گرامشی و فاشيسم در ايتاليا
سلطه فاشيسم
هميشه تاريخی يکسان داشته
ن. كيانی
(4)
در 1923، حدود 5000 كمونيست دستگير شدند و در ميان آنان رهبران منطقهای،
سنديكايی، شهرداران و اعضای شورای شهر ديده میشدند. همه اموال تعاونیها و
خانههای خلقی كه قبلا ويران شده بودند، مصادره شد. سه هزار كارگر حمل و
نقل كه مظنون به هواداری از احزاب چپ بودند اخراج شدند؛ جشن اول ماه مه لغو
گرديد؛ مطبوعات به انقياد در آمدند و بايد خود را با زبان فاشيستی تطبيق
میدادند
گرامشی كه فرا رسيدن پرده آخر را احساس كرده بود خواهان مقاومت مسلحانه شد و سنديكاها را دربرابر اين پرسش قرار داد كه آيا وظيفه ندارند از پرولتاريا دربرابر خطر كودتا دفاع كنند: "رهبران سنديكاهای رفرميست آيا به اين اعتقاد دارند كه مقابله با يك كودتای نظامی احتمالی وظيفه "كنفدراسيون عمومی كار" است يا اعتقاد ندارند؟ 30 هزار فاشيست، مسلح و سازمان يافته، پايتخت را اشغال كردهاند بدون آنكه دولت بتواند با اين تهاجم مقابله كند يا لااقل اين جنايتكاران را هنگام راه پيمايی و قبل از ورود به رم خلع سلاح كند. اين از هم اكنون در حد پيش درآمد يك كودتای واقعی و به معنای نقض منشور بنيادين اين پادشاهی نيست؟"
گرامشی مسئله "حق مردم به شورش مسلحانه را ... در برابر كودتای ارتجاعی احتمالی مطرح كرد. "از نظر او، حتی پس از "راه پيمايی بر رم"، مردم همچنان میتوانند به ضد حمله دست زنند. او از ضرورت مبارزه مردمی برضد فاشيستها سخن گفت در صورتيكه پاسفيسيم افراطی سنديكاها مانع آن نشود: "مقاومت مردم رم دربرابر تهاجم سی هزار فاشيست مسلح، وسعت اعتصاب عمومی در استانهای ليگوری و ونتی، اعتصاب تورين برضد دستگاه قضايی كه در خدمت رهبران دولتی و زمنيداران بزرگ است؛ همه اينها نشان میدهد كه مردم ايتاليا همچنان میتوانند، عليرغم همه پيشبينیهای فاجعه آور رفرميستها، مبارزه كنند. با اينحال، حتی پس از اين تظاهرات، رهبران حزب سوسياليست و كنفدراسيون عمومی كار، همچنان به تاكتيك پاسيفيسم افراطی خود ادامه میدهند..."
گرامشی حتی در داخل حزب نيز در اقليت قرار داشت چرا كه در كنگره حزب كمونيست ايتاليا در 14 مارس 1922، برخلاف نظر اكثريت اعضای دفتر سياسی كه در فاشيسم بيماری و اپيدمی گذرايی را میديدند، گرامشی تصريح كرد كه اين "بزرگترين بحران اجتماعی كشور ما پس از اتحاد آن است." گرامشی از حزب خواست كه نيروهای خلقی را برای مبارزه بسيج كند. در آخرين فراخوان خود چند ماه پيش از آنكه رم را به مقصد مسكو برای شركت در كارهای انترناسيونال ترك كند، او تاكيد كرد: "امروز، همه چيز بسود مبارزه عمومی گرايش دارد: تجربه گذشته و واقعيت اكنون، اراده تودهها و شرايط زندگی كه طبقه كارفرماها میخواهند توده را به آن سقوط دهند. نفهميدن اين، يعنی همچنان دربرابر وحدت نيروهای مردم ايستادن، و با دادن وعدههای پوچ مانع از وحدت مردم شدن. اين چنان خطايی است كه مكافات آن را در تاريخ بايد با وجود خود داد."
گرامشی از مسكو به وين رفت و از آنجا دفتر سياسی جديد حزب كمونيست ايتاليا را رهبری میكرد زيرا بسياری از كادرهای حزب دستگير شده بودند. مرحله سياسی تازهای در زندگی گرامشی آغاز شده بود؛ مرحلهای كه در آن پس از شكست چپروی كودكانه و جزم گرايی جناح چپرو حزب به رهبری "بورديگا"، گرامشی رهبر تمام عيار حزب شناخته شده بود. گرامشی نشان میدهد كه چگونه خرده بورژوازی دربرابر بورژوازی رو به ضعف، سلسله مراتب فاشيسم را در كليه سطوح میپذيرد و در آن ايدئولوژی خود را میبيند: "موسولينی پايه قدرت خود را بر روی لايههای عميق اين خرده بورژوازی قرار داده است كه چون هيچ كاركرد توليدی ندارند از آنتاگونيسمها و تضادهای سرمايهداری بی خبرند و تصور میكنند كه مبارزه طبقات اختراع ايدئولوژيك سوسياليستها و كمونيست هاست. تمام ساختار "سلسله مراتبی" و هيرارشيك فاشيسم وابسته به اين روحيه خرده بورژوايی است: از اينجا مفهوم يك جامعه مدرن مركب از صنوف كوچك زاده شده است كه تحت كنترل "نخبگان" فاشيسم قرار دارد و ما در آن همه پيشداوریها و همه بوالهوسیهای تخيلی ايدئولوژی خرده بورژوايی را میبينيم." (مكاتبات بينالملی، 3 ژانويه 1924) در جريان انتخابات پارلمانی 17 آوريل 1924 گرامشی به نمايندگی مجلس انتخاب شد. اما نتايج انتخابات مصيبت بار بود. "بدين شكل، نتيجه آرا موسولينی را در داخل و خارج تقويت كرد. ... او از 7.600.000 مجموع آرا 4.600.000 رای و 400 كرسی از 536 كرسی را بدست آورد. اما معلوم شد مقاومت و مبارزه جويی طبقه كارگر از آنچه پيشبينی میشد بيشتر است ... سه حزب پرولتاری در مجموع 1.120.000 رای بدست آوردند (رفرميستها 470.000، ماكيسماليستها يا حداكثرطلبان 340.000 و كمونيستها 310.000)" عليرغم اين ابراز خشنودی زياده از حد حوشبينانه گرامشی و ارزيابی مثبت او از اين كه شمار نمايندگان حزب كمونيست از 13 به 18 افزايش يافته است، حقيقت اين است كه شمار نمايندگان سه حزب چپ بر روی هم از 142 به 62 كاهش يافت. گرامشی اين شكست را ناشی از پيوستن وسيع خرده بورژوازی به فاشيسم و "تلاشی توده دهقانی" میداند كه سنتی خود، يعنی"حزب مردم" را ترك كردند و به فاشيسم پيوستند. كرسیهای "حزب مردم" از 106 به 36 سقوط كرد (...) در روستاها فاشيستها 100 درصد و گاه بيشتر رای آوردند چرا كه اموات و مهاجرين هم "رای" دادند." همانطور كه گرامشی پيشبينی كرده بود "مسئله جنوب" با همه جنبههای خطرناك آن ظاهر شد: "بورژوازی مسئله جنوب را نمیتواند حل كند جز با روش فساد و آهن و آتش. يا پرولتاريا از طريق حزب سياسی خود خواهد توانست يك سيستم ائتلاف در جنوب بوجود آورد يا اينكه توده دهقان در آغوش خرده بورژوازی رها خواهند شد." گرامشی در گزارش 14 اوت 1924 كميته مركزی حزب كمونيست تاكيد میكند كه "مجلس موجود خصلت مجلس موسسان فاشيست را خواهد گرفت و آزادیهای دمكراتيك را ملغی خواهد كرد". او ضمنا برخی جنبههای تعريف خود از فاشيسم را غنی میكند : "وجه مشخصه فاشيسم در اين واقعيت قرار دارد كه موفق میشود يك سازمان تودهای خرده بورژوا بوجود آورد. اين نخستين باری است كه چنين حادثهای در تاريخ اتفاق میافتد. جنبه نوين فاشيسم در آن است كه توانسته يك شكل مناسب سازمانی برای طبقهای پيدا كند كه همواره ناتوان از داشتن يك عنصر پيوند دهنده و ايدئولوژی متحدكننده بوده است : اين شكل سازمانی عبارتست از ارتش در صحنه نبرد."
پس از راهپيمايی فاشيستها بر رم، دولت مضحك "فاكتا" - رييس وقت شورای وزيران - وحشت زده شتاب داشت كه قدرت را هر چه سريعتر با رضايت شاه به موسولينی واگذار كند. برخی از ليبرالها همراه با "جيوانی آمندولا" مقاومت كم اثری كردند و پارلمان را ترك گفته و بعدها در 1924 گروه "آوانتينو" را پايه گذاشتند. موسولينی كه از 1920 بدينسو نامزد بورژوازی برای قدرت مطلق بود به رم آمد. در واقع او روز 29 اكتبر 1922 با قطار وارد شد و در هنگام ترك ميلان به رييس ايستگاه اين سخنان مضحك تاريخی را گفت : "من راس ساعت حركت میكنم و از اين پس همه چيز در ايتاليا بايد راس ساعت حركت كند." اين شعاريست كه امروز هم نئوفاشيستها در جريان اعتصابها و مبارزات مردمی تكرار میكنند و سخنان مسخره موسولينی را تكرار میكنند. روز 31 اكتبر، موسولينی نخستين دولت خود را تشكيل میدهد. او به پارلمان اعلام كرد: "من از اينكه بيشتر بخواهم صرفنظر كردم. من میتوانستم اين پارلمان كور و بی خاصيت را به پادگان قشونم تبديل كنم ... اما اين كار را نكردم." دولت موسولينی در پارلمان اكثريت مطلق بدست آورد. در 1923، حدود 5000 كمونيست دستگير شدند و در ميان آنان رهبران منطقهای، سنديكايی، شهرداران و اعضای شورای شهر ديده میشدند. همه اموال تعاونیها و خانههای خلقی كه قبلا ويران شده بودند، مصادره شد. سه هزار كارگر حمل و نقل كه مظنون به هواداری از احزاب چپ بودند اخراج شدند؛ جشن اول ماه مه لغو گرديد؛ مطبوعات به انقياد در آمدند و بايد خود را با زبان فاشيستی تطبيق میدادند. "پيرو گوبرتی"، مدير مجله "انقلاب آزاد" را پيراهن سياهان در 1923 دستگير كردند و كشتند. تابستان همان سال، موسولينی سه پسر خود را به نشانه آشتی با كليسا غسل تعميد داد. پاپ پی يازدهم اعلام كرد " موسولينی تنها كسی است كه فهميد لازم است ايتاليا را از هرج و مرج نجات داد." در 10 ژوئن 1924 "ماته ئوتی" نماينده پارلمان توسط عمال موسولينی كشته شد. جسد او كه وحشيانه مثله شده بود روز 16 اوت در 23 كيلومتری رم كشف شد. فاشيسم پس از اين جنايت با مشكلات بسيار مواجه شد. اپوزيسيون پارلمانی خواهان توقف فعاليت پارلمان به علامت اعتراض شد، اما در 1924 قانون مطبوعات به دولت فاشيست حق داد مطبوعات را سانسور و تعطيل كند. از اين پس ديگر كسی بر نتيجه تحقيق و تفحص مجلس برای يافتن قاتلان "ماته ئوتی" وقعی نمیگذاشت. 3 ژانويه 1925 موسولينی مجلس را به مبارزه طلبی فرا خواند و گفت : "اگر فاشيسم مجمع خلافكاران است، من رئيس اين مجمع هستم." او همه نقابهايی را كه تا آن زمان بر چهره داشت كنار گذاشت و نوشت: "من اعلام میكنم كه خودم به تنهايی مسئوليت سياسی، اخلاقی، تاريخی هر آنچه پيش آمده را برعهده میگيرم. اگر جملات دست و پا شكسته میتواند موجب اعدام يك تن باشد پس درفش و طناب را بگوئيد حاضر كنند." موسولينی به مخالفان خود هشدار داد كه از سواستفاده از جسد ماته ئوتی دست بردارند و اخطار كرد كه "آنها جواب خود را با سرب خواهند گرفت." گرامشی تنها يك بار در 16 مه 1925 در پارلمان سخن گفت. موسولينی با دقت به اين مردی كه او را "گوژپشت، معلم اقتصاد و فلسفه و دارای مغزی بی شك قوی" توصيف میكرد گوش میداد. گرامشی اعلام كرد: "شما نمیتوانيد مانع از پيشروی جنبش انقلابی شويد. ما اين را تكرار میكنيم تا زمانی كه شما از شنيدن آن بالا آوريد. جنبش انقلابی فاشيسم را مغلوب خواهد كرد." در 20 ژوييه 1925، دستجات فاشيست "جيوانی آماندو"، رهبر "آوانتينو" را كه به آن اشاره كرديم در محل اقامتش بشدت مضروب كردند در حالی كه نيروی انتظامی تماشاچی ايستاده بود. آماندو هشت ماه بعد براثر جراحاتش درگذشت. در 1926 "قانون شرايط فوق العاده" اعلام شد. اپوزيسيون ديگر آزادی بيان نداشت، نمايندگان مجلس بازداشت شدند و پليس فاشيست در 8 نوامبر 1926 گرامشی را هنگام خروج از پارلمان بازداشت كرد. گرامشی در "دفترهای زندان" از شجاعت ناخدايی ياد میكند كه با كشتیاش غرق میشود و اين در واقع نمادی از اراده اوست كه میخواست تا پايان همراه تراژدی مردم ايتاليا باشد. در 1927 دادگاه ويژه، كه فاشيستها برای سركوب جنايات برضد حكومت تشكيل داده بودند، گرامشی را با اين جمله دردناك و مشهور دادستان كل به زندان محكوم كرد : "بايد بمدت بيست سال اجازه نداد كه اين مغز كار كند." نمی توان به اين بررسی در مورد گرامشی و فاشيسم خاتمه داد بدون آنكه به اهميت و فعليت تزهايی كه او در كنگره سوم حزب كمونيست ايتاليا در سال 1926 در شهر ليون طرح كرد اشاره نكرد. در اين زمان حزب كمونيست ايتاليا ديگر بطور زيرزمينی فعاليت میكرد. تزهای گرامشی در سند نهايی كنگره زير عنوان "اوضاع ايتاليا و وظايف حزب كمونيست ايتاليا" مطرح شده اند. خلاصهای از اين تزها را كه به تحليل فاشيسم مربوط میشود در شماره آينده که بخش پايانی اين تحقيق است بخوانيد. |