان دولتی، پيشه وران و كسبه كه گرايش "ملی آلمانی" داشتند از نازیها حذر داشتند و آنان را عدالت خواه و انقلابی تصور ميكردند. اما هيتلر توانست به آنان در اين مورد اطمينان دهد، بدون آنكه ارتباطش را با تندروترين هواداران خود از دست بدهد. ضمن اينكه "عدالت طلبی آلمانی" به مذاق مزدبرانی خوش ميآمد كه احزاب كارگری آنان را آموزش نداده بودند، زير اين نوع از عدالتخواهی بدون آنكه انقلابی باشد ميخواست سردمدارن سابق را سرجايشان بنشاند، دستكم در ادعا. اينگونه عدالتخواهی كه در آن واحد عوامانه و نخبه گرا بود با موقعيت اجتماعی و روحيه اينان بخوبی سازگار بود. كاركنان جز از اينكه آنان هم در زمره نخبگان وارد شده اند و ستونهای نظام محسوب ميشوند به خود ميباليدند. آنان غالبا ضدسوسياليست، يهودستيز و بشدت ملی گرا بودند. خاستگاه 50 درصد آنان در خرده بورژوازی بود و تنها 10 درصد ريشه در طبقه كارگر داشتند. كارمندان دولتی كه عضو حزب نازی بودند در 1935 نزديك 12.4 درصد از كاركنان بودند، نسبتی كه دو سال پيش از آن 6.7 درصد بود. اينان نيز جذب شعارهای عوامفريبانهای شده بودند كه بر ضد "انترناسيونال سرخ و طلايی" داده ميشد يعنی برضد ماركسيسم و طبقه حاكم. البته آنان متوجه نبودند كه هيتلر آن دسته از ايدئولوگهای حزب را كه هوادار يك دولت صنفی بودند كنار گذاشته است، زيرا هيتلر نيز مانند كلان سرمايه داران اعتقادی به تنظيم اقتصاد ملی و دخالت در آن نداشت. تصادفی نبود كه والتر فانك كه پشتيبانی سرمايه داران را داشت جانشين گوتفريد فدر شد. بايكوت كردن فروشگاههای بزرگ و انجام اصلاحات اقتصادی هم ديگر اصلا مطرح نبود. به شاخههای محلی حزب كه خواهان اصلاحات جسورانه بودند تذكر داده شد. آن دسته از سازمانهای دفاع از طبقات متوسط كه منحل نشدند به تسمه نقالههای ايدئولوژيك حزب تبديل شدند و وظيفه شان به تبليغات محدود شد.
اما حكومت نمیتوانست آنانی را كه بر شانههايشان به قدرت رسيده بود از پايه ناديده بگيرد. قوانين 12 مه 1933 و اول ژانويه 1935 شيوه ايجاد موسسات بازرگانی جديد را تنظيم ميكرد. قانون 15 ژوئن 1934 و 18 ژانويه 1935 عضويت در نظام صنفی را اجباری ميكرد و برای آغاز كار مهارت يا گواهی صلاحيت را الزامی ميدانست. سازمانهايی كه بر صنوف و گيلدها تسلط داشتند در "جبهه آلمانی كار" ادغام شدند. وقتی اينان دلسردی خود را از دگرگونيهای صورت گرفته نشان ميدادند حكومت به رفتار مدنی و ميهن دوستی دعوتشان ميكرد. آنان بايد براساس اين شعار كه "منافع عمومی الويت دارد" منافع خصوصی يا گروهی خود را تابع "منافع جامعه" ميكردند.
جالب توجه است كه شاخت كه خود نماينده سرمايه بزرگ بود خواهان اقداماتی بسود جلب اينان بود، در حالی كه گوبلز اين "غرغر"ها را محكوم ميكرد. در هر حال و برخلاف انتظار طبقه متوسط، اين طبقه به هيچ روی امتيازات ويژهای بدست نياورد. چشم اينان حتی زمانی كه نازیها فروشگاههای بزرگ را بعنوان نمونه مديريت خوب معرفی كردند باز نشد. برعكس برچيدن و سپس ممنوع كردن تعاونيها كه بسياری از مبارزان كارگری در آنها پناه گرفته بودند اين طبقه متوسط را خشنود كرد. گزاف نخواهد بود اگر گفته شود كه در 30 ژوئن 1934 با كشتار رهبری نافرمان اس.آ های نازی نه تنها اين جريان، بلكه طبقه متوسط نيز به همراه آن، بعنوان يك عامل تاثيرگذار سياسی جايگاه خود را از دست داد.
فرمات PDF :
بازگشت