راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

امپریالیسم بالاترین مرحله سرمایه داری
اتحاد بانک ها
برای غارت
در نظام سرمایه داری
نوشته لنین- ترجمه محمد پورهرمزان
(5)

 

در میان بانک های معدودی که در اثر روند تراکم در راس تمام اقتصاد سرمایه داری باقی می مانند، تمایل به توافق انحصارگرانه یعنی تمایل به تراست بانک ها بیش از پیش به چشم می خورد و شدت می یابد. در آمریکا بجای 9 بانک فقط دو بانک کلان متعلق به رکفلر میلیارد و مرگان میلیاردر هستند که بر سرمایه ای معادل یازده میلیارد مارک تسلط دارند (16). در آلمان بلعیده شدن "بانک متحد شافها ئوزن" توسط "شرکت خرید بروات" که قبلا بدان اشاره کردیم، ارزیابی زیرین روزنامه "Frankfurter Zeitung "("روزنامه فرانکفورت")، مدافع منافع بورس را موجب شد:
"همروند با تشدید تراکم بانک ها عده موسساتی که بطور کلی برای دریافت اعتبار می توان به آنها مراجعه کرد، محدود می شود و در نتیجه میزان وابستگی صنایع بزرگ به گروه های بانکی معدود افزایش می یابد. وجود پیوند محکم میان صنایع و جهان فینانسیست ها، آزادی فعالیت شرکت های صنعتی نیازمند به سرمایه بانکی را محدود می کند. بدین جهت صنایع بزرگ به جریان روز افزون تراستیفیکا سیسون (Trustification ) بانک ها (یعنی متحد شدن یا تبدیل شدن آنها به تراست) با احساسات مخلوطی می نگرند، در واقع نیز تاکنون بارها سرآغاز توافق های معینی میان برخی از کنسرن های بانک های بزرگ مشاهده شده است که به محدود شدن رقابت می انجامد(17).
باز هم آخرین کلامی که ما در روند تکاملی بانک ها بدان برخورد می کنیم، انحصار است.
و اما در مورد وجود پیوند محکم میان بانک ها و صنایع باید گفت که درست دراین عرصه است که نقش جدید بانک ها تقریبا آشکارتر از همه جا نمودار است. وقتی بانک، سفته یک کارفرما را می پذیرد و برایش حساب جاری باز می کند وغیره، این عمل چنانچه مجزا در نظر گرفته شود، ذره ای از استقلال این کارفرما نمی کاهد و بانک نیز از ایفای نقش ساده میانجی فراتر نمی رود. ولی وقتی این عمل کثرت می پذیرد و تثبیت می شود، وقتی بانک مقادیر عظیمی سرمایه دردست خود "جمع می کند" و وقتی حساب جاری یک موسسه به بانک امکان می دهد (و عملا چنین امکانی وجود دارد) که از جزئیات وضع اقتصادی مشتری خود اطلاع هر چه دقیقتر و کامل تری بدست آورد، نتیجه آن وابستگی روزبروز بیشتر سرمایه دار صنعتی به بانک از کار در می آید.
در عین حال پیوند باصطلاح شخصی* بانک ها با موسسات کلان صنعتی و بازرگانی یعنی درآمیزی این دو از طریق بدست آوردن سهام و عضویت مدیران بانک ها در شوراهای نظارت(یا هیئت های مدیره) موسسات صنعتی و بازرگانی و بالعکس، گسترش می پذیرد. یایدلس اقتصاددان آلمانی اطلاعات آماری بسیار مشروحی در باره اینگونه تراکم سرمایه ها و موسسات گرد آورده است. شش بانک کلان برلن از طریق مدیران خود در 344 شرکت صنعتی و از طریق اعضا هیئت مدیره خود در 407 شرکت دیگر یعنی جمعا در 751 شرکت نمایندگی داشتند. در 289 شرکت، ازهر شورای نظارت یا دو عضو و یا ریاست این شوراها متعلق به آنها بود. در میان این شرکت های بارزگانی و صنعتی ما با رشته های گوناگونی از صنایع، بیمه، راه، رستوران ها، تاترها و صنایع هنری وغیره برخورد میکنیم. از سوی دیگر در شوراهای نظارت همان شش بانک (درسال 1910) 51 کارخانه دار کلان و از آن جمله مدیره موسسه کروپ و مدیر بزرگترین شرکت کشتی رانی "Hapag"( Hamburg- Amerika) و غیره و غیره عضویت داشتند.
هر یک از شش بانک از سال 1895 تا سال 1910 در انتشار سهام و اوراق قرضه برای صدها شرکت صنعتی که تعداد آنها از 281 تا 419 بود، اشتراک داشت(18).
"پیوند شخصی" بانک ها با صنایع از طریق " پیوند شخصی" هر دوی این شرکت ها با دولت تکمیل می شود: "مقامات شوراهای نظارت را داوطلبانه به اشخاص با اسم و رسم ونیز به منصبداران دولتی سابق واگذار می کنند که هنگام تماس با مقامات دولتی می توانند تسهیلات (!!!) فراهم آورند"......
"درشورای نظارت یک بانک بزرگ، معمولا نماینده پارلمان یا نماینده شورای شهر برلن نمایندگی دارد".
بنابر این روند پیدایش و گسترش انحصارهای بزرگ سرمایه داری از همه راههای "طبیعی" و "ماوراء طبیعی" شتابان پیش می رود. میان چند صد سلطان سرمایه مالی جامعه سرمایه داری امروزین، یکنوع تقسیم کار منظم انجام می گیرد:
"همروند با این گسترش میدان عمل کارخانه داران بزرگ"که در هیئت های مدیره بانک و غیره عضویت دارند)" و واگذاری یا منطقه صنعتی مشخص و معین در اختیار مدیران ایالتی بانک ها، مدیران بانکها ی بزرگ در شاخه معینی از صنعت، تخصص روزافزون پیدا می کند. این تخصصی شدن هم بطور کلی فقط در صورت بزرگ بودن بانک ها وخاصه در صورت گسترده بودن روابط آنها با موسسات صنعتی امکان پذیر است. این تقسیم کار در دو جهت انجام می گیرد:از یک سو تمام کارتماس با صنایع به یکی از مدیران، بعنوان کارتخصصی اش، واگذار می شود واز سوی دیگر هر مدیری کنترل موسسات مختلف یا گروه موسساتی را که از نظر تولیدی یا منافع بیکدیگر نزدیکند، بعهده می گیرد".....(سرمایه داری حالا دیگر به مرحله کنترل متشکل موسسات مختلف رسیده است)........" یکی تخصصش دررشته صنایع آلمان و گاه حتی فقط صنایع آلمان غربیست (آلمان غربی صنعتی ترین بخش آلمانست) و "دیگری تخصصش در رشته برقراری ارتباط با دولتها و صنایع کشورها ی خارجی، کسب اطلاع از شخصیت کارخانه داران و غیره، امور بورس وغیره است. علاوه بر این به هر یک از مدیران بانک اغلب اداره یک منطقه خاص یا شاخه خاص از صنایع نیز سپرده می شود. یکی بطور عمده در شوراهای نظارت شرکت های برق کار می کند، دیگری در کارخانه های شیمیایی و آبجو سازی و یا قند و سومی در شمار اندک موسسات جدا مانده و همراه با آن در شورای نظارت شرکت های بیمه ....." خلاصه شک نیست که در بانک های بزرگ همروند با گسترش دامنه و تنوع بیشتر کار آنها، تقسیم کار میان رهبران آنها نیز بیش ازپیش می شود-بدین منظور(و برای نیل بدین نتیجه) که سطح کار رهبران از سطح امور صرفا بانکی کمی بالاتر رود، توانایی آنها برای قضاوت در امور افزایش یابد، در مسائل عمومی صنایع و نیز مسائل تخصصی شاخه های مختلف صنعت وارد تر شوند و برای فعالیت در منطقه نفوذ صنعتی بانک آمادگی پیدا کنند. این سیستم بانکها با کوششی که بکار می برند تا اشخاص کاملا وارد در رشته صنعت ونیز کارفرمایان و منصبداران دولتی سابق، خاصه کارکنان سابق موسسات راه آهن و معادن و غیره را در شوراهای نظارت خود انتخاب کنند، تکمیل می شود"وغیره غیره(19).
دربانک های فرانسه نیز ما سازمانها یی از همین نوع را، با جزئی اختلاف در شکل، مشاهده میکنیم. مثلا بانک "credit Lyonnais "، یکی از سه بانک کلان فرانسه، شعبه خاصی بنام "شعبه جمع آوری اطلاعات مالی"(des etudes financieres ) دائر کرده است. در این شعبه بیش از پنجاه مهندس، آمارگر، اقتصاددان، حقوق دان وغیره بطور دائمی کار می کنند. هزینه آن در سال از ششصد تا هفتصد هزار فرانک است. این شعبه بنوبه خود به هشت دائره تقسیم شده است: یکی اطلاعات خاص موسسات صنعتی را جمع آوری می کند، دیگری آمار عمومی را بررسی می کند، سومی شرکت های راه آهن و کشتی رانی، چهارمی صندوق ها و پنجمی گزارش های مالی را بررسی می کند و غیره(20).
نتیجه ایکه حاصل می شود از یک سو درآمیزی روزافزون یا باصطلاح صائب ن.ای. بوخارین،جوش خوردگی سرمایه بانکی با سرمایه صنعتی است واز سوی دیگر فرارویی بانک ها و تبدیل آنها به موسسات واقعا دارای "خصلت جهانشمول" در این زمینه ما نقل عین اظهارات یایدلس یعنی نگارنده ای را که موضوع را بهتر از هر کس بررسی کرده است، - ضرور می دانیم:
"با بررسی مجموعه روابط صنعتی، ما به این نتیجه میرسیم که موسسات مالی که برای صنایع کارمی کنند خصلت جهانشمول دارند. بانک های بزرگ بر خلاف انواع دیگر بانک ها و بر خلاف خواست هایی که گاه مطبوعات مطرح می کنند که بانک ها باید در رشته معینی از امور یا شاخه معینی از صنایع تخصص پیدا کنند تا سر رشته را از دست ندهند، می کوشند روابط خود را با موسسات صنعتی از لحاظ محل و نوع تولید، هر چه بیشترمتنوع سازند و ناموزونی هایی را که در زمینه توزیع سرمایه میان مناطق و شاخه های گوناگون صنایع وجود دارد و از چگونگی تاریخچه موسسات مختلف ناشی می شود، براندازند". "یک گرایش آنست که ارتباط با صنایع بیک پدیده عمومی مبدل شود و گرایش دیگر آنست که این ارتباط استوارتر و ثمر بخش تر شود. هر دوی این گرایش ها در شش بانک بزرگ، نه بطور کامل، ولی به میزان یکسان وقابل ملاحظه ای تحقق یافته است".
محافل بازرگانی و صنعتی اغلب از "تروریسم" بانکها شکایت دارند. و جای شگفتی نیست که دراین زمینه زمانی زبان به شکایت گشوده می شود که بانک های بزرگ به گونه ای که نمونه زیرین نشانگر آنست، "فرمان میرانند". در تاریخ 19 نوامبر سال 1901 یکی از بانک های برلن (نام چهار بانک کلان با حرف آغاز می شود) برای هیئت مدیره سندیکای سیمان شمالی غربی بخش مرکزی آلمان نامه ای بدین شرح فرستاد: "از خبری که شما در تاریخ هجدهم ماه جاری در روزنامه فلان منتشر کرده اید، پیداست که ما باید این امر را محتمل بشماریم که در جلسه عمومی سندیکای شما که برای روز سی ام ماه جاری در نظر گرفته شده است، تصمیماتی گرفته شود که درموسسه شما به تغییراتی بیانجامد که برای ما پذیرفتنی نباشد. بدین جهت ما با نهایت تاسف مجبوریم اعتباری را که شما تاکنون از آن استفاده می گردید قطع کنیم....ولی اگر در جلسه عمومی شما تصمیماتی که برای ما ناپذیرفتنی نباشد، گرفته نشود و برای آینده نیز در این زمینه تضمین های لازم بما داده شود، حاضریم درباره واگذاری یک اعتبار جدید بشما، وارد مذاکره شویم(21).
اینها در حقیقت همان شکایات سرمایه کوچک از فشار سرمایه بزرگ است، فقط با این فرق که ما در اینجا یک سندیکای تمام و کمال را در زمره "خرده پاها" می بینیم! مبارزه قدیمی میان سرمایه کوچک و بزرگ در مرحله جدید بمراتب بالاتر از گذشته، تجدید می شود. روشن است که بانک های بزرگ با میلیاردهای خود، می توانند روند پیشرفت فنی را نیز بکمک وسائلی که بهیچوجه با وسائل پیشین قابل قیاس نیست، تسریع کنند. مثلا بانکها شرکت های خاصی برای پژوهش های فنی تشکیل می دهند که از نتایج آنها البته فقط موسسات صنعتی"دوست" استفاده میکنند. از آن جمله اند:"شرکت مخصوص بررسی مسائل راه آهن برقی"، دفتر مرکزی پژوهش های علمی و فنی" وغیره.
رهبران بانکهای بزرگ نیز به نوبه خود نمی توانند این نکته را در نیابند که در عرصه اقتصاد ملی یک نوع شرایط جدید پدید می آید، ولی آنها در برابر این شرایط ناتوانند:
یا یدلس می نویسد:"کسی که طی سالهای اخیر در جریان تغییر و تبدیل افراد در مقامات مدیریت و عضویت شوراهای نظارت بانکهای بزرگ بوده است، باید متوجه شده باشد که چگونه قدرت بتدریج بدست افرادی می افتد که وظیفه ضرور و بیش از پیش مبرم بانکهای بزرگ را مداخله فعال در رشد عمومی صنایع می شمارند و چگونه بر این پایه میان این افراد و مدیران قدیمی تر بانکها اختلافاتی بر سر رشته کار و غالبا بر سر اشخاص بروز می کند. درواقع مطلب بر سر آنستکه آیا این مداخله بانکها در روند تولید صنعتی، به کار آنها بعنوان موسسات اعتبار دهنده لطمه نمی زند و آیا اصول بنیادی و سودهای مطمئن را فدای کاری که با میانجیگری در واگذاری اعتبار هیچ وجه مشترکی ندارد و بانک را به عرصه ای میکشاند که در آن بیش از گذشته تابع سیادت کورکورانه بازار صنایع می شود، نخواهد کرد. چنین است استدلال بسیاری از رهبران قدیمی تر و حال آنکه اکثریت جوان ها برای مداخله فعال در امور صنایع ضرورتی قائلند همپای با همان ضرورتی که موجب شد تا همراه با صنایع بزرگ کنونی، بانکهای بزرگ و فعالیت صنعتی بانکهای امروزین نیز پدید آیند. طرفین تنها دراین نکته با هم توافق دارند که برای فعالیت جدید بانکهای بزرگ نه اصول استوار وجود دارد ونه هدف مشخص(22).
سرمایه داری سابق دورانش سپری شده است. سرمایه داری جدید، انتقال به چیز دیگریست. جستجوی "اصول استوار و هدف مشخص" برای برقراری "آشتی" میان انحصاری و رقابت آزاد، طبعا کاریست نافرجام. اعتراف پراتیسین های دست اندر کار با سخن آرایی دولتخواهانه مدافعان سرمایه داری" متشکل" نظیر شولتسه گورنیتس، لیفمان و "تئوریسین های" دیگری از قماش آنها در باب محاسن این سرمایه داری، بکلی فرقی دارد.
در مورد این مسئله مهم که "فعالیت جدید" بانکهای بزرگ درچه زمانی بطور قطعی سامان گرفت، ما پاسخ نسبتا دقیق را از باید لیس میشنویم:
"مشکل بتوان گفت که ارتباطات صنعتی، با محتوی جدید و با اشکال جدید و ارگان های جدید خود یعنی با بانکهای بزرگ که در عین حال، هم بر پایه تمرکز و هم بر پایه عدم تمرکز تشکل یافته اند- بمثابه یک پدیده شاخص در اقتصاد پیش از سالهای 1890-1900 پدید آمده باشند: به مفهوم معینی حتی میتوان سر آغاز آنرا با سال 1897 مقارن دانست که درآن "درآمیزی" بزرگ موسساتی که برای نخستین بار بخاطر ملاحظات سیاست صنعتی بانک ها، شکل جدید سازمان مبتنی بر پایه عدم تمرکز را معمول کرده بودند، انجام گرفت. این مبدا را شاید هم بتوان با زمان دیرتری مقارن دانست، زیرا فقط بحران سال 1900 بود که روند تراکم را، هم در صنایع و هم در بانک ها به میزان عظیمی تسریع کرد و این روند را تحکیم بخشید و برای نخستین بار روابط با صنایع را به انحصار واقعی بانکهای بزرگ تبدیل کرد و این روابط را بسی نزدیکتر و ثمر بخش تر ساخت(23).
بنابر این قرن بیستم نقطه عطفی است از سرمایه داری سابق به سرمایه داری جدید و از تسلط سرمایه بطور اعم به تسلط سرمایه مالی.

* پیوند شخصی: رجوع شود به زیرنویس صفحه 141.


• (1) آلفردلانسبورگ(Alfred Lansburgh):" فعالیت پنجساله بانک های آلمان"، مجله "بانک"، سال 1913، شماره8، ص 728.
• (2) شولتسه گورنیتس(Schulze- Gewernitz):مقاله تحت عنوان"بانک اعتباری آلمان"، نشریه "مبانی اقتصاد جامعه".توبینگن(Tubingen ). سال 1915، ص 12 و 137.
• (3) ر.لیفمان:" شرکت های مشارکت کننده و اعتبار دهنده. پژوهشی در باره سرمایه داری کنونی و ماهیت اوراق بهادار". چاپ اول، ینا، سال 1909،ص212.
• (4) آلفردلانسبورگ:" سیستم مشارکت در امور بانکی"، مجله "بانک"، سال 1910، شماره 1،ص500
• (5) کائوفمان:"معاملات بانکی در فرانسه"، توبین گن، سال 1911،ص 356 و 362.
• (6) ژان لسکور(Jean Lescure):" اندوخته ها در فرانسه، پاریس، سال 1914، ص 52.
• (7) آ.لانسبورگ:" بانک 300 میلیونی"، مجله "بانک". سال 1914، شماره 1، ص 426.
• (8) ز.چیرشکی: همان کتاب، ص 128.
• (9) آمار کمیسیون ملی پول مندرجه در مجله "بانک" . سال 1910، شماره 1، ص 1200.
• (10) همانجا، سال 1903، ص 81 و 1022، سال 1914، ص 713.
• (11) مجله "بانک"، سال 1914، ص 316.
• (12) دکتر اسکار اشتیلیش(Dr.Oscar Stillich ):" پول و اموربانک، برلن، سال 1907، ص 196
• (13) شولتسه گورنیتس: مقاله تحت عنوان"بانک اعتباری آلمان"، نشریه "مبانی اقتصادی جامعه، توبینگن. سال 1915، ص 101.
• (14) ریسر:همان کتاب، ص 629، چاپ چهارم.
• (15) شولتسه گورنیتس: همان نشریه،ص 151.
• (16) نشریه"بانک"، سال 1912، شماره 1، ص 435.
• (17) نقل قول ازمقاله پیشگفته شولتسه گورنیتس درنشریه مبانی اقتصادی جامعه ص 155.
• (18) یایدلس و ریسر- کتاب های پیشگفته.
• (19) یایدلس. همان کتاب، ص156- 157
• (20) از مقاله اویگن کائوفمان (Eug. Kaufmann) درباره بانک های فرانسه، نشریه "بانک سال 1909، شماره 2، ص 851 و صفحات بعد.
• (21) دکتر اسکاراشتیلیش:" پول و بانکداری"، برلن، سال 1907، ص 147
• (22) یایدلس: همان کتاب، ص 183-184.
• (23) یایدلس: همان کتاب، ص 181


راه توده 187 28.07.2008
 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت