نورالدین کیانوری، چهره ای برجسته در
جنبش چپ و شخصیتی ملی برای ایران!
انتشار آخرين مقالات و نظرات منتشر نشده نورالدين كيانوري!
تاريخ انقلاب 57 و بررسي تجربه بيش از 20 سال جمهوريت در ايران، بدون مراجعه به اسناد، فعاليتها و نقش حزب توده ايران در اين انقلاب ناممكن است. حتي با جسارت ميتوان فراتر از اين نيز رفت و اين نقش را از جنبش اعتراضي دهه 40 بررسي كرد. همين بررسي را در باره نقش حزب تودهايران در جنبش پر فراز و نشيب چپ و جنبش ملي كشور ميتوان پيگرفت. سرگذشت پر افت و خيز گروههاي چپ ايران كه يك دوره متاثر از تحولات انقلابي امريكا لاتين و در دورهاي ديگر متاثر از "مائوئيسم" قرار داشته و ويژگيهاي ايران را از نظر دور داشتند نيز، بدون بررسي نقش تاثير گذار حزب تودهايران براي بازگشت به جاده اصلي ناممكن است. همين افت و خيز تاريخي و تقليدپذيري از تجربه چين و امريكاي لاتين، در ابتداي پيروزي انقلاب 57 و تا لحظه آغاز عملي رشد واقع بيني در سازمان فدائيان خلقايران توانست با ظاهري سرخ و انقلابي، در خدمت ارتجاعی ترين نيروهاي حاضر در حاكميت جمهوري اسلامي قرار گيرد. همانگونه كه تغيير مشي و سياست سازمان مجاهدين خلق در برابر انقلاب 57 از سال 60 ، كه تقليدي از مشي ترك گفته شده سازمان فدائيان خلق بود، توانست بهترين فرصت را براي ارتجاعيترين بخش حاكميت جمهوري اسلامي جهت تسلط بر حاكميت فراهم آورد. نقش و تلاش حزب توده ايران براي جلوگيري از اين كج روي ها نيز در تاريخ جنبش چپ ايران و انقلاب 57 ثبت است.
در بررسي اين دوره تاريخي، كه اگر به تجربه جنبش ملي دهه 30 نيز بازگرديم، مجموعا پنج دهه 30-40-50-60-70 را در بر ميگيرد، هيچ عقل سليمي نميتواند نقش تاثير گذار دكتر نورالدين كيانوري را در تمام تحولات اين 5 دهه ناديده بگيرد. او كه به تائيد بسياري از رهبران حزب تودهايران، فلسفه علمي را بدقت فرا گرفته و به تاريخ انقلابي جهاني و تاريخ ايران تسلط داشت، با درك كم نظيری كه از فعل و انفعالات سياسي ايران و جهان داشت و آن را با 5 دهه تجربه پيكار سياسي-انقلابي پيوند زده بود، تا آخرين لحظات حيات، حتي براي لحظهاي از تحليل تحولات ايران و سير انقلاب 57 غفلت نكرد.
از سال 1371، تدارك يكي از جامعترين، علميترين و دقيقترين تحليلها، پيرامون تحولات دهه 60 و تحولات پيش روي دهه 70 را ديد و سرانجام نيز آن را فصل به فصل نوشته و با دشواري بسيار در اختيار معدود كساني كه توانسته بودند با او تماس برقرار كنند قرار داد. اين نوشتهاي بود كه در طول تمام سالهاي بعد از يورش به حزب تودهايران آن را همه سويه سنجيده بود و مهمترين حوادث تاثير گذار بر مسير انقلاب را در آن گنجانده بود. اين تحليل تاريخي، سرانجام و در چند نوبت به راه توده رسيد و تحت عنوان "سخني با همه تودهايها" (دهه 70 و مسائل پيش رو) در شمارههاي 24 و 25 راه توده منتشر شد. در حقيقت، بسياري از تحولات پيش و پس از انتخابات مجلس پنجم و انتخابات دوره هفتم رياست جمهوري كه به پيروزي محمدخاتمي انجاميد، در لابلاي خطوط اين تحليل وجود داشت؛ بويژه نقشي كه چپ مذهبي و نوانديشان ديني در دفاع از آرمانهاي انقلاب 57 و مبارزه با ارتجاع مذهبي بعدها توانستند برعهده بگيرند.
اين تحليل و مقالاتي كه نورالدين كيانوري پس از انتشار "سخني با همه تودهايها" پيرامون رويدادهاي روز نوشته و با دشواري بسيار به خارج از كشور و به راه توده براي انتشار رساند و يا در داخل كشور به برخي افراد رساند تا در آينده و يا در هر فرصت ممكن آنها را به راه توده برسانند، بر اين واقعيت مهر تائيد زد كه آنچه حزب تودهايران در باره انقلاب 57 گفت، نوشت و تحليل كرد و كيانوري نقش تعيين كنندهاي در هدايت آن داشت، در واقع دقيق ترين ارزيابي از انقلاب 57، نقش نيروهاي مذهبي در بازگشت به آرمانهاي انقلاب، نبرد اجتماعي، نقش حوادث، انگيزه توطئههاي جهاني و. . . بود.
او با مقاله تحليلي "دهه 70 و مسائل پيش رو" و مقالاتي كه بعد از آن، در باره تحولات و مسائل جنبش نوشت، يكبار ديگر مهر حزب تودهايران را بر پيشاني حوادثي زد كه امروز بعنوان جنبش نوين مردم ايران براي بازگشت به آرمانهاي انقلاب و خواست دهها ميليوني مردم ايران براي اصلاحات انقلابي باز شناخته ميشود. بدينترتيب نقش او در ترسيم پيكار تودهاي در دهه 70 و درك و تحليل تودهاي از زمينههاي تحولات برجسته شد.
دفاع بي وقفه نورالدين كيانوري از انقلاب مردم در سال 57، نگراني بي تزلزل او نسبت به استقلال كشور و ضرورت جلوگيري از رفتن كشور به سمت يك جنگ داخلي، پافشاري بي امان او بر ضرورت يك تحول ريشهاي در سمت گيري اقتصادي كشور به سود محروم ترين طبقات و اقشار اجتماعي و آغوش گشوده او براي همكاري و همراهي با هر نيروئي كه از انقلاب و تحولات انقلابي در جامعه ايران حمايت كند، در واقع از نورالدين كيانوري شخصيتي ملي ساخت و اين براي حزب تودهايران، كه وارث يكي از چهرههاي بزرگ ملي ايران در جريان انقلاب مشروطه، يعني "حيدرخان عمواغلي" است، يك افتخار است!
با تمام نيرو بايد از شخصيت ملي و انقلابي نورالدين كيانوري دفاع كرد و به هيچ روي نبايد زير بار فشار تبليغاتي مخالفان انقلاب 57، دستگاه تبليغاتي امپرياليسم جهاني، كوته بينيها و چپ نمائيهاي دورهاي اين و يا آن سازمان سياسي مدعي چپ و يا ملي و يا مذهبي رفت. قرائن بسياري نيز وجود دارد، كه برخي كج انديشيها و عدم درك رويدادها توسط برخي نويسندگان نشريه "نامهمردم" در اين زمينه نيز در آيندهاي نه چندان دور اصلاح خواهد شد. بايد كمك كرد و كوشيد تا اين اصلاح و تصحيح هر چه زودتر انجام پذيرد! كافياست گرد و غبارها فرو نشيند، منطق بر احساسات غلبه كند و راهكارهاي واقعي دفاع از حقانيت نقش تاريخي حزب تودهايران در انقلاب 57 بر تخيل پروريهاي ناشي از زندگي در مهاجرت برتري يابد. در اين صورت، گذرگاههاي به ظاهر تنگ و تاريك، به شاهراهها تبديل خواهد شد!
كيانوري پس از انتخابات دوره هفتم رياست جمهوري
كيانوري در طول سالهائي كه در آپارتمان كوچك و كرايهاي خود در تهران زندگي ميكرد و ارتباطهاي بسيار محدودي با ديگران داشت، بسيار نوشت. در باره گذشته و آينده! در باره حزب توده ايران و در باره آينده انقلاب، در باره آرايش نوين طبقاتي در جامعه و بازتاب آن در حاكميت جمهوري اسلامي و دلائل پيروزي محمد خاتمي، در باره نقش مذهب در انقلاب 57 و افول اين نقش در تحولات آينده ايران، در باره ضرورت سمت گيري قاطع اقتصادي به سود مردم و افشاي نقش سرمايه داري بزرگ تجاري در حاكميت، در باره دلائل دور شدن سازمان فدائيان اكثريت از مواضع دهه 60 خود و زمينههاي دوري آنها از حزب تودهايران، درباره مشي و سياستي كه حزب تودهايران بايد داشته باشد و متحدان حزب تودهايران در اين مرحله از تحولات ايران.
او حتي وقتي طرح مختصر و موقت اقتصادي محمدخاتمي، تحت عنوان "سامان بخشي اقتصادي" منتشر شد، طي مقاله نسبتا كوتاهي يكي از دقيقترين نقدها را بر اين طرح و زمينههاي تحقق و يا عدم تحقق آن نوشت و به "راه توده" رساند كه همان زمان نيز منتشر شد.
پس از پيروزي محمدخاتمي در انتخابات رياست جمهوري و اندك گشايشي كه در فضاي سياسي كشور بوجود آمد، او فعال تر از گذشته دست به قلم برد و ارتباطهاي جديدي را جستجو كرد تا نقطه نظراتش را با تودهاي ها و يا بنام تودهاي ها اما خطاب به حاكميت منتشر كند.
بر نوبتهاي راه پيمائي روزانهاش افزود. بسيار دشوار و با عصا راه ميرفت، اما اراده كم نظيرش قوت و قدرت پاي او شده بود. صندوقهاي پستي را در خيابانهاي اطراف محل سكونتش شناسائي كرده بود و به تناوب نامههاي كوتاهش را به آدرسهائي كه در نظر داشت، از طريق اين صندوقها ارسال ميداشت. خواهش و نياز برخي از ياران قديمي و شناخته شدهاش را گهگاه پاسخ مثبت ميداد و در جمع آنها حضور مييافت و به پرسشهايشان پاسخ ميداد و اوضاع سياسي كشور را تحليل ميكرد.
او كه ايماني خلل ناپذير در آغاز روند بازگشت در جنبش ضربه خورده انقلاب جهاني داشت، در عرصه تحولات جهاني نيز ديدگاههاي خود را بارها براي ياراني كه او را به خانه خويش ميبردند تا از ديدگاههايش مطلع شوند، در مقام و موقعيت سني يك شخصيت ملي، ميهن دوست و پرتجربه تشريح كرد. از جمله اين نقطه نظرات، ضرورت اتحاد استراتژيك ايران، روسيه، هندوستان و چين در برابر پيمان ناتو و امپرياليسم امريكا بود. اين پيش بيني و پيشنهاد نيز، در راه توده منتشر شد.
او كه در سالهاي اخير، بيش از پيش در جريان نقطه نظرات سياسي رشد يافته در مهاجرت قرار گرفته بود، بسيار مايل به طرح مباحثي براي بحث در حزب تودهايران و تدوين سياستي واقع بينانه در حزب و رفتن به سمت اتحاد و يكپارچكي حزب بود. تجربه عظيمي نزد او به امانت بود كه مي خواست آن را به تودهايها منتقل كند. كهولت سن نگراني او را در از دست رفتن فرصتها تشديد كرده بود. شتاب او براي يافتن امكانات را، يورش به روزنامه "جامعه" مختل كرد. انتشار بخشي از يك اطلاعيه، در روزنامه توس و در ارتباط با كتك زدن عبدالله نوري و مهاجراني در پايان نماز جمعه تهران و بنام موضع حزب تودهايران در برابر اين رويداد بهانهاي شد تا پس از بازداشت شمسالواعظين و جلائي پور، آپارتمان كيانوري را هم زير و رو كنند. او را همراه برخي ياداشتهايش بار ديگر به زندان بردند. اين بازداشت 5 روز به طول انجاميد و در پايان آن، كيانوري را به اتاق محسني اژهاي و علي رازيني در مجتمع قضائي تهران بردند. آن دو، با صراحت به كيانوري گفتند: «شما نمي خواهيد به مرگ طبيعي بميريد؟ از سرنوشت فروهر درس نگرفتهايد؟»
كيانوري تيزهوش تر از آن بود كه معناي اين جمله را نفهمد. آقايان وعده قتل او در آپارتمانش را داده بودند!
يادداشتهاي او را پس ندادند و پس از آنكه كيانوري ثابت كرد اطلاعيه منتشر شده در روزنامه "جامعه" متعلق به او نيست و اساسا مواضع او اينگونه نيست، بازجوها، در توجيه بازداشت 5 روزه او، به وي يادآور شدند كه يكبار تلاش كردهاست با خارج از كشور تماس بگيرد!
كيانوري، بعدها و در گفتگوي بسيار كوتاه تلفني خود با يكي از برنامه سازان راديو صداي ايران در امريكا، اشاره به همين مسئله كرد. برنامه ساز راديوئي خواهان مصاحبه با او شده بود و كيانوري تن به اين مصاحبه نداد. متن اين گفتگو با صداي كيانوري در سايت اينترنت راه توده (پيك هفته: صداي راه توده ) قرار دارد.
او از آن پس احتياط را دو چندان كرد و هيچ يادداشتي را در خانهاش نگه نداشت و اساسا بدنبال نوشتن مطالب بلند كه نوشتن آنها ميتوانست چند هفته وقت بگيرد نرفت. كوتاه و فشرده مطالبي را در فاصله ديدار با برخي آشنايان مينوشت و بسرعت آنها را از خود دور ميكرد. در همين دوران، نامه كوتاهي، به آدرسي در خارج از كشور كه با استفاده از يك فرصت، در اختيارش گذاشته شده بود تا از آن طريق مكاتبه كند و مطالبش را ارسال دارد نوشت و از تنگنائي كه در آن قرار داشت ياد كرد. متن اين نامه به خط كيانوري را در همين بخش ميخوانيد. اين نامه و تنگناهائي كه كيانوري به آن اشاره ميكند، خود پاسخي است تاريخي به بسياري ازكج انديشيها و بيخبريهاي روئيده در مرداب مهاجرت.
او در اين نامه وعده نوشتن مقالات كوتاه را داد و تصريح كرد كه بسياري چيزها را نوشته، اما كسي را پيدا نميكند كه آنها را به خارج از كشور ببرد و برخي مطالبي را هم كه نوشته و در اختيار زندانبانان است اگر در خارج از كشور منتشر شود باعث درد سر او ميشود.
پس از ارسال اين نامه، مقالات و نقطه نظراتي را پيرامون مسائل روز ايران و يا مسائل نظري مطرح در ميان نيروهاي مذهبي و دگرانديش داخل و خارج كشور نوشت و يا رئوس نظرات خود در اين ارتباط را با برخي افراد بصورت شفاهي و در گفتگوهاي حضوري مطرح كرد تا آنها اين نقطه نظرات را، كه اغلب روي نوار ضبط ميشد بعدا تنظيم كنند. برخي از اين مقالات و نقطه نظرات را به راه توده رساند و برخي ديگر را در اختيار ديگران قرار داد تا بعدها به راه توده برسانند. مقالاتي كه در گذشته به راه توده رسيده بود بتدريج و بدون نام كيانوري منتشر شد و مقالات و نوشتههاي تنظيم شده از روي نوار ضبط شده گفتگوها، كه اميدواريم همه آنها بدست ما برسد، بتدريج منتشر خواهد شد. راه توده اميدوار است بتواند مجموعه اين مقالات را (چه آنها كه بدون نام كيانوري منتشر شد و چه آنها كه با نام وي منتشر ميشود) در يك مجموعه منتشر كند.
او در سالهائي كه در زندان جمهوري اسلامي بود، بارها بصورتي پيگير از اخبار روزنامههائي كه بدستش ميرسيد يك آرشيو ساخته بود، اما هر بار اين آرشيو به بهانههاي مختلف، توسط زندانبانان ضبط شد. پس از خروج از زندان اين كار را پيگرفت و به همين دليل هر بار كه مقاله و يا مطلبي نوشت، مستندات آن را نيز در پي آن آورد. يكي از همين مستندات، مصاحبهاي بود كه ميرحسين موسوي، نخست وزير دوران جنگ، پس از درگذشت آيتالله خميني كرده و نادرست بودن مسئله كودتاي اتهامي حزب تودهايران را در آن مطرح كرده بود. مطالعه روزنامهها و آرشيو سازي آنها را، حتي تا آخرين روزهاي حياتش ادامه داد، همانگونه كه حوادث و رويدادهاي ايران را پيگيري كرد.
متن اين نامه كيانوري:
دوست گرامي.. نامه پرمهرتان با يك برگ از نوشته آقاي مجيد فياض رسيد. هم شاد شدم و هم تاسف خوردم- تاسف از اينكه من تنها از اين نوشته بسيار جالب دو برگ اولش كه بايد به حساب شمارههاي 1 تا 4 گذاشت به دستم رسيد. مسلما شما برگهاي ديگر را هم احتمالا با نامه برايم به همان نشاني فرستادهايد و آنها را "آقاياني" كه علاقه زياد به خواندن نامههاي ديگران و بويژه نامههائي كه براي يك زنداني در حال مرخصي ميرسد- دارند آنرا خوانده و براي خود برداشتهاند. خواهش ميكنم شمارههاي 5 تا 12 را كه 4 برگ ميشود بدون نامه در يك پاكت مانند نامه اخيرتان به همان نشاني بفرستيد. روي پاكت لازم نيست بنويسيد: "براي پدر". همان نام صاحب خانه كافي است.
در باره نوشتههاي ديگرم كه چاپ نكردهام اين اشكال هست كه يك نسخه از آنها نزد زندانبانان است و اگر در بيرون كشور چاپ شود براي من دردسر ايجاد خواهد كرد. گذشته از اين مشكل بزرگتر فرستادن آن است كه با پست نميشود و مسافري كه شهامت بردن اينگونه نوشتهها را داشته باشد از كجا پيدا كنم. همين اشكال هم براي مقالهاي در باره اوضاع كنوني وجود دارد. تنها راه اين است كه اگر شما فاكس در اختيارتان هست، شمارهاش را برايم بفرستيد كه اگر مطلب به دردخوري داشتم بوسيله فاكس برايتان بفرستم. آنهم براي مطالب سه چهار صفحهاي ممكن است نه براي نوشته 50-60 صفحهاي. (به علت گراني) من درجستجوي دوست قابل اطميناني هستم كه دستگاه فاكس در اختيار داشته باشد. اگر پيدا كردم شمارهاش را برايتان ميفرستم. البته بايد بوسيله مسافر مطمئن بفرستم، زيرا نميدانم كه نشاني كه اين بار پشت پاكت بود زير "بازرسي" نباشد.
از مهرتان سپاسگزارم و تندرستي و شادي و كاميابيتان را از ته دل خواستارم. 3 اوت 1998