روی سایت کنگره |
در شماره 341 راه توده (30 آبان ماه 1390) مطلبی منتشر شد در نقد شعار "جبهه واحد ضد دیکتاتوری" که از دو دهه پیش با اقتباس از شعار حزب توده ايران در دوران شاه طرح شده است. هرکس حق دارد با این مطلب مانند هر مطلب دیگری موافق یا مخالف باشد. آن را نقد کند. در آن نکات مثبت یا منفی، قابل تایید یا قابل رد بیابد و بیان کند و راه توده نیز از چنین نقدی استقبال میکند و اصولا برای همین منظور وارد عرصه نقد میشود. اگر تکامل نتیجه تضاد است، پس در نقد و انتقاد متقابل نیز ممکن است نکات نوینی دیده شود که چه بسا به ذهن ما نرسیده یا برعکس منتقدین مطلب بدان توجه نکردهاند و در نتیجه حاصل این گفتگو و نقد دوجانبه میتواند تکامل و پیشرفت متقابل باشد. ولی متاسفانه در صفحهای که نام "ششمین کنگره حزب توده ایران" بر خود گذاشته و 3 تا 4 اسم مستعار و غیرمستعار در آنجا افاضات می کنند و اغلب با ادبیاتی نازل و تاسف بار به هم پرخاش می کنند، شخصی به زعم و بینش و منش خود پاسخی به این مقاله داده و بقول خودش از دیگران خواسته تا در "بحث" مربوط به نقد نظرات راه توده شرکت کنند. ما هر چه در این پاسخ و بحثی که انجام گرفته دقت کردیم حتی یک جمله که بتوان بر آن نام پاسخ گذاشت یا نکته تازهای را به ما نشان دهد یا متوجه شویم که اشتباه ما در کجا بوده نیافتیم. هر چه بود ناسزا و تهمت و سخنان بیربط بود. تاسف آور اینجاست که در دوران شاه و اتفاقا زمانی که حزب توده ايران شعار "جبهه واحد ضد دیکتاتوری" را مطرح کرد عدهای با همین ادبیات به آن تاختند. برای نمونه نشریهای با نام به اصطلاح "رزم دانشجو" در شماره 1 – فروردین 55 تحت عنوان "دسیسه نوین کمیته مرکزی" چنین مینویسد: "چندیست کمیته مرکزی حزب توده بقول خودش تغییر تاکتیک داده و شعار "سرنگونی رژیم استبدادی شاه" و بدنبال آن شعار ایجاد "جبهه واحد ضددیکتاتوری" را با جنجال گوشخراشی از دستگاههای تبلیغاتی خود از جمله ....." نویسنده سپس بجای نقد جبهه واحد ضد دیکتاتوری علیه رژیم شاه چنین مینویسد: "افشای دسیسههای نوین و مانوورهای جدید کمیته مرکزی و سیاستها و ماهیت دارو دسته خائن کمیته مرکزی به عنوان معمار اصلی و اساسی ریویزیونیسم، رفرمیسم و سازشکاری در جنبش سیاسی ایران و به عنوان دلالان و جاسوسان وطنی، ... در شرایطی که بحران همه جانبه و فزایندهای کلیه شئون اقتصادی و سیاسی و اجتماعی ایران را در برگرفته و رژیم وطن فروش پهلوی از هر زمان دیگری بیثباتتر و بیپایه و پرتضادتر است، و در شرایطی که جنبش خلق دوران پرشکوه اعتلا و فراز مجدد خود را آغاز کرده است ....کمیته مرکزی به عنوان جریانی که با دروغ و تحریف و جعل تاریخ خود را وارث سنن انقلابی نهضت خلق معرفی کرده خود را ادامه دهنده راه حزب کمونیست ایران و انقلابیون بزرگی چون حیدرها، ارانی ها، روزبهها و وارطانها جا میزند .دار و دسته کمیته مرکزی در ازای جاسوسی و نوکری خود... " حال شما این جملات را که اصلا ربط آن به نقد بحث حزب توده ايران معلوم نیست مقایسه کنید با آنچه تحت عنوان نقد نظرات راه توده در صفحه باصطلاح ششمین کنگره حزب توده ایران آمده است و نه به ما، بلکه به خود پاسخ بدهید که تفاوتی هست بین نویسندگان این مطالب با آنچه در بالا و به نقل از "رزم دانشجو" آوردیم: "درست سر بزنگاه ناگهان، چنین مطلبی (منظور مقاله راه توده است) برای از زیر ضرب خارج کردن علی خامنهای و دفتر رهبری و رژیمی که نه تنها دیکتاتوری، بلکه قرون وسطایی است منتشر میشود. مهم تر اینکه این بار اول نیست که در چنین سر بزنگاهی چنین دم خروسهایی از این نشریه دیده میشود. این مواضع در موقعیتهای بحرانی تنها به تشتت آرا و مخدوش کرده مواضع نیروهای سیاسی میانجامد و بیش از همه در خدمت جنایتکاران قرون وسطایی حاکم است که در ضمن غارتگرانهترین و فاسدترین نوع حکومت سرمایه داری را بر کشورمان حاکم کرده اند.... ... "علی خدایی" معلوم الحال (سردبیر نشریه تودهای ستیز راه توده) که دست چپ نو و نئولیبرالها و گلوبالیستها را از پشت بسته است و بوی الرحمن ایدئولوژیکش سالهاست که همه جا پیچیده است ... باید هم در عجب باشید از چنین تحلیل خود افشاگرانه ی نشریه ی آبرو باخته ی راه توده... ترمیم کردن علی عموئی وبرخی از اقتصاد دانان وطنی ... اینکه افرادی در نشریاتی مثل راه توده سعی در پاشیدن خاک در چشم مردم و در مواردی رفقای حزب ما دارند نه از بی اطلاعی و ساده لوحی آنان بلکه ناشی از شارلاتان بودنشان میباشد ... ... سیاستهای چنین رژیمی از سوی دیگر، سوق دادن کشورمان به سوی یک جنگ ضدخلقی میان سرمایه داران حاکم و سرمایه داری بین المللی برای نفوذ در منطقه است که نقطه ی گرهی درآن دستیابی رژیم به سلاح اتمی برای تثبیت چنین نفوذی است. اینجاست که ما و مردم ایران هیچ نفعی در طرفداری از طرفین چنین جنگی ندارند و تنها برای صلح است که میتوانند به میدان آیند. این رژیم در حال حاضر از هر حرکت ضد کشورهای پیشرفته سرمایه داری تا جایی که خودش را زیر ضرب نبرد استقبال میکند و حتی حاضر است به چنین حرکتهایی با تمام وجود کمک کند تا خود را از ورطه سقوط برهاند. ما باید هشیار باشیم که در هیچ شرایطی از مبارزه با این رژیم غارتگر و جنایتکار دست برنداریم. رژیمی که با تکیه بر احساسات ناسیونالیستی کور ایرانیان میتواند ما را به سمت فجایعی مانند ژاپن و آلمان درپایان جنگ دوم و یا در بهترین حالت به سمت عراق و افغانستان کنونی ببرد و کشور ویرانهای تحویل نسلهای آینده کشورمان بدهد. ما با هر نوع گسترش نفوذ خلیفه گری اسلامی در منطقه و در جهان مخالفیم و با تمام وجود با آن مقابله خواهیم کرد.... (منظور نویسنده از این جملات که هیچ ربطی به نقد راه توده ندارد اثبات آن است که حمله اش به راه توده از موضع حکومت نیست!) ادامه همین "بحث" مثلا نقد مقاله راه توده را بخوانید: "... در طول تاریخ تشکیل حزب توده ایران تمامی کسانیکه بهر دلیل از حزب توده ایران منشعب شده اند، در نهایت سر از سازمانهای جاسوسی غرب و یا رژیم های حاکم در آورده اند. از خلیل ملکی تا آل احمد و از کورش لاشائی و محمود جعفریان <سازمان انقلابی> تا پرویز اکتشافی سارق اسناد پلنوم چهارم حزب توده ایران در اتحاد جماهیر شوروی و پیوستن به سفارت رژیم پهلوی تا به امروز. آنچه برای من مهم است این است که این مخالفین و منشعبین در راستای انچه که ادعا دارند چه کرده اند. این مهم را که در ایران دیکتاتوری وجود ندارد که حزب توده ایران جبهه ضد آن را تشکیل دهد. آن زندانیای که دیروز بر اثر شکنجه وحشیانه در زندان اوین به بیمارستان منتقل شده است میداند و مادر ندا آغا سلطان همینطور. اینچنین آدرس غلط به مردم دادن است که من را وامیدارد که در مورد چنین تحلیلهائی کنجکاو باشم..." و بالاخره "... بحث اصلی در مورد کسانی است که نشریهای را که رسما نشریه ی حزب توده ایران بوده سالها پیش با امکاناتش غصب کردند و نه تنها با نام جدیدی نشریه را منتشر نکردند، بلکه حتی به نام حزب اعلامیه هم در آن منتشرکردند. اینجا مهم ترین مسئله اینست که نمیتوان به کسانی که جاعل هستند اعتماد کرد ..." نه آقایان! بحث اصلی بر سر این نیست. بحث اصلی بر سر این است که شما پاسخی ندارید بدهید. شما در پشت این ناسزاها و ادعاها پنهان شده اید تا ناتوانی خود از پاسخگویی را پنهان کنید. همانگونه که در گذشته در پشت کشف "دسیسه کمیته مرکزی" پنهان میشدند تا ناتوانی خود را بپوشانند. بحث اصلی این است. چه باید گفت که کار از تاسف گذشته و به گریستن رسیده است. ظاهرا قرار است با چنین سطح ادبیات و فرهنگی نشست و برخاستی تشکیل شود بنام کنگره حزب توده ايران. حتما نویسندگان همین مطالب قرار است جای کیانوریها و طبریها و جوانشیرها و بهزادی ها، و رحمان هاتفی و دهها و دهها نامی که هر کدام خود یک تاریخ و یک فرهنگ برای کشور ما هستند بنشینند. بحث اصلی در اینجاست. برای آگاهی بیشتر، اگر نخوانده اید بخوانید و اگر خوانده اید یکبار دیگر مقاله راه توده درباره جبهه ضد دیکتاتوری را بخوانید و با نوشته هائی که در بالا نقل کردیم مقایسه کنید تا دقیق تر بدانید چرا باید گریست. مقاله راه توده را از اینجا بخوانید. |
راه توده 343
14 آذر ماه 1390