نگاهی به تاریخ 200 ساله ایران |
چگونگی شرکت گروههای مختلف اجتماعی و به خصوص روشنفکران غیرمذهبی در تحولات اجتماعی کشور ما تفاوتهایی عمیق را با همین روند در کشورهای اروپائی و به طور مشخص فرانسه و یا انگلستان نشان میدهد. یرواند آبراهامیان در بررسی ارزشمند خود از انقلاب مشروطیت یادآور میشود که کوشندگان اجتماعی در آن دوران با تاخیر بسیار و قابل تاملی اقدام به وقایع نگاری آن انقلاب کردند. وی این تاخیر را به سرخوردگی آنان از انقلاب و پیامدهای آن نسبت میدهد. ولی خود این سرخوردگی در چه چیز ریشه داشت؟ بنظر ما ریشه این سرخوردگی در نشناختن تمایزهای میان روند تجدد و مدرنیته در ایران با همین روند در کشورهای اروپایی بود. آنچه از آن در تاریخ اروپا به مدرنیته یاد میشود در اصل همان گسترش جوانههای شیوه تولید سرمایه داری در درون نظم فئودالی و یا سنتی فرانسه آن دوران میباشد. در این روند بود که متناسب با تغییرات و تحولات اجتماعی، افکار اجتماعی نوین نیز بوجود میآمدند. بنابراین شکلگیری افکار جدیدتر اجتماعی در کشورهای اروپایی و به ویژه فرانسه آن دوران نه براساس آرزوها، که مبتنی بر روندها و تغییرات و امکانات واقعی رشد اجتماعی بودند. در این میان طبقه حاکم علیرغم همراهی ناگزیر با رشد تدریجی شیوه تولید سرمایه داری از سدهها قبل، در زمانی که لزوم شرکت طبقه جدید در حکومت و نیز تجدید نظرهای بنیادین در شیوه حکومت و روابط اجتماعی احساس میشد، از قبول این واقعیت خودداری میکرد. به این ترتیب طبقه جدید بورژوازی در همراهی با کارگران و بسیاری از شهرنشینان و گروههایی از روستائیان و با استفاده از شعارهایی که توسط روشنفکران آن دوران تبلیغ میشد طبقه حاکم را سرنگون کرد. به این ترتیب نیروهای آن نبردی که از آن به جدال سنت و مدرنیته یاد میشود به طور همزمان در جامعه آن روز فرانسه به طور واقعی وجود داشتند. یعنی گروههای جدیدتر اجتماعی و به عبارتی طبقه جدید بورژوازی و نیز طبقه کارگر از طرفی و دربار و فئودالها و کلیسای کاتولیک از طرف دیگر. در مورد کشور انگلستان قبلا یادآوری کردیم که این تغییرات بصورت تدریجی و حساب شده از طرف خود حکومت دنبال میشد. و به این ترتیب شاهد برخوردهایی به شدت دوران انقلاب فرانسه در کشور انگلستان نیستیم و در مقابل بقایای بسیاری از امتیازات دوران فئودالیسم در جامعه سرمایهداری کنونی انگلستان نیز دیده می شود. در هر حال وجه مشترک هر دو کشور را بایستی در وجود امکان واقعی از نظر اقتصادی و اجتماعی برای پیشبرد تغییرات دید. یعنی رشد مناسبات سرمایه داری و بورژوازی از طرفی و ایجاد حکومتی که متکی بر تحولات داخلی طولانی خود امکان پیشبرد تغییرات اجتماعی را نیز دارد از طرف دیگر. تفاوت این دو کشور در این است که اقتدار حکومتی در فرانسه توسط یک انقلاب به طبقه جدید بورژوازی منتقل میشود که با استفاده از آن به تغییرات اجتماعی گستردهای مبادرت خواهد کرد. ولی شرایط ایران و بسیاری از کشورهای دیگر مانند چین که از آنان به کشورهای نیمه مستعمره و یا به عبارت بهتر فاقد اقتدار کافی یاد میشود تفاوتهای بسیاری با دو کشور یاد شده داشتند. در مورد ایران یادآوری کردیم که پس از شکستهای ایران از روسیه و انگلستان، تنها امکان هم پائی با کشورهای پیشرفتهتر، سیاستهای تمرکزگرایانه قائم مقام و مهمتر از او امیرکبیر بود که برای اعاده اقتدار واقعی حکومت نیاز به تغییراتی بنیادین در شیوه حکومتی و نیز روابط اجتماعی را احساس میکردند، اقتداری که بسیاری از اعضای طبقات حاکمه با آن مخالف بودند زیرا منافع خود را در یک حکومت ضعیف می دیدند. روشهای این دو "تمرکزگرای" ترقی خواه شباهتهای بسیاری با روشهای اتخاذ شده در کشور ژاپن در چند دهه بعد داشت. به همین دلیل باید بر تمایز این دو با دیگر دولتمران بعدی دوران قاجار که از آنان به "اصلاحگر" یاد میشود تاکید کرد. اصلاح گران بعدی در دوران ناصرالدین شاه به تغییراتی در شکل حکومتی و اداری ایران قایل شدند که دیگر در سمت برپایی اقتدار حکومتی و انجام تغییرات سریع اجتماعی براساس آن نبود. تغییراتی که در دوران ناصرالدین شاه بوجود آمد برنامه ریزی شده نبود بلکه در بیشتر موارد از سر ناگزیری و ضعف و به دلیل نفوذ بیشتر قدرتهای خارجی یعنی روسیه و انگلستان به پیش میرفتند. این شرایط تغییراتی را در جایگاه گروههای اجتماعی نیز ایجاد کرد. بسیاری از روشنفکران غیرمذهبی دوران انقلاب مشروطیت با اقتباس از تجربه انقلاب فرانسه، روحانیون شیعه را معادل کلیسای کاتولیک در فرانسه پیش از انقلاب در نظر میگرفتند. ما در بررسیهای خود یادآوری کردیم که به دلیل کاهش قدرت شاه و دربار در دوران قاجار تغییرات بسیار از نظر چگونگی شرکت گروههای دیگر در زندگی اجتماعی و سیاسی ایجاد شد. در این میان روحانیون شیعه نیز جایگاه و مواضعی بسیار ناهمگون داشتند. گروهی از آنان به عنوان کارگزاران حکومت در زندگی سیاسی و اجتماعی شرکت میکردند ولی این گروه یعنی امام جمعههای تعیین شده از طرف دربار مهمترین و تاثیر گذارترین روحانیون نبودند. برخی از دیگر روحانیون بزرگ به دلیل کاهش قدرت دربار امکان همراهی با دیگر گروههای اجتماعی را پیدا کردند. اینان در شهرهای بزرگ همچون تهران به متحدان تجار و پیشه وران شهری تبدیل شدند که خود به دلیل کاهش قدرت دربار از طرفی و زیاده خواهیهای بسیاری از عناصر درباری تمایل به یافتن حامیان دیگری داشتند که در شرایط آن روز ایران در میان روحانیون بزرگ نیز وجود داشتند و به این ترتیب در همراهی با آنان تا حدودی با زیاده خواهیهای درباریان مقابله میکردند. در شهرهای کوچک روحانیون و حاکمان محلی اغلب نزدیکی بیشتری داشتند. بسیاری از این روحانیون خود دارای املاکی وسیع بودند و عمدتا همچون دیگر بزرگ مالکین محلی عمل میکردند. هر چند به دلیل نیاز نسبی به همراهی با پیشهوران و تجار محلی نقش آنان کاملا مشابه دیگر مالکین بزرگ و یا کارگزاران حکومتی نبود. از مهمترین گروههای روحانیون میبایستی به مدرسین درسهای دینی در حوزههای مختلف بزرگ و مخصوصا نجف اشاره کرد. بسیاری از این روحانیون فاقد پیوندهای دائمی و مستحکم حکومتی از طرفی و عدم وابستگی به مالکین بزرگ از طرف دیگر بودند. از نظر تاریخی تسلط دولت عثمانی سنی مذهب بر اماکن مذهبی شیعه احتمالا از دلایل پیشرفت افکار ترقی خواهانه در نزد روحانیون ساکن عراق کنونی بود که در جستجوی دلایلی برای ضعف دولت قاجار به عنوان تنها دولت شیعه آن دوران بودند. به این ترتیب است که مباحثات اجتماعی از مدتها قبل از انقلاب مشروطیت در حوزههای علمیه نجف و کمتر از آن در حوزه های بزرگ مذهبی ایران جریان داشت و با کاهش مداوم قدرت حکومت ایران و تسلط انحطاط اجتماعی و سیاسی این مباحثات هر روز شدت بیشتری نیز پیدا میکرد. گروههایی از طلبههای جوان خود در ابتدای دوران ناصرالدین شاه در جنبش اجتماعی بابیه که ما آن را بیشتر یک جنبش شهری در واکنش به انحطاط می دانیم شرکت کرده بودند. پس از شکست جنبش بابی، تفکر ترقی خواهانه در بسیاری از حوزههای علمیه خاموش نشد و افکار ترقی خواهانه هم چون اندیشه اتحاد اسلامی سید جمال الدین اسدآبادی مخاطبین بسیاری در بین روحانیون ترقی خواه داشت و از طرف دیگر با سیر رویدادها حتی مراجع بزرگ مذهبی به طرفداران تغییرات میپیوستند به طوری که از سه مرجع بزرگ آن دوران که مقیم عراق کنونی بودند، دو نفر دارای افکار ترقی خواهانه بودند و میتوان از آنان به عنوان پیشوایان مذهبی انقلاب مشروطیت یاد کرد. تلاشهای آنان و به خصوص آخوند خراسانی در توجیه مذهبی مشروطیت هم چنان مورد توجه بسیاری از کوشندگان اجتماعی با تفکرات مذهبی میباشد. در میان روحانیون حوزههای علمیه وجود برخی از روحانیون با افکاری به مراتب رادیکالتر و حتی با تمایل به سوسیال دمکراسی قابل مشاهده است هر چند این گروه نقش مهمی به عنوان روحانی در انقلاب مشروطیت بازی نکرد و مهمترین گروه همان هواداران اندیشههای آخوند خراسانی بودند. بررسی مختصر یاد شده نشان می دهد که نقش اجتماعی روحانیون در دوران قاجار دگرگونیهای ژرفی یافت که در تاریخ ایران بی نظیر بود. از این نظر نه می توان روحانیون شیعه دوران مشروطیت در ایران و کلیسای کاتولیک قبل از انقلاب فرانسه را یکسان گرفت و نه موافق این ادعا بود که گویا روحانیون شیعه در طول تاریخ همیشه و همه جا همراه با مظلومین بوده اند. مسئله مهم درک پیچیدگی و تمایزهای نقش روحانیون در تحولات اجتماعی آن روز و این نکته است که گروههایی از روحانیون بزرگ به مدافعان انقلاب مشروطیت و در پیوند با دیگر شهرنشینان ترقی خواه هم چون تجار و پیشه وران تبدیل شدند. |
راه توده 344
21 آذر ماه 1390