بازگشت

 

هيتلر و آلمان ها (ورنر پاريس ـ اديسيون سوسيال ـ 1982)

نوشته "پي ‌ير آنجل" آلمان شناس و تاريخدان ماركسيست فرانسوی

 

اسطوره جنگ برق آسا
در حمله ارتش آلمان
به اتحاد شوروی شکست
(39)

 

هيتلر، ضمن آنكه بدون قاطعيت چنداني عمليات پياده شدن در بريتانيا را تدارك مي ديد ، به ژنرال "فون براوشيش" دستور داد كه طرح حمله به روسيه معروف به "باربروس" را آماده كند. هرچند اتحاد شوروي بدقت پيمان ميان دو كشور را رعايت مي كرد. احساس پيشوا نسبت به همسايه بزرگ خود در شرق تغييري نكرده بود و همچنان تحت تاثير اسلاو ستیزي تشديد شده براثر دشمني با بلشويسم بود. ضمن اين كه او از مدت ها پيش در آرزوي مستعمره كردن اين سرزمين عظيم بود. يك نشريه نازي مي نويسد: "آلمان ها روسيه را چون مستعمره آينده خود تلقي مي كنند، روسيه دارد وارد مرحله نويني از تاريخ خود مي شود و به يك كشور مستعمره تبديل خواهد شد." هيتلر هم چنين حساب مي كرد كه فتح روسيه خواهد توانست توده هاي آلمانی را فاسد كند و آنان را براي هميشه حفظ كند.
هيتلر همانند تقريبا همه نظامي ها و سياستمداران آلمان اهميت چنداني به "ارتش سرخ" نمي داد. او براین تصور بود كه اين ارتش از يكسو بر اثر تصفيه ها تضعيف شده، تصفيه هايي كه بخشي از آن نتيجه تحريكات "هايدريش" رئيس اس.د بود، و از طرف ديگر اين ارتش در بحبوحه تحولات و سازماندهي هاي تازه بود. ضمن اينكه ارتش سرخ در جريان كارزار فنلاند در زمستان 1940 از خود كارايي چنداني نشان نداده بود. گورينگ بعدها جدا به اين انديشه افتاد كه تمام اين ماجرا يكي از بزرگترين و ماهرانه ترين حيله هاي تاريخ بشري توسط روس ها بوده است. بدينسان هيتلر بشدت توان مقاومت اتحاد شوروي را دست كم گرفت، همانگونه كه قبلا اين اشتباه را در مورد بريتانيا كرده بود و تصور مي كرد آن را به زانو در آورده است. او به مارشال "راندشت" گفت: كافيست در را فشار دهيم تا همه اين بنا فرو بریزد."
لازم به ذكر است كه "هالدر" يكي از برجسته ترين ژنرال هاي آلمانی كه وابسته به نازي ها هم نبود همين عقيده را داشت. روز تهاجم به روسيه كه بدليل حوداث بالكان به تاخير افتاده بود، مصادف بود با روز ورود ناپلئون به روسيه در حدود 120 سال پيش از آن. هيتلر بدينسان جنگ را به دو جبهه كشاند. يعني همان چيزي كه مي خواست از آن اجتناب كند. زيرا بريتانيا حاضر به تسليم نبود و مقاومت آن روز به روز بيشتر مي شد.
از آنسو ، شوروي ها كاملا غافلگير شده بودند. بسيار عجيب بنظر مي رسد كه دستگاه هاي اطلاعاتي آن كشور نتوانستند استالين را نسبت به قريب الوقع بودن خطر متقاعد كنند. البته استالين از "تحريكات غرب" نگران بود و مي خواست درگيري با رايش سوم را به عقب بياندازد. آلمان روز 22 ژوئن 1941 بدون اعلام جنگ حمله را آغاز كرد. در اين حمله نيروهاي زير وارد عمليات شدند:
190 هنگ، يعني حدود 5 ميليون تن، 4000 تانك، 5000 هواپيما، ده ها هزار سلاح توپخانه ، حدود 200 كشتي جنگي. اقمار رايش سوم (روماني ، مجارستان و فنلاند) دسته هاي كمكي فرستادند كه در جريان نبردها به نيروي آلمان پيوستند. هنگ هاي ايتاليايي و اسپانيايي و لژيون هاي داوطلب خارجي را نيز بايد به اين نيروها اضافه كرد.
همه منابع اروپا اعم از كشورهاي اشغالي يا متحد آلمان در خدمت اين حمله قرار گرفت. اتحاد شوروي داراي كمتر از سه ميليون تن براي ايستادگي در برابر اين حمله بود. تعداد هواپيماها و تانك هاي آن نيز نيم آلمان بود. هيتلر در 30 مارس 1941 در برابر فرماندهان ستاد ارتش تاكيد كرده بود كه در جنگ با شوروي از رعايت قوانين جنگي يا كنوانسيون ژنو سخني در ميان نخواهد بود. اسلاوها كه جهودها آنان را گمراه كرده اند يك نژاد مادون انساني هستند كه نخبگان داراي اصليت آلماني خود را نابود كرده اند. فرمان هايي صادر شد كه موضوع آن نابودي بخش وسيعي از مردم يا حداقل اسارت و تبعيد آنان بود. از 6 ژوئن فرمان قتل كميسرهاي سياسي (كمونيست هاي) ارتش شوروي صادر شده بود. شهرهاي مسكو ، كيف و لنينگراد اصولا بايد با خاك يكسان مي شد و نام آنها براي هميشه از دفتر روزگار پاك مي گرديد. هيتلر بدين اميد بود كه با كاربست خشونت به شكل يك برنامه منظم و سيستم وار مي تواند "ظرفيت بيولوژيك" اين ملت را نابود كند. در ابتدا بايد "روشنفكري يهودي – بلشويك" ريشه كن مي شد و هيملر براي اينكه در اين هدف از هر وسيله لازم استفاده كند كارت سفيد گرفته بود. بنابراين 20 ميليون شهروند شوروي كه در جنگ كشته شدند همه در ميدان نبرد از پاي در نيامدند. بدستور هيتلر كودكاني كه ظاهر شمال اروپايي داشتند جمع آوري شده و قرار بود آنان در محيط آلمان بزرگ پرورش يابند. او مجذوب اوكرايني هاي بور و چشم روشن شده بود. البته اينجا سرزميني بود كه زماني توسط "استروگت" هاي آلمانی اشغال شده بود. تجزيه كشور به ايالات آلمانی و ناحيه هايي كه متحدان و وفاداران هيتلر اداره اش مي كردند مانع از ايجاد يك دولت واقعي خواهد شد. نابودي اتحاد شوروي از نظر هيتلر پيش شرط اوليه، لازم و كافي براي دستيابي به رهبري بر جهان بود.
هيتلر هنوز پيش از اينكه جنگ با شوروي را شروع كند، بنا بر عادت خود، دستور داد طرح هاي جنگ بعدي آماده شود. ستاد ارتش گسترش جنگ به سمت هند و خاورميانه را در نظر گرفته بود. نوبت انگليس بعدا خواهد رسيد و آنگاه ايالات متحده را با كمك ژاپن نابود خواهد كرد.
در روزهاي 22 و 25 ژوييه ، هيتلر حتي به انديشه بمباران ايالات متحده براي پاييز 1941 افتاد، زيرا تصور مي كرد كه نبرد در روسيه به سود او پايان يافته است. او كه ستايشگر ناپلئون بود، خرسند بود كه خواهد توانست وي را پشت سر گذارد و در جايي كه ناپلئون شكست خورده بود پيروز شود.
آغاز جنگ در روسيه البته بشارت پيروزي سريع مي داد. در همان روز نخست هزاران هواپيما بر روي زمين نابود شد. سپاهيان شوروي كه آمادگي مناسبي براي مقابله با اينگونه حملات نداشتند شجاعانه مقاومت مي كردند، اما بندرت مي توانستند از حلقه محاصره خارج شده و از نابودي بگريزند.
هيتلر آنچنان بر پيروزي سريع و قطعي مطمئن بود كه تجهيزات زمستاني براي سربازان تدارك نديده بود و حتي توليد سلاح را براي سال 1941-1942 كاهش داده بود. او نارضايتي مردم آلمان در جريان زمستان جنگ جهاني اول را بخاطر داشت و مي خواست فشار و محدوديت ها را كاهش دهد. با اينحال "ارتش شكست ناپذير" آلمان متوقف شده بود. دربرابر مسكو ابهت آن در هم شكست. توهم پيروزي سريع براي هميشه از بين رفت. با آنكه اتحاد شوروي سرزمين هاي وسيعي را كه حدود 60 درصد فولاد آن را توليد مي كرد از دست داده بود و دشمن در مرزهاي پايتخت آن قرار گرفته بود اما نبرد مسكو اين اهميت را نيز داشت كه به اسطوره "جنگ برق اسا" پايان داد.
 

 

 

 

  فرمات PDF :                                                                                                             بازگشت