نظری به جنبش
کارگری و کمونیستی در ایران آنها که از "کنگره" درکی نمایشی دارند، کافی است یکبار و با دقت اسناد و گزارش های کنگره دوم حزب کمونیست را بخوانند تا بدانند، کنگره در چه زمانی، برای چه هدفی و بر پایه چه واقعیاتی باید تشکیل شود. در غیر اینصورت ماهیت و اعتبار "کنگره" حزبی نیز ملکوک شده و برپائی و عدم برپائی آن نه تنها برای اعضای یک حزب، بلکه برای دیگر نیروهای سیاسی و ناظر فعالیت های یک حزب یکسان می شود. |
مرحلۀ دوم با تشکیل کنگرۀ دوم حزب، مرحلۀ دوم این دوران آغاز میگردد. کنگرۀ دوم (کنگره ارومیه) در سال 1306 تشکیل شد. مهمترین مسئله، همانا موضوع ارزیابی رضاشاه و چگونگی رویۀ سیاسی حزب بود. چیزی که درک مسئله را برای برخی دشوار میساخت، عدم احاطه به جریانات عمومی جهانی و عدم اطلاع از تغییرات ژرفی بود که در سیاست امپریالیسم انگلیس بوجود آمده و انگلیسیها موفق شده بودند خطوط اصلی آنرا مدت مدیدی مستور نگاه دارند. سیاست سنتی انگلیس در ایران و اغلب کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره جلوگیری از تمرکز نیرو در دست حکومت مرکزی، تضعیف این حکومت و تهدید آن از طریق مسلح ساختن ایلات و شوراندن آنها در مواقع لازم بود تا بدینوسیله همیشه اختیار حکومت مرکزی را در دست خود نگاهدارد. در عین حال در میان خود ایلات نیز تخم نفاق پاشیده میشد و امپریالیسم انگلیس از ثمرۀ آن استفاده میکرد. پیروزیهای قطعی انقلاب اکتبر و حکومت جوان شوروی منظرۀ بین المللی را دگرگون ساخت. امید امپریالیسم به پیروزی ضد انقلابیون داخلی روسیه برآورده نشد. لشگرکشی چهارده دولت علیه جمهوری جوان شوروی بینتیجه ماند. ارتشهای خارجی در برخورد با نیروی ارتش سرخ از جنگ سرباز میزدند. برای مبارزه با نخستین کشور سوسیالیستی نقشههای طولانیتری لازم میآمد. نقشۀ تضعیف اقتصادی و سیاسی حکومت نوبنیاد و محاصرۀ نظامی آن در پلان اول قرار گرفت. برای اینکه حلقۀ سستی در این زنجیر محاصره وجود نداشته باشد حکومتهای نیرومند و متمرکز لازم بود. ایران یکی از این حلقههای محاصره بود. باقی ماندن آن بشکل یک کشور از هم گسیخته که همواره میبایست سرگرم کشمکش با ایلات مسلح و نیروهای داخلی باشد نمیتوانست منظورامپریالیسم انگلیس را تأمین کند. حکومت مرکزی نیرومندی لازم بود که سر سپردۀ امپریالیسم و دشمن شوروی باشد. تمام حوادث آنروزی سیاسی ایران از کودتای سوم حوت، اخراج سیدضیاءالدین تا به تخت نشستن رضاخان میبایستی از زوایۀ این وضع نوین مورد بررسی و مطالعه قرار میگرفت و حال آنکه مبنای تحلیل بسیاری از نیروهای مترقی و از آن جمله رهبری حزب همان سیاست سنتی سابق انگلیس بود. عملیات سیدضاءالدین، توقیف عدۀ زیادی از اشراف و اعیان و وابستگان به سیاست انگلیس، کوشش برای نزدیکی با حکومت جدید شوروی مقدمهای برای جلب اعتماد نسبت به وی بود. ولی سیدضاءالدین شناختهتر از آن بود که بتواند نسبت به خود جلب اعتماد کند. در عین حال رضاخان جویای نام و مقام همه گونه امکان داشت که با اخراج سیدضیاءالدین نسبت بخود جلب اعتماد کند و مجری نامرئی سیاست تازۀ امپریالیسم انگلیس گردد. صحنه سازیها و عوام فریبیهائی که از اخراج سید ضیاءالدین تا به سلطنت رسیدن رضاخان شد مراحلی بود که به منظور فریب نیروهای مترقی انجام گردد. بزرگترین صحنۀ نمایش "لشگرکشی" علیه خزعل بود. "شکست" خزعل را نیروهای ملی شکست سیاست انگلیس و کامیابی بزرگی میدانستند. رهبری حزب نیز این عمل رضاخان را مود استقبال قرار داد و در صفحات مطبوعاتش ستود. روزنامۀ "نصیحت" رضاخان را در بر گشت از کارزار علیه خزعل با قصیدۀ "من رضا و تو رضا و ملت ایران رضا" استقبال کرد. بدین طریق سیاست ملی شناختن رضاخان در حزب ریشههای عمیق دوانده بود. گو اینکه در آستانۀ کنگره این فکر به مراتب ضعیفتر و طرفدارانش قلیلتر بودند، با اینحال این بحث مهمترین بحث کنگره شد. در قطعنامۀ کنگره گفته میشود: "عدهای از رفقا چه در ایران و چه در خارجه دچار اشتباهات شده و عقیده داشتند رضاخان بر علیه امپریالیسم انگلیس مبارزه کرده است. ولی حقایق مسلمهای که در عرض چند سال جمع شده بود علنا مخالف این تصورات بود. بدین جهت بود که موضوع مهم کنگرۀ دوم مسئله راجع به چگونگی رسیدن رضاخان به حکومت و عملیات سیاسی او بود." (مجله ستارۀ سرخ شماره 403 خرداد- تیر 1308، ژوئن- ژوئیه 1929). کنگرۀ دوم موفق به تحلیل اوضاع جهان و ایران شد. خطوط اصلی سیاست انگلیس را در ایران روشن ساخت و خط مشی اساسی خود را تعیین نمود. کنگرۀ دوم برنامۀ جدید حزب را تصویب کرد. در مقدمۀ این برنامه در مسئلۀ ارضی نوشته شده که از وظایف دولت آینده محو کامل بقایای فئودالیسم و در مرحلۀ اول الغای اصول ملاکی اراضی و تقسیم بلاعوض زمینهای اربابی، وقفی و خالصه بین دهاقین است. در متن برنامه چنین تصریح شده است. "واگذار نمودن کلیۀ املاک دولتی و ملاکین بزرگ و موقوفات بلاعوض به دهاقین، ضبط املاک شاه و اشراف و خوانین و تقسیم آنها میان دهاقین." "حزب برای آزادی کامل و استقلال داخلی مللی که جزء مملکت ایران زندگی میکنند حتی تا مجزی شدن ایشان از مرکز (در صورت متمایل بودن اکثریت زحمتکشان آن ملل بر این امر) مبارزه میکند." کنگرۀ دوم حزب کمونیست ایران از صفحات مهم تاریخ جنبش رهائی بخش مردم ماست و جا دارد که تصمیمات آن مورد مطالعۀ جداگانه قرار گیرد. کنگرۀ دوم از مبارزۀ درون حزبی نتیجه گیری سازمانی نیز بعمل آورد و جلیل زاده و برخی دیگر را که در انحرافات خود پافشار و موجب دوگانگی در داخل حزب بودند از حزب اخراج نمود. در کنگرۀ دوم کمیتۀ مرکزی نوینی انتخاب شد. آخوندزاده، سلطان زاده، حسین شرقی، نیک بین، پیشه وری، سیفی و دیگران وارد کمیتۀ مرکزی گردیدند. نتیجۀ عمدۀ کارکنگرۀ دوم ایجاد وحدت ایدئولوژیک و سازمانی در حزب بود. پس از کنگرۀ دوم کمیتۀ مرکزی نوین دست به کار احیاء سازمان و تبلیغات حزب شد. در کنفرانسها و جلسات عمومی با حضور نمایندگان کمیتۀ مرکزی کمیتههای ایالتی و ولایتی نوین انتخاب شد. به نواحی فاقد سازمان حزبی نمایندگانی اعزام گشتند. کار سازمانی با وجود شرایط سخت تعقیب پلیس رونق گرفت. کمیتۀ مرکزی برای کار در میان جوانان، دهقانان، ارتش، زنان و غیره مسئولینی معین نمود که با جلب فعالین حزبی مشغول کار شدند. سازمان جوانان حزب از طریق ایجاد اتحادیههای محصلین و کارهای فرهنگی دست به فعالیت نسبتا وسیعی زد. در تهران اتحادیۀ محصلین نفوذ قابل توجهی در مدرسۀ دارالفنون و طب به دست آورد. اعتصاب سیزده روزۀ شاگردان دارالفنون در سال 1306 یکی از حوادث برجستهای بود که زیر رهبری اتحادیۀ محصلین رخ داد. در تهران از طریق اتحادیۀ محصلین کلاسهای آکابر و رفع بیسوادی تشکیل شد. در نقاط دیگر کشور نیز سازمان جوانان به فعالیت قابل توجهی دست زد. با وجود دشواریهای بسیاری که کار در میان دهقانان در برداشت حزب موفق شد در پارهای از نقاط آذربایجان، گیلان، مشهد، قزوین نقاط اتکائی برای کار در دهات تشکیل دهد. حزب کمونیست ایران سنگ اولیۀ بنای کار در میان ارتش را گذارد. حزب به کار در میان زنان نیز توجه لازم را کرد. ولی مهمترین میدان فعالیت حزب، طبقۀ کارگر بود. کارگران ایران از همان روزهای اولیۀ تشکیل حزب کمونیست آنرا بعنوان رهبر سیاسی و دستۀ پیشرو خود پذیرفتند ولی فعالیت میان طبقۀ کارگر در مرحلۀ اول دوران مورد بحث، یعنی تا قبل از کنگرۀ دوم از سه نقطۀ نظر برای حزب دشواریهای زیادی در برداشت. 1- حزب هنوز کادر روشنفکری کافی به صفوف خود جلب و برای خود تربیت نکرده بود که بتواند آنها را میان کارگران گسیل داشت و بوسیلۀ آنها افکار مارکسیستی را درون طبقۀ کارگر برد؛ 2- سوای کارگران نفت جنوب که عدۀ آنها بتدریج زیاد میشد کارگر صنعتی دیگری به معنی واقعی آن در ایران بوجود نیامده بود. کارگران ایران عبارت بودند از کارگران مطابع (بخصوص تهران)، کارگران قالی باف (بخصوص در کرمان و نقاط دیگری که به وسیلۀ دوری خود هنوز کمتر در شعاع فعالیت حزب قرار میگرفتند)، باربران و بنادر و کارگران شیلات (انزلی- پهلوی)، کارگران انواع صنایع دستی و بازار (به طور عمده تهران، اصفهان، رشت، تبریز، مشهد، قزوین، زنجان و غیره). حزب کمونیست ایران در نقاط تمرکز بیشتر کارگری: مطابع، باربران بنادر، کارگران شیلات، کارگران بازار (کفاش، خیاط و غیره) فعالیت کرد و این فعالیت نسبتا ثمربخش بود. با اینحال پراکندگی طبقۀ کارگر و کمی کادر تشکیلاتی و تبلیغاتی امکان فعالیت جدی و بطریق اولی فعالیتی را که بتواند اکثریت طبقۀ کارگر را در برگیرد نامیسر میساخت؛ 3- سازمان حزبی دچار آشفتگی ناهماهنگی بود. پس از کنگرۀ دوم منظرۀ کار به مقدار قابل توجهی تغییر میکند: 1- کادر بیشتری در دسترس حزب است، عدهای از این کادرها دارای تعلیمات سیاسی هستند؛ 2- آشفتگی و ناهماهنگی جای خود را به وحدت سازمانی و هماهنگی در کار داده است؛ 3- با ایجاد مؤسسات صنعتی رفته رفته تمرکز بیشتری در صفوف طبقۀ کارگر بوجود میآید که با صرف نیروی کمتر میتوان ثمرۀ بیشتری از کارهای سازمانی و تبلیغاتی به دست آورد. علاوه براین پس از کنگرۀ دوم حزب موفق به ایجاد وسائل بیشتری برای کار تبلیغاتی خود شد. کمیتۀ مرکزی تصمیم گرفت برای نشریات حزبی و کار میان محصلین اروپا مرکزی در خارج تشکیل گردد. این مرکز با جدّیت سلطان زاده که از طرف حزب مأمور این کار بود تشکیل و مرتضی علوی به سرپرستی مستقیم آن گمارده شد. تحت نظر این مرکز روزنامۀ "پیکار" (در برلن) و مجلۀ "ستاره سرخ" (در وین) منتشر شد که هر دو ارگان رسمی حزب بودند. حزب توانست کار ارسال مقالات از ایران و پخش این مطبوعات را در ایران بخوبی سازمان دهد. |
راه توده 341
30 آبان ماه 1390