هيتلر و آلمان ها (ورنر پاريس ـ اديسيون سوسيال ـ 1982) نوشته "پي ير آنجل" آلمان شناس و تاريخدان ماركسيست فرانسوی
|
فاشیسم
"دشمن اصلی" در خانه بود
و همه از آن غافل ماندند
(37)
سال 1935 در نشست معروف به "كنفرانس بروكسل" حزب كمونيست آلمان به انتقاد از خود دست زد. حزب پذيرفت كه نتوانسته با روشن بينی و پيگيری كافی از دمكراسی – ولو دمكراسی بورژوايی - دفاع كند. از اين گذشته در حمله به سوسيال دمكراسی زياده روی كرده و توجه نكرده كه بورژوازی سوسيال دمكراسی را از قدرت كنار گذاشته است. حزب درنيافت كه بورژوازی ديگر مايل نيست پيمان نوامبر 1918 را (برای واگذار كردن قدرت به سوسيال دمكراسی از ترس خطر گسترش انقلاب در آلمان) بياد آورد و دستاوردهای اجتماعی و كارگری اين دوران ديگر برايش تحمل ناپذير شده است. حزب كمونيست آلمان دچار خطای انترناسيونال كمونيست شده و سوسيال دمكراسی را ابزار اصلی چيرگی سرمايه پنداشته بود.
با پذيرش اين اشتباهات، امكان ايجاد يك جبهه واحد بوجود آمد. حزب كمونيست آلمان كه مخفی شده بود سرانجام دريافت كه صرف اتحاد عمل در پايين، بدون در نظر گرفتن رهبری سوسيال دمكرات، نتايجی كم اثر و نوميد كننده خواهد داشت. با اينحال يا بدليل دلسردی برآمده از دست ردی كه رهبری سوسيال دمكراسی همچنان در پاسخ به فراخوانهای اتحاد كمونيستها میداد و يا بدليل دست بالا پيدا كردن بقايای سكتاريسم كهنه، كمونيستها همچنان دنبال جذب گروههای كوچك مقاومت سوسيال دمكرات بودند و رهبری آن را بیاعتبار میدانستند. و اين در شرايطی بود كه تنها اتحادی استوار میتوانست اعتماد را به تودههای مردم باز گرداند.
كمونيستها بر اين گمان بودند كه تحليل آنان از فاشيسم در خطوط اصلی خود درست بود، هرچند اين تحليل بايد تدقيق شود و هرچند نتوانست بموقع فوريت خطر فاشيسم را نشان دهد. از سال 1935 حوادث پيش بينیهايی را كه كمونيستها پيش از 1933 كرده بودند تاييد كرد: هيتلريسم در قدرت، يعنی خشن ترين و تام ترين نوع ديكتاتوری، نابودی جنبش كارگری و تدارك درگيری بينالمللی. "هيتلر يعنی جنگ!". در همين زمان بود كه همايش نازیها در نورمبرگ مردم را برای جنگ آماده میكرد و شرايط به گونهای بود كه آمادگی بيشتری برای رسوخ عوامفريبی هيتلریها در مردم وجود داشت. كاميابیهای مدام رژيم برايش محبوبيت سترگی پديد آورده بود كه قهرمانی و ايثارگری ضدفاشيستها را ناكارا كرده بود.
كنفرانس حزب كمونيست آلمان در برن سوسييس در ژانويه 1939 بر اين نكته انگشت گذاشت كه سياست هيتلر همان سياست امپرياليسم آلمان است، امپرياليسمی كه پايههای آن هيچگاه ويران نشده است. ولی چرا "بهترين نيروهاي" آلمان نتوانستند مانع از پيروزی هيتلر شوند و چرا نمیتوانند او را سرنگون كنند؟ درواقع سركوب كمونيستها بسيار هراسناك بود و آنان نخستين و بزرگترين قربانيان نازيسم بودند. حزب كمونيست آلمان در آستانه برآمد رايش سوم 360 هزار عضو داشت. از اين شمار 145 هزار تن زندانی شدند و نازیها 30 هزار كمونيست و از آن ميان 27 نماينده پارلمان را كشتند.
هدف نازیها فلج كردن و منفرد كردن حزب كمونيست آلمان بود كه مبارزهای مخفی را در بدترين شرايط به پيش میبرد. سازمانهای حزبی در نتيجه ترور و كشتار قلع و قمع شده بودند و آنان كه كمتر مصمم بودند از ترس سكوت میكردند. پليس سياسی از همه وسايل بهره میگرفت تا شبكههای مقاومت را فرو پاشد و بدينوسيله هر گونه حركت گسترده را مانع شود. عوامفريبی اجتماعی و ملی هيتلریها مردم را غيرسياسی كرده بود، بويژه آنكه بيماری ناسيوناليسم به آنان نيز سرايت كرده بود. "والتر اولبريشت" خود پذيرفت كه هيتلر توانسته حتی بخشی از كارگران را با سخنان مردم فريبانه شووينستی فريب دهد. اين توهم كه رايش سوم بخودی خود فرو خواهد پاشيد كم كم زايل میشد. نازیها بر يك دستگاه دولتی بسيار پرقدرت چنگ انداخته بودند و با مهارتی اهريمنی میتوانستند فاصله ميان وعدهها و "تجديد نظری" را كه در اين وعدهها میكردند پنهان كنند.
آنچه در حزب كمونيست آلمان تازه بود اراده آن به دفاع و گسترش دمكراسی بود تا آنجا كه برخی گروههای كوچك چپ افراطی آن را متهم به "اپورتونيسم" و فراموش كردن سوسياليسم میكردند. حزب كمونيست آلمان آگاه بود كه تفاوت ميان جمهوری بورژوايی و فاشيسم را دست كم گرفته است. شايد هر دو شكلهای چيرگی سرمايه باشند، اما در يكی آزادیهای واقعی وجود دارد و نه آزادیهای تنها صوری. وانگهی بورژوازی ديگر دمكراسی خود را نمی خواهد. اين دمكراسی مزاحم بورژوازی است و برايش خطرناك شده است. سرمايه داری رقابت آزاد به دمكراسی از نوع پارلمانی نياز داشت. دربرابر، سرمايه داری انحصاری به ديكتاتوری گرايش دارد.
اشتباه ديگر: حزب كمونيست آلمان درگذشته فاشيسم را با ديگر نوع رژيمهای خودكامه درهم آميخته است. در حالی كه اين دو ازديد ايدئولوژيك و از نظر وجود يك پايگاه تودهای ويژه فاشيسم از يكديگر جدا میشوند. فاشيسم با "سرمايه دارستيزی" خود میتواند بخشی از قربانيان سيستم را جلب كند. حزب كمونيست آلمان همچنين پذيرفت كه خواستهای نابهنگامی را در واپسين سالهای جمهوری وايمار به ميان كشيده است، مانند " جمهوری شوراها" يا "جمهوری شوروی آلمان". فراخوان سال 1931 كميته مركزی حزب به كارگران سوسيال دمكرات و سنديكاها برای جايگزين كردن ديكتاتوری سرمايه با پرولتاريا نيز درست نبود.
نظريه "بلوغ بحران" يك نتيجه گيری را بدنبال خود میكشيد: سرنگونی سرمايه. البته در اين دوران حزب كمونست آلمان خواهان انقلاب "خلقی" بود و نه "پرولتاری". اين تفاوت در واژهها نشان از گونهای ترديد در درست بودن پارهای شعارها داشت.
نشست كميته مركزی حزب در 1938، كمی پس از كشتار يهوديان معروف به "شب كريستال"، اين كشتار را بشدت محكوم كرد و ادعاهای گوبلز را كاملا رد كرد. اين كشتار هيچ ربطی به "خشم خودجوش ملت هميشه درصحنه" نداشت، بلكه اقدامی بود كه از مدتها پيش دولت و سازمانهای نازی آن را برنامه ريزی كرده بودند. اين موج جديد يهود ستيزی حكومت هدفی نداشت جز به انحراف كشاندن ناخشنودیها و نگرانیهای فزاينده مردم. بيانيه نشست با فراخوانی برای همبستگی با هم ميهنان يهودمذهب پايان میيافت.
از سوی ديگر كوشش تبعيدیهای پاريس كه در سال 1936 در نشستی به رياست هاينريش مان گرد آمدند نتوانست به برپايی جبهه واحد بيانجامد. پيش میآمد كه كمونيستها و سوسياليستها در آلمان به اقداماتی مشترك دست زنند ولی اين حركات گستره ملی نداشتند بلكه پيامد توافقهای مقطعی ميان گروههای گوناگون مقاومت بودند. سدی كه رهبری سوسيال دمكراسی دربرابر هرگونه اتحادی ايجاد كرده بود تماما افراشته بود.
كمونيستها با احتياطی بيش از سالهای آغازين پيروزی هيتلر كه عملا شكل خودكشی پيدا كرده بود فعاليت خود را ادامه دادند. كمی پيش از پيشامدهای 1939، گشتاپو اقرار كرد كه مبارزه با كمونيستها دشوارتر شده است و مصونيت اهالی برلين دربرابر تبليغات كمونيستها كاهش يافته است. به همين دليل فعاليت گروههای كوچك سوسياليست و كمونيست را بايد بيشتر مورد توجه قرار داد. اگر اين مبارزه دارای آنچنان وسعتی نبود كه بتواند رژيم را جدا به خطر اندازد ولی چنان كه گزارشهای گشتاپو نشان میدهد ناموجود هم نبود. در فاصله سالهای 1933 تا 1939 بيش از 600 روزنامه مخفی منتشر شد كه 449 نشریه از آن كمونيستها يا هواداران آن بود.
در سال 1936 : 11687 كمونيست و 1347 سوسيال دمكرات بازداشت شدند، در 1937 : 8068 كمونيست و 733 سوسيال دمكرات، در 1938 3864 كمونيست و 721 سوسيال دمكرات. 70 درصد تراكتها و اعلاميهها بدست هواردان حزب كمونيست آلمان تهيه و پخش شده است. آيا از سنجش اين ارقام میتوان نتيجه گرفت كه شمار مخالفان كاهش يافته و يا آنكه آنان محتاط تر شده بودند؟
جوانان مقاومت از خود شهامت و نوآوری بسيار نشان میدادند. ولی بیاحتياطی، نشناختن قواعد پنهان كاری و بويژه نفوذ ماموران هيتلری به سازمانهای مخفی مايه تلفاتی سنگين گرديد. از 1933 تا 1939 نزديك به 60 تا 70 درصد از بهترين مبارزان حزب كمونيست آلمان كشته شدند. با اينحال مبارزه همچنان ادامه میيافت. در 1934، يك سال پس از بقدرت رسيدن هيتلر، سازمان حزب كمونيست در برلين همچنان 4500 عضو و 800 عضو جوان داشت. ولی با نيرويی اين چنين محدود، ماموريتهايی كه به مبارزان كمونيست واگذار شده بود، هرقدر با شهامت و ايثارگر بودند فراتر از توان بود. آنان معقتد بودند با مبارزه خود توانستهاند ديكتاتوری در خدمت سرمايه و سلسله مراتب نوكيسههای نازی را افشا كنند، ديكتاتوری كه نه تنها ضدكارگری بود بلكه برای طبقه متوسط روستايی و شهری نيز فاجعه بار بود.
كار نزد جوانان بويژه دشوار بود زيرا بيشتر آنان جذب نازيسم شده بودند. تبليغاتی اين چنين ناكارا و پرخطر در ارتش نيز تاثيری نداشت. با همه اينها برخی در اين عرصه كوشش خود را میكردند. فعاليت اصلی در كارخانهها و محلهای كار بود. مبارزانی كه در نزديكی مرزها مستقر شده بودند، جزوههای سياسی را وارد آلمان میكردند كه هدف از آن افشای نازیها و آگاه كردن قربانيان آن بود. اين مبارزهها متكی به تجربيات بدست آمده در نبرد برضد قوانين ضدسوسياليستی بيسمارك بود؛ ولی بسيار پرخطر بودند. با پرداخت بهايی سنگين و قربانيانی بسيار پيوندهای گسسته مجددا برقرار شد. مشاركت در فعاليتهای ضدفاشيستی شكلهايی گوناگون داشت از برخورد مثبت تا ياری به مبارزان و از همكاری جسورانه در مبارزه تا دست زدن به خرابكاری از هر نوع آن.
به اينها بايد فعاليت مهاجران را در ميان سربازان اشغالگر و زندانيان جنگی نيز افزود. برخی حزب كمونيست آلمان را سرزنش كردهاند كه در دوران پيمان شوروی – آلمان فعاليتهای ضد ديكتاتوری خود را كاهش داده است و آن را بيشتر متوجه حكومتهای آنگلوساكسون كرده است. با اينحال در همين دوران بود كه اين حزب شعار كارل ليبكنشت بنيادگذار خود را سرلوحه فعاليتهايش قرار داد كه "دشمن اصلی ما، در ميهن خود ماست!"
فرمات PDF :
بازگشت