امپریالیسم بالاترین
مرحله سرمایه داری
جبهه واحد کارتل ها
دربرابر غریبه ها
محمد پورهرمزان
کستنر(Kestner ) اقتصاددان آلمانی کتاب خاصی
به "مبارزه میان کارتلها وغریبه ها" یعنی کارفرمایانی که وارد کارتل نیستند
اختصاص داده آنرا "مجبور کردن به تشکل" نامیده است و حال آنکه برای احتراز
از آرایش چهره نظام سرمایه داری، البته می بایست گفته میشد: مجبور کردن به
تبعیت از گروهبندی های انحصارگران. یک نظر ساده حتی به فهرست وسایل و شیوه
هایی که انحصار گران در مبارزات متمدنانه امروزین و نوین خود برای "تشکل"
بکار می برند، آموزنده است. این وسایل و شیوه ها عبارتنداز:
1- محروم کردن از مواد خام (".......یکی از مهمترین شیوه ها برای مجبور
کردن به ورود در کارتل") ،
2- محروم کردن از نیروی کار به کمک "آلیانس ها" (یعنی قرار دادهای سرمایه
داران با اتحادیه های کارگری در باره آنکه کارگران فقط در موسسات عضو کارتل
مجاز به کار باشند)،
3- محروم کردن از وسایل حمل و نقل،
4- محروم کردن از بازار فروش،
5- قرارداد با خریدار در باره اینکه فقط با کارتل روابط بارزگانی بر قرار
باشد،
6- پایین آوردن منظم قیمت ها(برای ورشکست کردن "غریبه ها" یعنی موسساتی که
تابع انحصارگران نیستند، میلیون ها خرج می شود تا قیمت فروش طی مدت معینی
پایین تر از قیمت راس المال باشد: در صنعت بنزین قیمت ها درموارد ی از 40
مارک به 22 مارک یعنی تقریبا به نصف تنزل داده شده است!)،
7- محروم کردن از اعتبار،
8- اعلام تحریم.
این دیگر مبارزه رقابتی میان موسسات کوچک و بزرگ، میان موسسات دارای تکنیک
عقب مانده و موسسات مجهز به تکنیک مدرن نیست، بلکه انحصار گران، آن موسساتی
را که تابع انحصار نیستند و در برابر فشار و بیداد انحصار مقاومت می ورزند،
خفه میکنند. حال ببینیم این جریان در ذهن اقتصاددان بورژوازی چه بازتابی
دارد:
کستنر مینویسد: "حتی در عرصه فعالیت صرفا اقتصادی نیز انتقالی از فعالیت
بازرگانی به مفهوم پیشین آن، بسوی سوداگری(Speculstion .م. ) متشکل، انجام
می گیرد. حال دیگر بهترین کامیابی ها نصیب آن بازرگانی نیست که بر پایه
تجارب فنی و بازرگانی خود، بهتر از دیگران می تواند نیازمندی های خریداران
را دریابد و تقاضای پنهان مانده را معلوم و به اصطلاح "مکشوف دارد"، بلکه
نصیب سوداگر نابغه (؟!) ایست که میتواند جریان پیشرفت تشکل و امکان برقراری
ارتباط میان کارفرمایان مختلف و بانکها را از پیش در نظر گیرد یا دست کم با
شم خود دریابد.....".
معنای این سخنان بزبان ساده چنین است: رشد سرمایه داری به درجه ای رسیده
است که حال دیگر با آنکه تولید کالایی همچنان "فرمانرواست" و بنیاد مجموعه
اقتصاد بشمار میرود، این تولید عملا دچار تزلزل شده است و سودهای عمده نصیب
نوابغ عرصه تقلبات مالی میشود. بنیاد این تقلبات و شیادی ها را اجتماعی شدن
تولید تشکیل میدهد، ولی پیشرفت عظیم جامعه بشری که با تلاش خود بدین
اجتماعی شده رسیده است، بسود سوداگران انجام میگیرد. در صفحات بعد ما
خواهیم دید که آنسانکه به انتقاد ارتجاعی خرده بورژوایی از امپریالیسم
سرمایه داری می پردازند، چگونه "بر این اساس" آرزوی بازگشت به عقب یعنی
بازگشت به رقابت "آزاد"، "مسالمت آمیز" و "شرافتمندانه" را دارند.
کستنر می گوید:"افزایش طولانی قیمت ها که نتیجه تشکیل کارتل هاست، تاکنون
فقط در مورد مهمتری وسایل و لوازم تولید، خاصه ذغال سنگ و آهن و پطاس جریان
داشت و برعکس در مورد فرآورده های آماده هرگز مشاهده نمی شد. افزایش
سودآوری ناشی از این امر نیز فقط به صنایع مولد وسایل تولید محدود بود.
بدین مشاهدات باید این نکته را هم افزوده که صنایع تبدیل کننده مواد خام
(ونه تبدیل کننده فرآورده های آماده) در نتیجه تشکیل کارتل ها نه تنها از
نظر درآمد و سود آوری مزایای فراوانی به زیان صنایع تبدیل کننده بعدی
فرآورده های آماده، بدست می آورند، بلکه اکنون درقبال این صنایع موضع مسلطی
احراز کرده اند که درمحیط رقابت آزاد وجود نداشته است(14).
کلماتی که ما روی آن تکیه کرده ایم نشانگر ماهیت امریست که اقتصاددان های
بورژوا، با چنین بی میلی و این چنین بندرت بدان اعتراف می کنند و مدافعان
امروزین اپورتونیسم و در راس آنها کارل کائوتسکی سخت می کوشند آنرا منکر
شوند و از آن روی برتابند. موضع مسلط واعمال زور ناشی از آن، برای "مرحله
کنونی رشد سرمایه داری" عمومیت دارد و با تشکیل انحصارهای اقتصادی همه توان
ناگزیر میبایست چنین وضعی پدید آید و پدید هم آمد.
نمونه دیگری از تسلط کارتل ها را ذکر می کنیم. هر جا که بتوان تمام منابع
مواد خام یا منابع عمده این مواد را به چنگ آورد، پیدایش کارتل ها و تشکیل
انحصارها بسیار آسانست. ولی اشتباه است اگر تصور شود که انحصارها در رشته
های دیگری از صنایع نیز که به چنگ آوردن منابع مواد خام میسر نیست، پدید
نمی آیند. برای صنایع سیمان ماده خام همه جا یافت می شود. ولی این صنایع
نیز در آلمان سخت کارتلی شده اند. کارخانه ها در سندیکاهای منطقه ای گرد می
آیند: سندیکای آلمان جنوبی، سندیکای راین- وستفالن و غیره. قیمت ها انحصاری
تعیین شده است: بهای هر واگن سیمان 230-280 مارک در قبال 180 مارک بهای
تمام شده آن! موسسات 12-16 درصد بهره سهام می پردازند، ضمنا نباید فراموش
کرد که "نوابغ" سوداگری امروزین می دانند چگونه مبالغ هنگفتی سود را علاوه
بر مبلغی که بعنوان بهره سهام تقسیم می شود، به جیب خود سرازیر کنند.
انحصارگران برای بر انداختن رقابت از عرصه صنایعی چنین سودآورد، حتی نیرنگ
بکار می برند، بدین معنی که شایعات دروغ در باره خرابی وضع صنایع پخش می
کنند، آگهی های بی امضایی در روزنامه ها انتشار میدهند که در آنها گفته می
شود: سرمایه داران! ازسرمایه گذاری در صنعت سیمان بپرهیزید! و سرانجام
موسسات غریبه ها را (یعنی آنهایی را که در سندیکا شرکت ندارند) با پرداخت
60-80 تا 150 هزار مارک غرامت می خرند(15). انحصار همه جا به وسایل گوناگون
– از پرداخت "فروتنانه"غرامت گرفته تا "کاربرد" شیوه آمریکایی دینامیت بر
ضد رقیب، - راه خود را همواره می کنند.
این دعوی که کارتل ها بحران ها را بر می اندازند، انسانه پردازی اقتصاد
دانان بورژواست که می کوشند چهره نظام سرمایه داری را بهر قیمتی هست، آرایش
دهند. مطلب درست عکس اینست، بدین معنی که ایجاد انحصار در برخی از شاخه های
صنایع ، هرج و مرج ذاتی مجموعه تولید سرمایه داری را تشدید می کند و آنرا
حدت میدهد. نا هماهنگی میان رشد کشاورزی و صنایع که اصولا برای نظام سرمایه
داری عمومیت دارد، روزبروز بیشتر می شود. وضع ممتازی که کارتلی ترین صنایع
باصطلاح سنگین، خاصه صنایع ذغال و آهن از آن برخوردارند، همانگونه که
"یایدلس" نگارنده یکی از بهترین آثار در باره مناسبات بانکهای بزرگ آلمان
با صنایع، اذعان دارد، در سایر شاخه های صنایع "به تشدید بیش از پیش بی
برنامگی" می انجامد(16).
لیفمان، مدافع بی پروای نظام سرمایه داری مینویسد: "هر چه اقتصاد ملی یک
کشور رشد یافته تر باشد، بیشتر به کارهای پرریسک یا خارج از کشور یعنی به
کارهایی که گسترش آنها به زمانی دراز نیاز دارد یا سرانجام به کارهایی که
فقط دارای اهمیت محلی است، روی می آورد"(17). دست زدن به کارهای پرریسک، در
آخرین تحلیل ناشی از افزایش عظیم سرمایه است که میتوان گفت پیمانه آن لبریز
شده به خارج از کشور سرازیر می گردد و غیره. درعین حال پیشرفت بسیار سریع
تکنیک نیز موجبات روز افزون ناهماهنگی میان جوانب گوناگون اقتصاد ملی و هرج
و مرج و بحران را فراهم میسازد. همان لیفمان مجبورست اعتراف کند که "به
احتمال زیاد جامعه بشری در آینده نزدیک باز هم درعرصه تکنیک تحولات بزرگی
در پیش خواهد داشت که در سازمان اقتصاد ملی نیز تاثیر خود را اعمال خواهد
کرد"... نیروی برق و هواپیمایی......" در این ادوار دگرگونی های بنیادی
اقتصادی، معمولا طبق یک قاعده عمومی، سوداگری شدت می پذیرد....."(18).
بحران ها نیز- هر بحرانی و بیش از همه بحران های اقتصادی، اما نه تنها
بحران های اقتصادی - بنوبه خود گرایش به تراکم و انحصار را به میزان عظیمی
تشدید می کنند. یایدلس در باره اهمیت بحران سال 1900 که چنانچه میدانیم در
تاریخ انحصارهای امروزین نقطه عطف پدید آورد، نکات بسیار ارزنده ای بیان
داشته است:
بحران سال 1900 علاوه بر موسسات غول آسای شاخه های عمده صنایع ، موسسات
بسیاری را که سازمان آنها به مفهوم امروزی کهنه بود یعنی موسسات "ناب(یا
غیر فراگیر)" را نیز که با موج اعتلای صنعتی رو آمده بودند، در بر گرفت.
تنزل قیمت ها و کاهش میزان تقاضا این موسسات "ناب" را به چنان وضع
فلاکتباری دچار ساخت که فراگیرها یا بکلی از آن فارغ بودند و یا برای زمان
بسیار کوتاهی بدان دچار شدند. در نتیجه این امر بحران سال 1900 به میزانی
به مراتب بیش از بحران سال 1873 موجب تراکم صنایع شد: بحران سال 1873 نیز
گروهی از بهترین موسسات را متمایز ساخته بود، ولی این گروه زبده در سطح آن
روز تکنیک نمی توانست کار موسساتی را که توانسته بودند از بحران پیروز در
آیند، به انحصار بکشاند. و حال آنکه موسسات غول آسای صنایع کنونی ذوب آهن و
برق در پرتو تکنیک بسیار پیچیده و سازماندهی بسیار گسترده و قدرت سرمایه
خویش از یک چنین انحصار دراز مدت و آنهم در سطحی بسیار عالی برخور دارند.
موسسات صنایع ماشین سازی و برخی از شاخه های صنایع فلز سازی و طرق و
مواصلات وغیره نیز همین انحصار را منتها در سطح یایین تر دارند.
انحصار آخرین کلام "مرحله جدید رشد سرمایه داری" است. ولی اگر ما نقش
بانکها را از نظر دور داریم، تصورات ما در باره نیروی واقعی و اهمیت
انحصارات امروزین بسیار نارسا، ناقص و محدود خواهد بود.
* تراکم= KoHueHTPalies = Concentration.م.
** فراگیری- Kowonaames- Combinalson(ترکیب). دراین ترجمه ما این واژه با
با وجود نارسایی آن، بعلت آنکه هم اکنون لفظ "فراگیر" عملا در موارد مشخص
بکار می رود، بعنوان معادل این اصطلاح خارجی بکار خواهیم برده معادل
"مجتمع" نیز به معنی "فراگیر" بکار می رود.مترجم
(1) از مجموعه آمارهای مندرج در"سالنامه دولت آلمان" ، سال 1918، نشان (
Zhan )، متن آلمان.
(2) از مجموعه آمارهای سا ل1912 ایالات متحده، متن آلمانی، ص 202
(3) "سرمایه مالی"، ترجمه روسی، ص 286-287
(4) هرمان لوی."انحصارها، کارتل ها و تراست ها"، چاپ ینا(Jena ) سال 1902،
ص 286،290، 298
(5) ت . فوگلشتین(Th.Vogelstein ): سازمان مالی صنایع سرمایه داری.
(6) و جریان انحصارها"منتشره در نشریه" مبانی اقتصاد جامعه (Grundris der
Sozialokonomlk" ")، بخش ششم، توبینگن، سال 1914، و نیز مراجعه شود به اثر
همین نویسنده تحت عنوان "اشکال سازمانی صنایع ذوب آهن و صنایع بافندگی در
انگلستان و آمریکا"، جلد1 لایپزیگ، سال 1910.
دکتر ریسر(Dr. Reisser ):" بانکهای بزرگ آلمان و تراکم آنها در پیوند با
رشد مجموعه اقتصاد در آلمان". چاپ چهارم، سال 1912، ص 194.
ر.لیفمان:" کارتل ها و تراست ها و جریان گسترش سازمان اقتصاد ملی"، چاپ
دوم، سال 1910 ، ص 25.
(7) دکتر فریتس کستنر(Dr.Fritz Kestner):" مجبور کردن به تشکل.
پژوهشی در باره مبارزه کارتل ها و غریبه ها". برلن، سال 1912، ص 11.
(8) ر.لیفمان(R.Liefmann ):" شرکت های مشارکت کننده و اعتبار دهنده پژوهشی
در باره سرمایه داری کنونی و ماهیت اوراق بهادار". چاپ اول، ینا، سال
1909،ص 212.
(9) هنانجا، ص 218.
(10) دکتر ز چیرشکی (Dr.S. Tschierschiky ):"کارتل و تراست". گتینگن، ص13.
(11)ت.فوگلشتین:"اشکال سازمانی"، ص 275.
(12) از گزارش یکی از اعضای کمیسیون در باره شرکت های صنایع دخانیات.
واشنگتن، سال 1909،ص 266، بنقل از کتاب دکتر پائول تافل(Dr. Paul Tafel)تحت
عنوان"تراست های آمریکای شمالی و تاثیر آنها در روند پیشرفت فنی".
اشتوتگارت، سال 1913،ص48.
(13) همانجا،از گزارش کمیسیون دولتی آمریکا.ص49.
(14) ریسر: همان کتاب، ص 547و صفحات بعد، چاپ سوم. روزنامه ها اکنون(ژوئن
1916) از تراست غول آسای جدیدی خبر می دهند که صنایع شیمیایی آلمان را
فرامی گیرد.
(15) کستنر: همان کتاب، ص 254.
(16) ل. اشوه که (Eschwege ): مقاله "سیمان" مجله " "، سال 1909، شماره
اول، ص115 و صفحات بعد.
(17) یایدلس(Jeidels ):" مناسبات بانکهای بزرگ آلمان با صنایع، خاصه با
صنایع فلز سازی". لایپزیگ، سال 1905، ص 271.
(18) لیفمان:" شرکت های مشارکت کننده واعتبار دهنده"،ص 434.
(19) لیفمان: همانجا، ص 465-466.
(20) یایدلس، همان کتاب، ص 108
راه توده 184 07.07.2008
فرمات PDF
بازگشت