راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

ارثیه انقلابی، باقی مانده از تورج حیدری بیگوند
انقلاب به مدعیان حقوق زحمتکشان
خواهد آموخت جای واقعی شان کجاست!
از یکشنبه خونین، 1905تا طلوع خورشید انقلاب در روسیه
از گروههای مذهبی مثل مجاهدین قدیمی و اباذر و مهدیون گرفته تا طیف رنگارنگ ماركسیست ها و ماركسیست نماها، همگی خود را پشتیبان طبقه كارگر و یگانه نماینده بالقوه او می دانند. فقط انقلاب بهر كدام یاد خواهد داد كه جای واقعیش كجاست. انقلابی نه چندان دور كه با شامه ای متوسط فرارسیدنش را میتوان تشخیص داد، انقلابی كه هم اكنون انوار طلائی رنگش در افق كشورمان به چشم می زند.(1355)

فصل دوم
مقایسه شرایط روسیه قبل از انقلاب با ایران امروز
 

 

"در دوران تزاریسم تا سال 1905 برای ما هیچگونه "امكان فعالیت علنی" وجود نداشت."
لنین – "چپ روی "ص 453 "
1 – موقعیت ضد انقلاب:
حكومت تزاری تبلور ضد انقلاب روسیه بوده وجوه مشخصه آن عبارت بودند از:
الف – ماهیت طبقاتی تزاریسم.
ب – وابستگی به امپریالیسم غرب.
ج – اعمال خفقان و ترور دهشتناك.
د – شوینیسم روسی.

"الف "– ماهیت طبقاتی تزاریسم
از سال 1860 كه اصول سرواژ ملغی گردید بورژوازی با آهنگی سریع تر رو به رشد نهاد و در سال 1882 كه گروه آزادی كار تشكیل شد، به مباحثاتی كه در بین ناردنیك ها راجع به این مساله كه "آیا روسیه لزوما باید مرحله سرمایه داری را طی كند یا نه؟" جریان داشت، خاتمه داده و اعلام كرد كه روسیه دیگر وارد مرحله ی سرمایه داری شده و تزاریسم هم چیزی نیست جز نماینده طبقه بورژوا.
لنین در سال 1894 در كتاب "دوستان خلق كیانند و..." نوشت:
"آنها ( سوسیال دمكراتها) واقعیت استثمار را مأخذ نظریات خود قرار داده و می گویند یگانه علت ممكنه آن بورژوازی بودن سازمان جامعه روس است كه مردم را به پرولتاریا و بورژوازی تقسیم می كند و در ماهیت طبقاتی دولت روس است كه چیزی نیست بجز ارگان سیادت این بورژوازی و از این رو یگانه راه علاج مبارزه طبقاتی پرولتاریا علیه بورژوازیست."( ص 109)

ب– وابستگی به امپریالیسم غرب
بورژوازی روس و حكومت تزاری بر خلاف بورژوازی و حكومت های غربی دارای استقلال نبودند، تعداد زیادی از فابریك های روسیه متعلق به سرمایه داران انگلیسی و فرانسوی بود و خود كارخانه داران روسی نیز از نظر ماشین های كارخانه و غیره نیز به امپریالیست های غربی وابستگی داشتند، بویژه حكومت تزاری از نظر اقتصادی از طریق وام های اعتباری غربی ها شدیدا به آنها وابسته بود. علاوه بر اینها تزاریسم در پیمان های نظامی داخل شده بود كه بنابر آنها می بایست ارتش ده میلیونی روسیه را كه فشار مخارج آن بر گرده خلق های روسیه تزاری سنگینی می كرد در جنگ های احتمالی به منظور حفظ منافع امپریالیست ها و دفاع از هم پیمانان بكار می گرفت، این وابستگی ها به خصوص پس از انقلاب 1905 رو به فزونی نهاد.
"نتیجه مستقیم عقب ماندگی اقتصادی و سیاسی روسیه این بود، كه هم سرمایه داری روس و هم خود تزاریسم وابسته به سرمایه داری اروپای باختری بودند. نفت، صنایع برق و فلزسازی در دست سرمایه خارجی بود و روسیه تزاری ناگزیر بود كه تقریبا همه ماشین ها و ساز و برگ ها را از خارجه وارد كند. این وابستگی عبارت از آن وام های اسارت آور خارجی بود كه برای پرداخت بهره آنها، تزاریسم هرسال صدها میلیون منات از اهالی بیرون می كشید، این وابستگی عبارت از آن قراردادهای مخفی با "متفقین " بود كه تزاریسم به موجب آن قرار دادها متعهد شده بود كه در صورت وقوع جنگ برای پشتیبانی متفقین و تامین سودهای فوق العاده سرمایه داران انگلیسی و فرانسوی، میلیونها سرباز روس را به جبهه امپریالیسم سوق دهد."( ص 146 تاریخ مختصر)
"بانكداران فرانسه برای سركوبی انقلاب ( 1905) وام زیادی به تزار دادند و قیصر آلمان به منظور مداخله جنگی ارتشی مركب از هزاران نفر تهیه و آماده نگه داشته بود."( ص 136 همان كتاب)

ج - اعمال خفقان و ترور دهشتناك
همانطور كه ملاحظه شد هم از نظر ماهیت طبقاتی و هم از نظر وابستگی به امپریالیستها حكومت تزاری وجوه اشتراك انكار ناپذیری با حكومت مطلقه سلطنتی ایران امروز دارد. و اما این وجوه اشتراك به همین جا خاتمه نمی یابد. مهمترین تشابه حكومت تزاری با حكومت شاه ایران اعمال خفقان و ترور دهشت انگیز و شیوه های دد منشانه ای است كه برای خفه كردن هرگونه صدای اعتراض بكار می برد. وقتی لنین دیكتاتوری تزاری را با قانون فوق العاده علیه سوسیالیستها در آلمان مقایسه می كرد می نوشت:
"پرولتاریای روسیه آزمایشهای به مراتب سخت تری در پیش دارد... كه قانون فوق العاده یك كشور متكی به قانون اساسی در قیاس با آن عروسكی بیش نیست."( ص 27 چه باید كرد ؟)
حكومت تزاری هرگونه اعتصاب اقتصادی كارگران را به خونین ترین شكلی سركوب می كرد:
"در اعتصابیكه ( 1895) در یكی از كارخانه های بافندگی یاروسلاول با شركت 4هزار نفر روی داد كارگران به گلوله بسته شدند. "( ص 291 توضیحات چه باید كرد ؟)
"مهم ترین اعتصابات این سالها اعتصاب فابریك مازورف در ارخروزویا بود ( سال 1885) كه دارای 8هزار كارگر بود. این اعتصاب به وسیله یكی از اعضای سابق اتحادیه كارگران شمالی روس رهبری می شد. این اعتصاب به زور نیروهای مسلح سركوب شده، بیش از 600 كارگر بازداشت شدند و دهها تن از آنان به دادگاه فراخوانده شدند. "( تاریخ مختصر ص 8)
"در سال 1901 اعتصاب اول ماه مه در كارخانه های نظامی اپوخوف در پتربورگ مبدل به زد و خورد خونین بین كارگران و سپاهیان شد... تقریبا 800 نفر از كارگران بازداشت شدند. بسیاری در زندان ها گرفتار و یا به تبعیدگاههای اعمال شاقه فرستاده شدند. لیكن دفاع كارخانه اپوخوف كه قهرمانانه بود دركارگران روسیه تاثیر قابل ملاحظه بخشید و باعث تولید امواج احساسات همدردی درمیان كارگران شد."( ص 38 همان كتاب)
تزاریسم به كارگران اجازه تشكیل هیچگونه اتحادیه ای را نمی داد، علاوه بر اینها تسلط زیادی هم بر اوضاع داشت و هر حركتی در این جهت را سریعا كشف و خنثی می كرد.
"هر گونه اتحادیه و هرگونه حوزه و محفلی ممنوع است و اعتصاب یعنی افزار عمده مبارزه اقتصادی كارگران بطور كلی جرم جنایی ( و گاه حتی سیاسی) شناخته می شود. "( لنین ص 160 چه باید كرد ؟)
در سال 1875 در شهر ادسا اتحادیه كارگران روسیه جنوبی تشكیل یافت، این نخستین سازمان كارگری 8 الی 9 ماه وجود داشت و سپس از طرف حكومت تزاری تار و مار شد... در سال 1878 در شهر پتربورگ اتحادیه شمالی كارگران روس تشكیل شد... شماره اعضای اتحادیه بالغ بر 200 نفر بود و همین اندازه هم طرفدار داشت. اتحادیه به شركت در اعتصاب آغاز نمود و رهبری آنرا بعهده گرفت. حكومت تزاری این اتحادیه را نیز داغان كرد. "( ص 9– 7 تاریخ مختصر)
حكومت تزاری هرگونه مبارزه دانشجویی را به خونین ترین شكلی سركوب می كرد. دانشجویان اعتصابی را به سربازی می فرستاد و تعداد زیادی را هم اخراج می كرد. خود لنین یكی از همین دانشجویان اخراجی بود. در طی یكی از اعتصابات دانشجوئی تزاریسم بحدی خشونت نشان داد كه حتی صدای بورژوازی لیبرال و اشراف زمین دار را هم درآورد. ( جنبش زمستوا – لیبرال)
پلیس سیاسی كنترل كاملی بر اوضاع داشت و محافل سوسیال دمكرات را خیلی سریع كشف و نابود می كرد. در اوایل دهه 1900 عمر متوسط محافل سوسیال دمكرات 6 – 4 ماه بود:
"در سال 1895 در پتربورگ، لنین همه محافل سوسیال دمكرات را ( كه عده آنها تقریبا به 20 می رسید) در اتحادیه مبارزه برای آزادی كارگر متحد ساخت ( ص 22)... در پائیز همان سال لنین ورقه ای خطاب به كارگران و زنان كارگر فابریك تورنتون كه اعتصاب كرده بودند نوشت ( ص 22)... در ماه دسامبر همان سال حكومت تزاری لنین را باز داشت كرد."( ص 24 تاریخ مختصر)
لنین مدت 5 سال در زندان و سپس تبعیدگاه سیبری بسر برد. در تبعید بعلت شرایط سخت یكی از همرزمان لنین به بیماری سل درگذشت.
در سال 1896 در موقع اعتصابات تابستانی گروههای سوسیال دمكرات فعالیتشان را تشدید كردند اما:
"دیری نگذشت كه ( تزاریسم) با وضع جدید مبارزه دمساز شد، و توانست دسته های سراپا مجهزی از خرابكاران و جاسوسان و ژاندارم های خود را در نقاط لازم مستقر سازد و به هجوم بپردازد. هجوم ها آنچنان پی اندر پی بود و چنان تعداد بزرگی از افراد را در بر می گرفت و محفل های محلی را چنان پاك می روفت كه توده كارگر به تمام معنی همه رهبران (ت) خود را از دست داد."( ص 148 چه باید كرد ؟)
لنین برای آنكه درك روشنی از اوضاع انقلابیون آنزمان را به دست دهد در كتاب "چه باید كرد؟" قسمتی از گزارش "ب – و "را كه در مجله "ر. دئیلو "چاپ شده بود می آورد:
"اعتصابهای زیادی روی می دهد بی آنكه سازمانهای انقلابی در آنها تاثیر جدی و مستقیم داشته باشند... كمبود شبنامه های تبلیغاتی و نشریات غیر مجاز محسوس است. محفل های كارگری بدون مبلغ مانده اند... خلاصه رشد جنبش كارگری در یك كارخانه و بالنتیجه با شرایط تبلیغ در این كارخانه آشنا نیست و از اصول پنهانكاری اطلاع ندارد و فقط نظریات عمومی سوسیال دمكراسی را فرا گرفته است، بیش از 4، 5، 6 ماه نمی تواند كار كند. سپس بازداشت در انتظارش خواهد بود كه چه بسا تار و مار شدن تمام سازمان و یا دست كم بخش هایی (ت) از آنرا در پی خواهد داشت."( ص 149)
پلیس تزاری بدام انداختن سازمانها و وارد آوردن ضربات مهلك بر پیكر جنبش از شیوه های ساواك شاه نیز استفاده می كرد:
"به دلایل روشن تقریبا همه ی فعالین عمده ی جنبش را كه از همان دوران دانشجوئی "اسم در كرده بودند "، می شناخت و برای دستگیری آنها در انتظار فرارسیدن لحظه مناسب بود... و عمدا همیشه چند تن از كسانی كه برایش شناخته شده بودند بعنوان "انبردست "آزاد می گذاشت "( ص 147 همان كتاب)
تسلط پلیس سیاسی بحدی بود كه كمیته مركزی منتخب كنگره اول حزب چند روز پس از انتخاب بازداشت شد. بعضی از رفقا وقتی می شنوند "سوسیال دمكراتها كنگره تشكیل دادند." فكر می كنند شرایط روسیه دمكراتیك بوده در حالیكه:
"در نخستین كنگره ی حزب سوسیال دمكرات روسیه فقط 9 نفر (ت) شركت كردند. لنین در كنگره نبود، زیرا در آنوقت در سیبری بحال تبعید بسر می برد. كمیته مركزی حزب كه در كنگره انتخاب گردید به زودی بازداشت شد."( ص 29 تاریخ مختصر)
وقتی لنین از تبعید برگشت به خارجه رفت تا در آنجا ایسكرا را منتشر كند زیرا:
"به علت پیگرد پلیس تاسیس چنین روزنامه ای در روسیه تزاری غیر ممكن بود. پس از یكی دو ماه از طرف كارآگاهان تزاری كشف و از بین برده می شد (ت) از این رو لنین تصمیم گرفت روزنامه را در خارجه چاپ كند. در آنجا روزنامه با كاغذ نازك و محكمی به طبع می رسید و مخفیانه به روسیه فرستاده می شد. برخی از شماره های ایسكرا در مطبعه های مخفی در باكو، كیشینف و در سیبری دوباره به چاپ می رسید. "( ص 33 تاریخ مختصر)
البته تزاریسم در زمانی محدود (تا وقتیكه خطر ماركسیسم را حس نكرده بود) به منظور مبارزه با تئوری ناردنیك ها كه برای او به منزله خطر بالفعل بوده و هر آن امكان داشت یكی از افراد او را مورد تهاجم قرار دهند، اجازه داده بود در مطبوعات مجاز تحت سانسور در مورد اصول عام ماركسیستی و آنهم به شیوه ی تحریف شده به وسیله آقایان استروه ها و پروكوپویچ ها – كه ماهیتا بورژوا لیبرال بودند – مطالبی نگاشته شود. اما این به هیچوجه دال بر آزادی اشاعه ماركسیسم نبود. در كشور ما نیز تعداد قابل توجهی كتاب در زمینه ادبیات سوسیالیستی و اصول عام ماركسیسم چاپ و منتشر شده است. بعضی از آنها كتب ارزنده ای هستند. در زمینه ادبیات (آثار گوركی)، اقتصاد (اصول علم اقتصاد نیكی تین) ماتریالیسم تاریخی (آثار آكادمیسینهای شوروی)، و حتی فلسفه ( شناخت و مقوله های فلسفی).
حتی در زمان ماركسیسم مجاز ماركسیستهای واقعی تحت پیگرد بودند.
"نخستین دسته ماركسیستی در سال 1883 پدید آمد. این دسته "آزادی كار" بود كه آنرا پلخانف در خارجه، در ژنو تشكیل داده بود. پلخانف نظر به فعالیت انقلابی مورد پیگرد حكومت تزاری واقع شده و ناگزیر در آنجا سكونت گزیده بود... این دسته آثار ماركسیستی را ترجمه و در خارجه چاپ كرده و مخفیانه در روسیه انتشار می داد."
كتب ماركسیستی واقعی اجازه انتشار نداشت. یك نمونه اش را در بالا دیدیم (آثاری را گروه آزادی كار ترجمه میكرد در روسیه مخفیانه منتشر می شد). وقتی میخائیلوفسكی (8) در مورد كتاب آنتی دورینگ انگلس دست بتحریف آشكار زده و از اینطریق دلایلی بر رد تئوری ماركسیستی آورده بود لنین نوشت:
"این خطری ندارد چه یقینا سانسور اجازه انتشار ترجمه ی آن كتاب ( آنتی دورینگ) را نخواهد داد."( ص 30 دوستان خلق كیانند...)
بخصوص درباره استراتژی و تاكتیك كمونیست ها در مطبوعات مجاز بهیچ وجه چیزی نمیشد نوشت. وقتی همین آقای میخائیلوفسكی تاكتیك انترناسیونال كمونیستی را مورد تمسخر قرار داده بود لنین گفت:
"چطور میتوان نام كثافتكاری روی این كار نگذاشت ؟ بخصوص اگر در نظر گرفته شود كه دفاع علنی از ایده و تاكتیك انترناسیونال در روسیه مجاز نیست."( همان كتاب) و یا:
"هركس می فهمد كه راجع به فعالیت سوسیالیستها و مبلغین در بین كارگران نمی توان در مطبوعات مجاز ما از روی صدق و صفا بحث كرد. و تنها كاری كه ممكن است مطبوعات شرافتمند تحت سانسور انجام دهند اینست كه با نزاكت خاموش باشند."( ص 110 همان كتاب)
حكومت تزاری مثل دیكتاتوری شاه فقط به سوسیالیستها سخت نمی گرفت، بلكه هر نوع فعالیت اجتماعی مستقل را سركوب میكرد. لنین می نویسد:
"كیست نداند كه در زمان كنونی یعنی وقتیكه فعالیت اجتماعی نه فقط سوسیالیستی آن، بلكه هر فعالیتی كه حتی اندكی (ت) مستقل و شرافتمندانه باشد، باعث تعقیب سیاسی میگردد؟ ( ص 112 همان كتاب)
این اعمال فشار و خفقان در زمان ارتجاع استولیپینی ابعادی به مراتب وحشتناكتر گرفت:
"پس از انحلال دومای دوم دولتی، تزاریسم با جدیت تمام به تار و مار كردن سازمانهای سیاسی و اقتصادی پرولتاریا اقدام نمود. زندانهای اعمال شاقه، قلاع و تبعیدگاهها از انقلابیون پر شد. انقلابیون را در زندانها وحشیانه كتك می زدند. شكنجه و عذاب می دادند. ترور باند سیاه با تمام قوه خود فرمانروایی می كرد، استولیپینن وزیر تزار كشور را از چوبهای دار پوشاند. چندین هزار نفر از انقلابیون اعدام شدند. "( ص 143 تاریخ مختصر)
اینها شرایط دمكراتیكی !! – كه ما، لنینیست های خلاق این همه در بحثهای "علمی" مان درباره ی آن داد سخن می دهیم – بود كه لنین قوانین عام خود را بر پایه آنها تدوین كرد. بیچاره لنین !

"د "شوینیسم روسی
همانطور كه میدانیم روسیه نیز مانند ایران كشوری كثیرالمله بود، كه خلقهای مختلف آن در درجات نابرابری – از نظر تكامل اقتصادی و رشد اِتنیك قرار داشتند. تزاریسم هیچگونه حقی برای خلقهای غیر روس قائل نبود و روسیه همانطور كه استالین می گفت حقیقتا زندان ملل بود. درباره ی این ویژگی حكومت تزار در كتاب تاریخ مختصر حزب بلشویك می خوانیم:
"كلیه امور ادارات و دادگاهها بزبان روسی انجام می شد. طبع و نشر روزنامه ها و چاپ كتب به زبانهای ملی و همچنین آموزش به زبان مادری در آموزشگاهها ممنوع بود. حكومت تزاری می كوشید تا از هرگونه تجلی فرهنگ ملی جلوگیری نماید و سیاست روسی كردن اجباری ملل غیر روس را عملی می كرد. تزاریسم همچون دژخیم و مامور شكنجه ملل غیر روس خود نمایی می كرد. "( ص 3)

2 – موقعیت انقلاب
از آنجا كه در مورد سیستم حكومتی ایران همه رفقا آگاهی كافی دارند در قسمت پیشین فقط ویژگی های حكومت تزاری ذكر شد و مقایسه این دو به عهده ی خود رفقا محول گردید ولی در قسمت آتی در نظر است جابجا وضع ایران با روسیه مقایسه شود.
مخالفین تزاریسم را كارگران، دهقانان، خرده بورژوازی شهر و بورژوازی لیبرال تشكیل می دادند. بورژوازی دارای موضعی متزلزل و ناپایدار بوده و مرتب بین انقلاب و ضد انقلاب نوسان می كرد.
پس از لغو اصول سرواژ پروسه قطبی شدن و تجزیه دهقانان به دو قشر دهقانان بی چیز و بورژوازی روستا (كولاك) آغاز شده و مرتبا تسریع میشد. بسیاری از دهقانان بی چیز راهی شهرها شده باردوی ذخیره كار می پیوستند.
در ایران این پروسه با سرعتی بیشتر در حال انجام بوده ولی برخلاف روسیه تزاری در اینجا بورژوازی روستا بسیار ضعیف است و اگر تزاریسم جهت یافتن پایگاه در روستا ( خصوصا پس از انقلاب 1905 كه روستائیان از "شاه بابا "سلب اعتماد كرده بودند) برنامه هایی به نفع كولاكها اجرا كرد، رژیم ایران برنامه وسیعی را به منظور بی خانمان كردن همه ی روستائیان پیاده می كند. عمده كمكهای پخش كشاورزی به شركتهای كِشت و صنعت و مجتمع های دامداری و غیره یعنی به بورژوازی انحصارگر اختصاص یافته است.
آهنگ رشد انحصارات امپریالیستی در ایران به مراتب سریعتر از روسیه تزاری است، بنابراین طبیعی خواهد بود كه خرده بورژوازی ایران از این ناحیه فشار بیشتری را متحمل شده و صدمات بیشتری می بیند.
از نظر كمی نسبت پرولتاریا به كل جمعیت شاغل در ایران بیش از روسیه تزاری است. در آن موقع در روسیه 10 میلیون نفر داخل در روابط كارمزدوری بودند. در ایران امروز مطابق برآورد سال 54 ( كه بر مبنای آمار سال 51 محاسبه شده) از 8/ 8 میلیون جمعیت شاغل، پنج میلیون نفر را كارگران تشكیل می دهند. البته از جمعیت شاغل آن زمان روسیه اطلاع دقیقی نداریم ولی می توان تخمین زد كه از چهار برابر ایران بیشتر بوده (جمعیت اتحاد جماهیر شوروی در حال حاضر 250 میلیون نفر است و از زمان انقلاب تاكنون 90 میلیون نفر افزایش داشته جمعیت ایران حدود سی میلیون نفر است). از10 میلیون پرولتر روسیه در سال 1900 حدود 7/ 2 میلیون نفر در فابریك و كارخانه های بزرگ و صنایع معدنی و راه آهن اشتغال داشتند، من آماری از تعداد پرولتاریای صنعتی كشورمان در اختیار نداشتم ولی مطابق آمار سال 51 در ایران یك میلیون كارگر ساده، 7/ 2 میلیون كارگر ماهر، 440 هزار استادكار و 87 هزار تكنسین عالی وجود داشته است.
آهنگ رشد صنایع و احتیاج به نیروی كار بر آهنگ رشد دهقانان و خرده بورژواهای آواره پیشی گرفته و اكنون صنایع ایران با كمبود شدید كارگر مواجهند، اخیرا حتی اقدام به استخدام كارگر در خیابانها و جمع آوری بیكاران آشكار و پنهان كرده اند.
پرولتاریای ایران اندك اندك از خواب بر می خیزد، دامنه اعتصابات خود به خودی با ریتمی موزون در حال گسترش است به مقایسه زیر توجه كنید:
در روسیه در فاصله ی سالهای ( 1886 – 1881) 48 اعتصاب كارگری روی داد كه در آن 80 هزار كارگر شركت كردند، این رقم در طی سالهای ( 1889 – 1885) به 221 هزار رسید.
در ایران مطابق سخنرانی وزیر كار كه در قیام كارگر شماره 2 درج شده بود در طی سالهای 49 – 48 دو اعتصاب 50 – 49، 12 اعتصاب و سال 51 – 50، 20 اعتصاب و در سال 52 – 51 نزدیك به 50 اعتصاب روی داده.
از تعداد اعتصابهای بین سالهای 52 تا 55 اطلاعی ندارم ولی اعتصابات بهار امسال نشان داد كه دامنه اعتصابات كارگری همچنان در حال گسترش است.
اگر ما 50 اعتصاب سال 52 – 51 را با متوسط اعتصابهای روسیه در فاصله سالهای ( 89 – 86) كه 33 اعتصاب در سال است مقایسه كنیم به اعتلای جنبش خود پوی كارگران ایران بیشتر واقف خواهیم شد.
توده كارگران روسیه همانند كارگران ایران در ناآگاهی بسر می بردند، به طوری كه در سال 1905 اكثر آنها به دنبال كشیش گابون و ژاندارم زوباتوف می رفتند. دركتاب تاریخ مختصر می خوانیم:
"قسمت اعظم كارگران ( سال 1905) هنوز باور داشتند كه تزار به آنها كمك خواهد كرد. "( ص 82)
این تصور واهی علیرغم تبلیغات شدید بلشویكها چه در شب نامه ها و چه در مجالس كارگری – كه پلیس سیاسی تزار به منظور كشف عناصر انقلابی و كنترل جنبش خود به خودی بر پا داشته و بلشویكها مخفیانه عناصر خود را در آنها نفوذ داده بودند – همچنان پا بر جا ماند. به طوری كه توده كارگران پتربورگ از زن و مرد و كودك در نهم ژانویه 1905 ( یكشنبه خونین) برای خواهش و التماس به درگاه تزار بطرف كاخ زمستانی راه افتادند. اما حمله ژاندارم ها آنها را از خواب بیدار كرد، در این یورش بیش از هزار كارگر كشته و دو برابر این رقم زخمی شدند. در همان حال بلشویكها درسهای گرانبهایی در مورد ماهیت طبقاتی تزاریسم و تضاد آشتی ناپذیرش با پرولتاریا به كارگران می دادند. شب همانروز كارگران در خیابانهای پتربورگ سنگربندی كردند.
یكی دیگر از ویژگی های جبهه انقلاب روسیه در فداكاری و جانبازی و انرژی انقلابی عظیم نیروهای آگاه و دانشجویان بود كه ما هم از این نظر سرمایه زیادی داریم، علیرغم سركوب شدید و دستگیری های دسته جمعی و قتل و كشتارهای وحشیانه، این چشمه همچنان می جوشد و روز به روز تعداد بیشتری را به میدان پیكار می فرستند.
همینطور از خصوصیات نیروهای آگاه روسی تلون و رنگارنگی آنها بود، از احزاب ترودویك و سوسیال انقلابی ها گرفته تا دستجات مختلف، اكونومیست و تروریست و اكونومیست – تروریست و نیز بلشویك كه هر كدام جداگانه خودشان را نماینده واقعی پرولتاریا می دانستند زیرا كه دیگر در اوایل قرن حاضر نقش انقلابی پرولتاریای روسیه برای همه روشن شده بود.
این ویژگی در ایران نیز عینا وجود دارد، از گروههای مذهبی مثل مجاهدین قدیمی و اباذر و مهدیون گرفته تا طیف رنگارنگ ماركسیست ها و ماركسیست نماها، همگی خود را پشتیبان طبقه كارگر و یگانه نماینده بالقوه او می دانند. فقط انقلاب بهر كدام یاد خواهد داد كه جای واقعیش كجاست. انقلابی نه چندان دور كه با شامه ای متوسط فرارسیدنش را میتوان تشخیص داد، انقلابی كه هم اكنون انوار طلائی رنگش در افق كشورمان به چشم می زند، نمودار این انوار هم نه شور و شوق های روشنفكران و بلكه گام های آهسته ولی موزون و استوار پرولتاریاست، گام های كه پیش و بیش از هرچیز طلب می كند كه ما در كار تبلیغات و سازماندهی مجرب باشیم:
"رفقا ! آفتاب دارد بالا می آید، باید بفكر ساختن كلید برای گشودن زنجیرها بود."


"موخره "
برای تحكیم یك جریان خود به خودی كه طبیعتا در مقابل قوانین عینی و علمی تاب مقاومت نخواهد داشت همواره سیستمی از اصول اعتقادی، پیشداوریها، فرضیه های بی پایه و بندهای نامرئی لازم است كه همانند تار عنكبوتی ذهن روشنفكر را در چنبره خود زندانی كند.
در مورد ایدئولوژی سازمان ما قبلا تعدادی از این اصول را بر شمردیم و بطلان آنها را ثابت كردیم. اما در شرایطی كه تجربه تاریخی هر تجدید نظری را در ماركسیسم – لنینیسم محكوم نموده است، برای تجدید نظر كردن شیوه های ظریف تری لازم آمده و یكی از مهمترین این شیوه ها باصطلاح "انطباق خلاق "این اصول است، آنهم انطباقیكه با هیچ وصله ای نمیتوان آنرا به اصول واقعی ماركسیسم – لنینیسم چسباند.
برای تحریفات آشكار در ماركسیسم – لنینیسم لازم است بخود به قبولانیم كه این قوانین در شرایطی كاملا متفاوت با شرایط ما تدوین شده اند ( حتی اگر عام باشند) و بنابراین انطباق خلاق این قوانین با شرایط "بسیار خود ویژه"ما نفی كامل آن قوانین است.
نگارنده تا اینجا به كرات خاطر نشان كرده كه اصول لنینی تبلیغ و ترویج دارای ارزش عام بوده و هیچ گریزی از آنها نیست و علیرغم تمایلش از آنجا كه این افسانه نیمه دمكراتیك ! ! بودن روسیه استواری یك سنت را كسب كرده مجبور شد حقایق روشن و واضح و ابتدایی تاریخی را در یك كتاب تحلیلی تكرار كند.
در كلیه آثار تئوریك سازمان فقط در دو مورد سعی شده احتجاجاتی برای اثبات این ادعای بی پایه به عمل آید. ما در فصل پیش مورد اول را كه مربوط به كتاب "مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاكتیك "است بررسی كردیم و نشان دادیم كه آن استدلال بیش از هر چیز به گفته ی معروف "لا تقرب الصلوه " شباهت دارد. و اكنون نظری گذرا به مورد دوم كه در كتاب مزبور موكول می كنیم.
"اگر در شرایط 1912 روسیه، مبارزه ی آشكار و كار توده ای، انتشار روزنامه یومیه علنی و تبلیغ و ترویج وسیع در میان توده ها از این طریق بود، در شرایط امروز جامعه ما، مبارزه ی آشكار و كار توده ای، تبلیغ مسلحانه است."( ص 63)
در اینجا نگوئیم تحریف عمدی بدون شك عوامفریبی صادقانه ای به چشم می خورد.
اولا چرا از سال 1912 سخن به میان می آید ولی نحوه ی تبلیغ و ترویج بلشویكها در سالهای قبل از انقلاب 1905 كه ما در صفحات پیشین شباهت بسیار زیاد شرایط آن زمان روسیه را با ایران امروز مفصلا شرح دادیم مسكوت گذارده می شود ؟
در ثانی بلشویسم در دورانی طولانی با شرایطی متحول – كه خود ناشی از تقابل نیروهای انقلاب وضد انقلاب و میزان توانایی هر كدام بود – روبرو شد. و در تمام طول این دوران لنین در اصول كار توده ای مورد نظر خود (افشاگریهای سیاسی) كوچكترین تجدید نظری نكرد. بنابراین اگر نشان داده شود كه حتی یكسال از این دوران شرایط روسیه دیكتاتوری مطلق بوده، انطباق پذیری آن اصول با شرایط ایران نیز ثابت می گردد. ولی برعكس هرگاه معلوم شود كه درمدتی ولو طولانی ( در صورتیكه چنین چیزی صحیح نیست) در روسیه شرایط دمكراتیك یا نیمه دمكراتیك وجود داشته صحت این اصل لنینی نقض نخواهد شد.


راه توده 169 03.03.2008
 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت