راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

تحلیل هفتگی رویدادهای ایران
حزب توده ایران
بین دو یورش، درباره انقلاب چه گفت!
26 اسفند 1361
(1)
 

آخرین تحلیل هفتگی حزب توده ایران در فاصله بین دو یورش و در حالی که بخشی از رهبران حزب در زندان ها تحت شدیدترین شکنجه ها قرار داشتند، در اواخر اسفند 1361 منتشر شد. این تحلیل حاوی فشرده ای از تحلیل حزب توده ایران از انقلاب 57 ، دستاوردها و ناکامی های آن در طول چهار سال پس از انقلاب و مهمتر از آن ترسیم مسیر آینده این انقلاب در صورت ادامه کجروی ها و انحراف ها از شعارها و آرمان های این انقلاب و راه های برون رفت انقلاب و کشور از مشکلات و خطرات بود.

در این تحلیل با توضیح موانع پیش روی انقلاب، رهبری حزب توده ایران با چشمانی نگران و دلسوزانه، واپسین هشدارهای خود را خطاب به همه نیروهای انقلابی منتشر کرد و راه حل های علمی و عملی برای برون رفت کشور از بحران و معضلات را ارائه داد. شوربختانه این هشدارها از سوی بخش عمده نیروهای انقلابی شنیده نشد و به فاصله دو ماه پس از انتشار این تحلیل هفتگی، ارتجاع با سازماندهی یورش دوم، رهبران باقی مانده در یورش اول و از جمله نویسندگان همین تحلیل را هم روانه شکنجه گاه ها و قتلگاه کرد.
باز خوانی این تحلیل هفتگی بطور شگفت انگیزی شباهت و «این همانی» آنچه را که این اندیشمندان بر اساس جهان بینی علمی در توضیح وضعیت کشور و مسیر آینده انقلاب در 27 سال پیش ترسیم کردند و وضعیتی که هم اکنون در برابر همگان قرار دارد را نشان می دهد.
باز انتشار بخش اول این تحلیل در این شماره و بخش دوم در شماره آینده را با این امید که نیروهای مردمی در انتخابات پیش رو، با مسئولیت در برابر سرنوشت کشور و مردم گام بردارند، به پایان می بریم.

بحران انقلاب و راه برون رفت از آن
بازداشت رفیق نورالدین کیانوری دبیر اول کمیته مرکزی حزب توده ایران و گروهی از رهبران و کادرهای حزب توده ایران، یک حادثه کوچک و منفرد و تنها مربوط به حزب ما نیست. این حادثه مربوط به کل انقلاب است. نشانه ای است از وجود بحران در انقلاب و تشدید نبرد انقلاب و ضد انقلاب در مرحله نوین.
در این باره دیگر هیچ عاقلی تردید ندارد که "جرم" رهبران حزب توده ایران تنها نبرد آشتی ناپذیرشان با امپریالیسم و حمایت بی خدشه آن ها از حقوق زحمتکشان و تلاش پی گیرشان برای انجام تحول بنیادی در جامعه ایران به سود زحمتکشان است.
حتی دشمنان حزب توده ایران- اگر کمترین احترامی برای داوری خود قائل باشند- شرم دارند که اتهام پلید "سیا" و "موساد" ساخته را علیه رهبران حزب ما تکرار کنند و آنانی هم که به خاطر بازی های سیاسی و به امید این که "هدف وسیله را توجیه می کند" این گونه روش های زشت و ناپسند را در مبارزه سیاسی می پذیرند، بدون تردید وجدان نا آرامی دارند.
چنین است قضاوت دوست و دشمن و چنین است قضاوت وسیع ترین قشرهای توده مردم. ما در این مورد افراد مسلمان مبارزی را می بینیم که گوئی خود را گناهکار می شمارند و از شرم توان سربلند کردن ندارند.
با وجود این قضاوت روشن که در افکار عمومی هست، بسیاری پرسش ها در جامعه موج می زند: عاقبت این کارها به کجا خواهد کشید؟ این ها که متحدین و مدافعین خود را با این شیوه های شرم آور زیر فشار می گذارند، چه بلائی برسر توده مردم خواهند آورد؟ کار عصبیت و انحصارگرایی و طرد دگراندیشان (که منافی قانون اساسی و جمهوری اسلامی است) به کجا خواهد کشید؟ آیا واقعا اگر از این وضع جلوگیری نشود، حکومت تفتیش عقاید قرون وسطائی و نارواترین اشکال تهمت زنی در کشور ما حاکم نخواهد شد؟
این پرسش های توام با نگرانی عمیق در یک پرسش کلی تر خلاصه می شود و آن این که سرنوشت انقلاب ما چه خواهد شد؟ آیا این انقلاب شکوهمند، انقلابی که از نظر وسعت شرکت میلیونی توده های مردم زحمتکش، از نظر شدت شور و شوق توده ها، و ایثار بی کران آن ها در تاریخ کم نظیر است واقعا دارد از درون می پوسد و مسخ می شود؟
در پاسخ به این پرسش ها قبل از هر چیز باید بگوییم که نگرانی در باره سرنوشت انقلاب و آینده جامعه ما نگرانی بجائی است.
رفیق کیانوری در یکی از آخرین توصیه های خود تاکید کرده است که هیچ انقلابی بدون بازگشت نیست و پیروزی آسان تامین نمی شود. اگر انقلاب کردن کار دشواری است، حفظ دستاوردهای آن و بسط این دستاوردها کار دشوارتری است. در باره انقلاب ایران نیز باید دانست که با وجود پیروزی های بزرگی که تا کنون داشته، پیروزی نهائی آن خود به خود تضمین شده نیست و هیچ حزب و یا سازمان پیگیر انقلابی نمی تواند و نباید خوش خیال و آسوده خاطر بماند.
در ماه های اخیر کلان سرمایه داران و بزرگ مالکان متحد امپریالیسم و عناصر نفوذی و جاهل و قشری – که عملاً صف متحدی دارند- موفقیت های قابل ملاحظه ای داشته اند.
اقدامات اصلاحی اجتماعی کوچکی هم که می توانست وضع رقت بار توده های محروم را تا حدی تعدیل کند، عقیم مانده و این خطر کاملا محسوس است که نیروهای راست گرا هجوم خود را به قصد کسب قدرت بلامنازع سیاسی ادامه دهند و مواضع تازه ای را در حاکمیت به دست آورند و خود را به هدف نهایی خود هر چه بیشتر نزدیک سازند.
اوج مرحله اول عملیات امپریالیسم و عمالش، بازداشت رهبران حزب ما بود. عمال امپریالیسم تحقیقا می کوشند این عملیات را ادامه دهند و مراحل بعدی را از پی بیاورند. این خطر را باید درک کرد و برای مقابله با آن همه نیروها را تجهیز نمود.
اکنون این سئوال مطرح می شود که چرا انقلاب ایران دچار چنین بحرانی شده و راه برون رفت از آن کدام است؟
ما در زیر می کوشیم به این پرسش پاسخ دهیم.

مرحله حساس در انقلاب های ملی و دموکراتیک
قبل از هر چیز باید توجه داشت که آن چه در انقلاب ما پیش آمده، امری صرفا ایرانی و یا ویژه انقلاب کنونی ما نیست. همه انقلاب های ملی و دموکراتیک به چنین مرحله حساس و بحرانی می رسند و بسته به این که مسائل این مرحله را چگونه حل کنند سرنوشت خود را رقم می زنند: پیروزی یا شکست.
انقلاب های ملی و دموکراتیک از افراد و عناصر گوناگون تشکیل می شوند که سرانجام در دو عنصر اصلی ملی (یعنی ضد امپریالیستی) و دموکراتیک (یعنی مردمی) خلاصه می شود. این دو جانب انقلاب به هم پیوسته و در نهایت هم از هم گسست ناپذیرند. بویژه در زمان ما، اقتصاد جهان سرمایه دای چنان یکپارچه شده و سرنوشت آن در کشورهای مختلف با سرمایه داری انحصاری امپریالیستی چنان جوش خورده است که اگر پس از انقلاب مواضع مالکان و سرمایه داران بزرگ حفظ شود و تدابیر اجتماعی – اقتصادی بنیادی به سود توده های ستمکش و ایجاد نظم نوین اقتصادی در جامعه ایجاد نشود، بازگشت امپریالیسم اجتناب ناپذیر است. این را تجربیات جهانی در بسیاری نقاط به ثبوت رسانده است.
انقلاب ایران متاسفانه طی چهار سال گذشته نتوانست به این جنبه از وظایف اصلی خود بپردازد. ضرباتی که به بخش درباری سرمایه داری وارد آمد در نیمه راه متوقف ماند. در عوض سرمایه داری تجاری با سرعت باور نکردنی مواضع خود را تقویت کرد و در هر شش ماه به اندازه سال ها سود برد، و در عین حال یک آن از توطئه علیه جمهوری اسلامی ایران باز نایستاد.
و آن چه مربوط به توده مردم است، اینان انقلاب را به پیروزی رسانده و در این چهار سال از انقلاب صادقانه و ایثارگرانه دفاع کردند ولی در مقابل مزایای قابل ذکری به دست نیاوردند.
طبیعی است که این وضع نمی توانست ادامه داشته باشد، سرانجام می بایست و می باید راه رشد آینده کشور را تعیین کرد. سرمایه داری افسار گسیخته وابسته به امپریالیسم جهانی به سرکردگی امریکا و یا نظام اقتصادی مردمی و تامین کننده استقلال اقتصادی کشور.
انقلاب ایران با نیروی پرتوان مردمی که دارد، می توانست این مرحله را هم پشت سر گذارد و دچار بحرانی- از نوع بحران کنونی- نشود. ولی چند عامل جلوی نیروی مردم را سد می کند، میدان را به سرمایه داران بزرگ و مالکان غاصب می دهد و در نتیجه بحران می آورند. مهم ترین این عوامل عبارتند از:

1- توطئه های تفرقه افکنانه و خرابکارانه امپریالیسم؛
2- تعادل شکننده بین نیروهای مردمی و ضد مردمی در درون حاکمیت؛
3- جنگ فرسایشی عراق علیه ایران.

(ادامه این تحلیل را در شماره 218 راه توده بخوانید)

راه توده 217 16.03.2009
 

بازگشت