راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

تحلیل هفتگی26 اسفند ماه 1361
آرمان خواهان مذهبی
فرصت های تاریخی را
اینگونه از دست دادند

(3)

 

بخش سوم از آخرین تحلیلی هفتگی حزب توده ایران را می خوانید که در فاصله دو یورش به حزب توده ایران نوشته و منتشر شد. دراین بخش آن نگرانی هائی طرح شده که سرانجام منجر به سلطه جناح راست حاکمیت جمهوری اسلامی بر قدرت حکومتی شد. همچنین از غفلت های بزرگ نیروهای مذهبی طرفدار آرمان های انقلاب که فرصت های بزرگ را از کف دادند و زمینه ساز سلطه نیروهای دست راستی شدند.

«ویژگی نیروهای متحد امپریالیسم در شرایط خاص کشور ما این است که به دلایل خاص تاریخی، آسان تر از نیروهای مردمی همدیگر را یافته و متشکل می شوند. در این جا دیگر سخن از میلیون ها انسان زحمتکش و صادقی که رژیم پهلوی پنجاه سال آن ها را کوبیده و سازمان هایشان را برباد داده و حالا هر یک باید به تجربه راه خود را پیدا کنند، نیست. سخن از هزاران سرمایه دار، مالک بزرگ و چنین ارقامی از کارمندان عالی رتبه و روشنفکران و روحانی نمایان خادم سرمایه و مالکیت های بزرگ است که همواره مورد توجه بودند. این ها همدیگر را می شناسند و در نظام اقتصادی موجود به هم بسته و پیوسته اند. بدهکار و بستانکار و مشتری و طرف معامله یکدیگرند. هدفشان هم دقیقا روشن است، سرکوب نهضت مردمی، به دست گرفتن قدرت برای حفظ مالکیت های بزرگ غاصبانه و ادامه غارتگری سرمایه داری. اگر حتی اجازه تشکیل حزب و سازمان به حضرات داده نشود، آن ها در همان سازمان های اقتصادی موجود یعنی "اتاق های بازرگانی و صنایع"، "انجمن های مدیریت"، "اتحادیه های سرمایه داران" و به اصطلاح "تعاونی" های سرمایه داری متشکلند و همین سازمان ها حزب آن هاست.
در ایران وجود بازار، برامکان تشکل سرمایه داری- به ویژه سرمایه داری تجاری سنتی که با مالکیت زمین هم بسته است- می افزاید. البته همه سرمایه داران بازار از نظر کمیت سرمایه یکسان نیستند، ولی خصوصیت نظام درون بازار چنان است که سرمایه داران بزرگ معمولا اختیار بازار را به دست دارند و می توانند به خاطر دفاع از سرمایه داری بازار را به حرکت آورند و در لحظات حساس اقتصادی کشور را فلج کنند و احتمالا بازار را ببندند و علاوه بر دشواری اقتصادی، دشواری سیاسی پدید آورند.

سازمان های پنهانی و نیمه پنهانی پلیسی – سیاسی وابسته به "سیا" به تسریع تشکل نیروهای ضد انقلاب داخلی و نفوذ آن ها در دستگاه دولتی کمک می کنند. سازمان هایی نظیر ساواک و حجتیه که از سال ها پیش توسط "سیا" ساخته شده اند پس از انقلاب بازسازی شدند و اینک نیروی فعالی هستند که با استفاده از نقاط ضعف حاکمیت در سر تا پای دستگاه دولتی نفوذ کرده و بویژه مواضع کلیدی را در برخی مقامات حساس امنیتی اشغال کرده اند و در گمراه کردن مسئولین و ایجاد سوءظن و تفرقه در میان مردم و در ترور (جسمانی یا سیاسی) رهبران مردمی جمهوری به طور موثری عمل می کنند.
حزب ما مدت هاست که در این موارد زنگ های خطر را به صدا در آورده و بارها و بارها از زبان دبیر اول – وقت- خود و نیز در مطبوعات خویش هشدار داده بود. اسناد و مدارک متعدد حزب در این زمینه ها بهترین گواه مدارک سیاسی حزب در این مسائل است.

بازداشت رهبران حزب توده ایران را هم باید در همین چارچوب درک کرد. امپریالیست ها با ایجاد جو سنگین سیاسی و با شانتاژ ضد کمونیستی، کار را به آن جا رساندند که مقامات جمهوری اسلامی قوانین این جمهوری و وعده های صریح خود به مردم در باره آزادی عقیده را زیر پا گذاشتند. ماموران ساواک و "سیا" که در مقامات مختلف و حساس جمهوری اسلامی ایران لانه کرده اند در این مورد نقش خود را ایفا نمودند.
حساب امپریالیسم آمریکا این است که با فشار به حزب توده ایران و تشدید جو ضد کمونیستی می توان به همه انقلاب ایران ضربه زد و آن را برانداخت.
همیشه و در همه جا کمونیست ها نخستین طعمه های اژدهای ارتجاع و امپریالیسم بوده اند. همیشه و در همه جا کوشش برای نابود کردن یک انقلاب با ضربه زدن به پی گیرترین مدافع آن آغاز شده است.
در لحظه کنونی امپریالیسم آمریکا می کوشد که انقلاب را فلج کند. آزادی را از مردم سلب نماید، محیط بی اعتمادی و سوءظن را دامن زند. کاری کند که هیچ مسئله ای حل نشود و در عوض ماموران امنیتی در همه جا جو رعب و وحشت ایجاد کنند تا این که جان مردم به لب برسد. از شدت عدم رضایت – به دنبال راه حل مشکلات خود- دست به دامن ضد انقلاب شوند. (بلافاصله پس از انقلاب ایران مجله آمریکایی نیوزویک توصیه کرده بود که باید چنان هرج و مرجی به وجود آید که مردم کودتای یک ژنرال تازه را با سکوت و بی تفاوتی تلقی کنند).
هم اکنون، در حالی که هرگام و عمل نیروهای مدافع خط امام به سد غیر قابل عبور مخالفت بر می خورد، همکاران امپریالیسم کلید "حل" مسائل را نشان می دهند. تصادفی نیست که مسئله روشنی مثل "قانون کار" این طور به دست انداز می افتد و هنوز که تکلیف فقهی آن هم معلوم نیست، قانون کار زمان شاه هم لغو می شود. روشن است که کسانی می خواهند مردم را عاصی کنند و به آن ها به قبولانند که یک راه بیشتر باقی نیست: تسلیم در برابر امپریالیسم، گردن نهادن به نظام غارتگر سرمایه داری وابسته، بازگشت به زمان شاه- ابتدا مشروطه بی سلطنت و سپس حکومت بی نقاب نوکران امپریالیسم.
یکی از رایزنان امنیتی ریگان به وی توصیه کرده که وظیفه بلاواسطه، تقویت و تامین سلطه جناح راست در حاکمیت جمهوری اسلامی است و سپس بعد از این عمل باید دید که کدام گام بعدی ضرور و ممکن است.

تناسب شکننده نیروها در حاکمیت
در پیدایش بحران انقلاب و برای پیشرفت این توطئه امپریالیستی تناسب شکننده نیروها در حاکمیت، نیز نقش موثری دارد.
در حال حاضر(1361) اگر نیروهای انقلاب و ضد انقلاب را در مجموع خود بسنجیم و چه در عرصه جهانی و چه در عرصه داخلی همه نیروها را در نظر بگیریم، انقلاب ایران از توان عظیمی برخوردار است و می تواند همه دشواری ها را زیر پا گذارد و با قدرت پیش رود و مسائل خود را حل کند.اما در داخل حاکمیت وضع چنین نیست. در آن جا تعادل شکننده ای وجود دارد، مجلس به زحمت ممکن است قانونی انقلابی به سود مردم تصویب کند و مجلس به اضافه شورای نگهبان هرگز چنین قانونی را تصویب نخواهند کرد.
همین وضع در دستگاه اجرائی، دولت و در قوه قضائیه هم چه بسا با شدتی بیشتر از مجلس وجود دارد. در نهادهای انقلابی نظیر جهاد سازندگی، سپاه و هیئت های هفت نفری (سابق)، نیروی مردمی بیشتر است ولی این نهادها تصمیم گیرنده نیستند.
وجود این تعادل شکننده در تناسب نیروهای درون حاکمیت، به نیروهای راست گرا- که اینک بیش از پیش به صف امپریالیسم می پیوندند و اتحاد خود را با امپریالیسم محکم تر می کنند- امکان می دهد که در برابر هر اقدامی سنگ اندازی کنند. هر کاری را به بن بست بکشانند و به قول معروف برای هر کاری "گربه رقصانی کنند" و "چوب لای چرخ بگذارند".
این تعادل شکننده چگونه بدست آمد و چرا نیروهای مردمی پس از چهار سال نتوانستند اکثریت قاطع و پایداری در حاکمیت پیدا کنند، اکثریتی که بتواند قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را مراعات کند؟ چگونه شد که مخالفین قانون اساسی، کسانی که حتی آشکارا علیه این قانون نظر می دهند در مقامات حساس جا گرفتند؟
این امر در درجه اول نتیجه توطئه ها و تحریک های امپریالیسم است. اما علاوه بر آن دو عامل در این وضع موثر بوده که عبارتند:
1- جدا شدن آشکارتر قشر جدیدی از انقلاب و پیوستن آن ها به صفوف دشمن.
2- ناپیگیری نیروهای پیرو خط امام و مصلحت بینی های مماشات آمیز آن ها.

عامل اول همانست که در بحث پیشین، در بررسی توطئه امپریالیسم و متحدین جدید آن گفتیم. تا وقتی مسائل راه رشد جامعه پس از انقلاب مطرح نبود، یا به طور قطع مطرح نبود، حتی قشر بالای سرمایه داری تجاری بازار ولو لنگ لنگان همراه انقلاب می آمد، حضور وسیع و قاطع مردم در صحنه نیز آن ها را به وحشت می انداخت و مجبور می کرد که همراه مردم باشند و چنین بود که آنان در مقابله با توطئه های قبلی امپریالیسم همراه مردم آمدند، اما وقتی مسئله زمین، مسئله مالک و مستاجر- مسئله آزادی های سیاسی برای دگراندیشان، مسئله انجمن های صنفی- سندیکایی کارگران و قانون کار، مسئله ملی کردن بازرگانی خارجی و نظایر این ها به میان می آید، تعداد قابل ملاحظه ای از این سرمایه داران و نمایندگان آن ها که در توطئه بنی صدر مقابل او بودند، اینک آشکارا در کنار توطئه گران قرار می گیرند.
به علاوه تاثیر مستقیم ترورهای جنایتکارانه را که عده ای از بهترین نیروهای مدافع مردم در حاکمیت جمهوری اسلامی از میان برد، باید در نظر گرفت. شخصیت های سیاسی – مذهبی برجسته ای نظیر بهشتی و باهنر و محمد منتظری، رجایی و بسیاری از دیگر یاران نزدیک امام از صحنه خارج شدند و جای آن ها با کسانی پر شد که به امر انقلاب به حد پیشینیان شهید خود وفادار نیستند و چه بسا آن قدرت و آن روشن بینی را که آنان داشتند ندارند.
عامل دوم ناپیگیری ها و ضعف های خود نیروهای مردمی است که میدان را از دست آنان گرفته و به مخالفین می سپارد و امکان می دهد که "مار در آستین پرورده شود". ما در گذشته بارها و بارها پیرامون این ضعف ها و نتایج زیان بار آن برای انقلاب صحبت کرده ایم. رفیق کیانوری تقریبا در هر بحث و صحبتی که پیرامون انقلاب داشته این مسئله را مطرح کرده است.
رفیق کیانوری در گزارش به پلنوم هفدهم کمیته مرکزی از پی آمدهای منفی ناشی از "اشتباهات مطلق گرایی ها، قدرت طلبی ها، انحصار طلبی ها و خود محوری ها در صفوف نیروهای انقلابی" سخن می گوید و ضمن تذکر این که بخش عمده این ها را نمی توان به حساب دشمنی آگاهانه با انقلاب گذاشت تاکید می کند که: ولی این نقایص "در عمل آب به آسیاب امپریالیسم و ضد انقلاب می ریزد". رفیق کیانوری اضافه می کند:
اقدامات آشوبگرانه، تشنج انگیز، تخریبی، یعنی اعمال فشار و توسل به قهر برای تحمیل نظریات تنگ گروهی به دیگران جانشین برخورد خلاق انقلابی می شود. قشری گری در مقامات حاکمیت موجب اشتباهات، زیاده روی ها و در پی آمد آن ها زیان های جبران ناپذیر در زمینه از دست دادن نیروهای سازنده انقلاب از یک سو و از دست دادن امکانات، وقت های گران بها در بسیاری از زمینه ها از سوی دیگر می شود." و همه این ها:
"میدان را برای فعالیت دشمنان انقلاب و بهره گیری لیبرال های سازشکار و تسلیم طلب به طور چشمگیری مساعد کرده است."
از زمانی که این جملات گفته شده و مورد تایید کمیته مرکزی حزب ما قرار گرفته درست دوسال می گذرد. در این دو سال براثر پیروزی مردم و شکستن چندین توطئه امپریالیستی، امکانات و فرصت های طلایی تازه ای به دست نیروهای مردمی حاکمیت افتاد که قدرت حاکمه را به طور کامل به دست گیرند و نیروهایی را که متحد بالفعل یا بالقوه امپریالیسم اند از قدرت برانند. ولی از این فرصت استفاده نشد، چرا که یا پیشرفت سریع انقلاب را نخواستند و یا استعداد آن را نیافتند که همه نیروهای مدافع انقلاب را تجهیز کنند.
البته امروز، در قیاس با آن چه که بلافاصله پس از انقلاب بود، موضع نیروهای مدافع انقلاب حتی در حاکمیت قوی تر است، اما مسائلی که مطرح است، بویژه مسائل مربوط به تحول بنیادی اجتماعی مسائل به مراتب دشوارتری است و به تفوق قوای جدی نیاز دارد. در حال حاضر در ارگان های قانونی چنین تفوق قاطعی به سود نیروهای مردمی موجود نیست.

نقش تعیین کننده مردم و امام در تناسب نیروها
انقلاب شکوهمند مردم ایران ویژگی برجسته ای دارد که عبارت است از حضور میلیونی مردم در صحنه و پیوند مردم با امام. این ویژگی، نیروی عظیم بنیان کنی بوجود می آورد که اگر به حرکت در آید هر تناسبی را به هم می زند. همین نیرو است که در گذشته تمام توطئه های امپریالیسم را عقیم گذاشته و حتی زمانی که بخش عمده مقامات دولتی در دست تسلیم طلبان و سازشکاران بود، انقلاب را پیش رانده و همین نیرو هم هست که امروز انقلاب را سرپا نگاه داشته است و همین نیرو است که می تواند انقلاب را از بحران و رکود خطرناک کنونیش نجات بخشد.
البته امام خمینی، به عنوان رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران طبق قانون اساسی یک مقام رسمی قانونی است ولی ما این مقام را در محاسبه حاکمیت نیاوردیم چرا که نیروی واقعی امام در توده مردم است. دشمنان انقلاب آشکارا با امام دشمنی دارند، هواداران گرایش به راست در حاکمیت نیز می کوشند تا حد مقدور امام را کنار بزنند و نظر او را به حساب نیاورند و به تعارفات و تملقات سالوسانه بسنده کنند. دولت موقت زمینه چید که امام به قم برود و از سیاست دور باشد. بنی صدر تلاش می کرد که اصولا از امام نظر خواهی نکند و اگر هم مطلبی گفته شد ندیده بگیرد. در دو سال اخیر هم ما شاهد آنیم که نیروهای راست گرای مدافع مالکین و سرمایه داران تمام توصیه های امام را – درعین تظاهر به ارادتمندی وحتی عشق به امام- پشت گوش می اندازند و هر حرف و پیام او را به میل خود تعبیر کرده و اگر موافق میل خود نیافتند آهسته و ریاکارانه کنار می گذارند.
از این جا است که ما امام را جزو نیروی مردم می آوریم و توجه به این نکته داریم که حرکت امام و مردم- مردم و امام. حرکت واحدی است و این حرکت واحد، وزنه سنگین غیر قابل قیاسی در نیروهای داخلی است.
نیروی توده مردم زحمتکش ایران، از یک نقص جدی رنج می کشد و آن تفرقه و سازمان نیافتگی است. نیروهای مردمی در احزاب و سازمان های دموکراتیک متشکل نیستند. میلیون ها کارگر ایرانی هنوز هم امکان نیافته اند که دست کم در سازمان های صنفی – سندیکایی خود متشکل شوند و یک سازمان کشوری پدید آورند.
میلیون ها دهقان زحمتکش سازمان متشکل صنفی ندارند و هم چنین است وضع پیشه واران و کاسبکاران جز و دیگر محرومان هوادار واقعی انقلاب.
کوشش مسلمانان واقعی و مردمی برای تشکل در یک حزب انقلابی تا کنون حاصلی نداده است. عوامل امپریالیسم و متحدین آن ها و عناصر مشکوک و خرابکار از همان آغاز با یک ریش و تسبیح و با یک اثر مبتذل ضد کمونیستی- که در زمان شاه منتشر کرده اند- خود را در احزاب اسلامی جا کرده و به مقامات حساس رسانده و توانسته اند احزابی نظیر حزب خلق مسلمان را آشکارا به آمریکا ببندند و در برخی دیگر چون "حزب جمهوری اسلامی" مواضع مهمی را اشغال کنند به طوری که پس از شهادت بهشتی و باهنر، توانستند حزب را به سوی راست بکشانند.
در این میان فقط حزب توده ایران- و سپس سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)- بود که به این ضعف مهم نیروهای مردمی و انقلابی توجه کرد و به دور از تنگ نظری و انحصار طلبی هر چه در قوه داشت کوشید که توده مردم را متشکل کند، تفرقه میان خلق را از میان بردارد و جبهه ای متشکل از همه نیروهای مردمی پدید آورد.

روش تحلیل حزب ما از انقلاب ایران از همان آغاز نه تنها در ایران، بلکه در سراسر جبهه وسیع ضد امپریالیستی جهان مورد تائید قرار گرفت. حزب برپایه سیاست اتحاد و انتقاد، در کلیه موارد صادقانه نظرها و هشدارباش های بموقع خود را در میان گذاشت.
این تلاش حزب ما البته بی ثمر نماند. کارگران و زحمتکشان به اهمیت تشکل پی بردند و بدون تردید در آینده در این جهت با قاطعیت بیشتری عمل خواهند کرد، به علاوه حزب، توانست بسیاری از دشواری ها را از سرراه جنبش کارگری بردارد و تا حدی بر خرابکاری چندین ساله عمال امپریالیسم و خدمه ساواک در دورن جنبش فایق آید.

این ها همه پیروزی های مهمی است. ولی متاسفانه تنگ نظری و خودمحوری و ترس نیروهای سیاسی مانع بزرگی برسر راه تشکل توده ها و ایجاد نیروهای ضد امپریالیستی و مردمی است. در این جا یک خلاء احساس می شود که از آن فقط دشمنان انقلاب و امپریالیسم امریکا بهره می گیرند.»

راه توده 219 20.04.2009
 

بازگشت