راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

صفحاتی از جنبش جهانی کارگری
درس بزرگ کمون پاریس
ناگزیر بودن اتحاد
برای پیروزی انقلاب
ف. م. جوانشیر
(15)

درسنامه 13- 4

مسئله بسیار مهم دیگری که در اثر مارکس "جنگ داخلی در فرانسه" مطرح شده امکان و ضرورت اتحاد پرولتاریا با دهقانان و خرده بورژوازی شهری است. مارکس در اینجا نیز یک گام از "جنگ طبقاتی در فرانسه" و "هجدهم برومر" جلوتر می گذارد و در تجربه کمون نشان می دهد که برای دهقانان ستمکش و خرده بورژوازی شهری راه نجات دیگری وجود ندارد جز متحد شدن با پرولتاریا و انجام انقلابی ضد سرمایه داران. مارکس یادآوری می کند که دهقانان معمولا پشت به گذشته دارند و دارای توهماتی هستند. از جمله در فرانسه آنروز آنان هنوز نسبت به ناپلئون احساس احترام می کردند و نام وی را با حوادث انقلاب کبیر بورژوائی فرانسه 1789 مربوط می دانستند و به این دلیل بناپارتیست بودند. اما این توهمات قدرت مقاومت در برابر واقعیت و منافع طبقاتی را ندارد.
"این توهمات گذشته چگونه ممکن بود در برابر مراجعه کمون به منافع حیاتی و نیازمندی های مبرم دهقانان مقاومت کند."
وقتی طبقه کارگر در عمل از منافع دهقانان حمایت می کند، وقتی طبقه کارگری که در دولت متشکل شده است با فرامین و اقدامات دولتی از دهقانان در برابر مالک و سرمایه دار دفاع می کند، و وقتی تنها طبقه کارگر است که می تواند از دهقان دفاع کند، روشن است که اتحاد کارگر و دهقان امری طبیعی است.

کمون کاملا حق داشت به دهقانان اعلام کند "که پیروزی وی تنها امید آنهاست."
کمون "نخستین انقلابی بود که در آن طبقه کارگر آشکار به عنوان تنها طبقه ای که استعداد ابتکار اجتماعی دارد شناخته می شد. حق قشرهای وسیع طبقه متوسط پاریس- کسبه کوچک، پیشه وران، بازرگانان، همه، به استثنای اغنیای سرمایه دار- این واقعیت را قبول داشتند. کمون با حل عاقلانه مسئله ای که همواره سبب نفاق در درون طبقه متوسط بود- یعنی مسئله محاسبه میان وام داران و وام دهندگان- آنان را نجات بخشید.
طبقه متوسط در انقلاب 1848، چنانکه در صفحات پیش دیدیم، از طبقه کارگر به طور جدی دفاع نکرد و به بورژوازی بزرگ پیوست. اما تجربه بیست ساله پس از آن انقلاب بی فایده نگذشت، طبقه متوسط درک کرد که بورژوازی بزرگ ویران کنند و ورشکست کننده اصلی قشرهای متوسط است.
طبقه کارگر در قیام کمون نشان داد که متحد کننده بهترین و سالم ترین عناصر جامعه است. دولت کارگری "دولتی است عمیقا و واقعا ملی"، از زبان بهترین های ملت سخن می گوید و از اساسی ترین حقوق ملی دفاع می کند، پایه تکامل واقعی جامعه را بنا می گذارد.

لنین که مسئله متحدین پرولتاریا و ضرورت امکان اتحاد کارگران و دهقانان را در مارکسیسم بسیار تکامل بخشید، در بیان تجربه کمون با اشاره به نتیجه گیری مارکس می گوید که در هم شکستن ماشین دولتی بورژوائی شرط مقدماتی اتحاد کارگران و دهقانان است.
"خورد کردن این ماشین و در هم شکستن آن- این است آنچه که منافع "خلق"، منافع اکثریت آن یعنی کارگران و اکثریت دهقانان را در بر دارد. اینست "شرط مقدماتی" اتحاد آزادانه دهقانان تهیدست با پرولتاریا."
و این درست نکته اساسی است، چرا که برای جلب دهقانان به سوی پرولتاریا، و برای برقراری اتحاد کارگر و دهقان نمی توان به اقداماتی که در چارچوب دولت بورژوائی و قوانین دولتی بورژوائی ممکن است اکتفا کرد. پرولتاریا باید این دولت را بشکند، خود را در اتخاذ قاطع ترین و انقلابی ترین تصمیمات و همچنین در پیش بردن این تصمیمات با شیوه های انقلابی باز کند.
کمون پاریس به وسیله ارتش پروس و ارتش دولت ورسای محاصره شد و تماس آن با شهرستان ها و قبل از همه با توده دهقان بسیار بسیار محدود گردید. با اینحال همین تماس محدود امکان واقعی اتحاد کارگران و دهقانان را نشان داد.
در صفحات پیش گفتیم که کمون پاریس با تجربه غنی خویش اختلافی را که در جنبش جهانی میان آنارشیست ها و مارکسیست ها وجود داشت به سود مارکسیسم حل کرد. پرولتاریا در تجربه کمون به چشم خود دید که نه تنها نمی تواند و نباید از سیاست برکنار بماند، بلکه باید حتما به وسیع ترین شکلی در سیاست دخالت کند و باید که در لحظه ضروری مسلحانه در سیاست دخالت کند و هدف از این دخالت تنها شکستن ماشین دولتی بورژوائی نیست، بلکه ساختن دولت نوین پرولتری و دفاع از این دولت است.

در کمون پاریس آنارشیست های هوادار پرودون شرکت داشتند و در عمل نشان دادند که ساختن تعاونی های تولیدی پراکنده، آن هم در چارچوب دولت بورژوائی، به منزلۀ پایه ای برای ایجاد جامعه نوین مسخره است. تنها با کمک مبارزۀ سیاسی و به دست آوردن حاکمیت سیاسی است که می توان به آزادی زحمتکشان دست یافت و تنها با تعاونی کردن تولید در قیاس ملی و در سطح کشور می توان به امر تعاون معنای واقعی بخشید. انگلس در مقدمۀ "جنگ داخلی در فرانسه" به حق می نویسد:

"کمون گور مکتب سوسیالیستی پرودون بود."

انگلس توجه می دهد که کمون تنها گور مکتب سوسیالیستی پرودون نبود؛ جریان غیر مارکسیستی دیگر درون کمون یعنی بلانکیسم نیز "سرنوشت بهتری نداشت". هواداران بلانکی که در مکتب توطئه گری و ایجاد گروه های کوچک مخفی و با انضباط پرورش یافته بودند و گمان می کردند که تنها این گروه های کوچکند که باید برای مردم انقلاب کنند، در عمل با اقدامات وسیع ترین قشرهای توده ای روبرو شدند که در قالب محدود آنان نمی گنجید.
کمون درستی یکی از مهم ترین آموزش های مارکسیستی را نیز در تجربه نشان داد: بدون حزب پیشاهنگ پرولتری نمی توان پیروز شد. تنها حزب پرولتری است که می توان بهترین نیروهای عناصر طبقه را جمع کند، سیاست روشن انقلابی تدوین نماید، به اتحاد کارگران و دهقانان تحقق بخشد و در لحظۀ مساعد انقلاب را به ثمر رساند.

راه توده 247 14.12.2009
 


                                                                                                     بازگشت