راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

محمد علی عموئی:
ج. اسلامی
پل های
پشت سر را
در دهه 60
ویران کرد!

 

هفته گذشته متن گفتگوئی با محمد علی عمویی، دبیر کمیته مرکزی حزب توده ایران در سالهای اول انقلاب 57 و قدیمی ترین زندانی سیاسی جهان در سایت "روز آنلاین" و سپس برخی سایت های خبری دیگر منتشر شد. جان کلام در این مصاحبه را در ادامه می خوانید:

 

- اغلب تحلیلگران سیاسی موقعیت فعلی ایران را به لحاظ تنش با جهان خارج، بحرانی ارزیابی می کنند. دشواری شرایط با کدام دوره از تجربیات شما قابل مقایسه است؟

من هیچ مشابهتی نمی بینیم. تهدیداتی که این روزها از جانب کشورهای خارجی بویژه اسرائیل و ایالات متحده متوجه ایران می شود، در عمر من و یا حتی در طول تاریخ ایران مشاهده نشده است.

با انقلابی که در ایران اتفاق افتاد، رژیمی که ژاندارم منطقه بود، تغییر کرد و رژیمی بر سر کار آمد که رابطه اش با آمریکا و عضویتش در قراردادهایی مثل سنتو، ناتو و مجموعه ای از روابط تغییر کرد. به طور منطقی طبیعی بود که ایالات متحده یک موضع خصمانه جدی علیه ایران اتخاذ بکند. به همین علت خطر جنگ – اشاره به حمله عراق به ایران- هشداری بود برای مردم و بویژه حکومت ایران که متوجه سیاست خارجی خودش باشد. آمریکا در منطقه برای کنترل آنچه در ایران می گذشت اقدامات سیاسی و نظامی مشخصی انجام می داد. اما امروز به نظر من ابعاد این خطر به مراتب بیشتر از آن ایام است، زیرا که بهانه های دیگری در دسترس است که این بهانه ها مایه اصلی تهدیدات نظامی قرار می گیرد و بر اساس آن دائماً تأکید می کنند که اشکال گوناگون مواجهه با ایران روی میز است. تا جایی که در تبلیغات کاندیداهای ریاست جمهور ی آمریکا محافظه کاران به صراحت اعلام می کنند که اوباما به اندازه کافی در باره ایران رادیکال نیست، و ما اگر بیاییم چنین و چنان... می کنیم.

 بهانه ها در حالی مطرح شوند که آمریکا و سایر کشورهای جهان و منطقه به سلاح هسته ای مجهز هستند. ضمن اینکه آنها هنوز هم نتوانسته اند دلائلی ارائه بدهند که نشان بدهد فعالیت های ایران سمت و سوی نظامی بخود گرفته است. با وجود این توقف غنی سازی می تواند این بهانه ها را کاهش بدهد. گرچه شخصاً با استفاده از اورانیوم، حتی با اهداف صلح طلبانه آن مخالفم. من معتقدم از همان اولین کلنگی که به کانی های اورانیوم زده می شود، باعث آلودگی آب و خاک و هوا همگانی می شود و همه جا را فرا می گیرد و بعد فرا آوری آن در نیروگاه ها، در هر رشته از صنعت، کره ارض را به خطر می اندازد و جان انسانها را تهدید می کند. به همین دلیل جزوه ای را از انگلیسی ترجمه کرده ام که نتیجه تحقیقاتی در کانادا و انگلستان است که نشان می دهد در فاصله پنجاه کیلومتری از نیروگاهها بیماری تالاسمی کودکان چقدر شیوع داشته است؛ و می بینید جنبشی که شکل گرفته نه فقط در مخالفت با استفاده از تسلیحات اتمی که علیه هر گونه استفاده از انرژی اتمی است. من فکر می کنم ایران نیازی به این انرژی که در واقع آلوده کننده ترین انرژی هاست ندارد.

در عرصه دیگری، این واقعیت دارد که حقوق بشر در ایران زیر پا گذاشته می شود. اما ایالات متحده متولی حقوق بشر و دموکراسی نیست. امریکا خودش در این زمینه در افغانستان و عراق و سایر کشورهای جهان مجرم است. من معتقدم که مسئله اصلی اکنون بحران سرمایه داری است. همچنانکه در گذشته فرافکنی می کردند و بحران را به صورت جنگ به کشورهای دیگر منتقل می کردند، امروز هم ایالت متحده بشدت گرفتار یک بحران ساختاری نظام سرمایه داری است و بخش بزرگی از اروپا هم همین مشکل را دارد. درست است که جنگ جهانی رخ نداده ولی ببینید که غرب پس از جنگ جهانی دوم تا کنون چقدر جنگ به راه انداخته است.

چند سال از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی گذشته؟ چند جنگ در جهان اتفاق افتاده است؟ جنگهای بالکان، افغانستان، عراق، و حالا تهدید هایی که علیه ایران صورت می گیرد؛ این گستردگی جنگ و خشونت همه بعد از فروپاشی اتفاق افتاده است.

چندی پیش آقای خاتمی رئیس جمهور سابق کشور، اشاره ای داشتند که اگر جنگی به ایران تحمیل بشود، مردم از اصلاح طلب و غیر اصلاح طلب مقاومت و مقابله خواهند کرد. متأسفم که بگویم من چنین چیزی را نمی بینم! واقعاً فرق هست میان ایران سال 90 با ایران سال 59.

در آن دوران حتی ما در حزب مان فراخوان دادیم که رفقا به جبهه بروند و شهید هم دادیم، ولی وقتی حساسیت آقایان را دیدیم، برای آنکه نکند اینها نفوذی تلقی شوند، دستور دادیم که رفقای ما از جبهه بازگردند. از همان زمان هم بصورت همزمان از صلح دفاع می کردیم؛ حتی آنموقع که خطراتی از بیرون حس شده بود و آمریکا داشت تحرک هایی را در خلیج فارس آغاز می کرد و در نتیجه آن هواپیمای ایرانی سقوط کرد، و بویژه پس از آزاد سازی خرمشهر اصرار داشتیم که این بهترین موقع است که جنگ پایان بگیرد. ایران در موضع پیروز جنگ بود و کشورهایی مانند عربستان سعودی، کویت که امروز با ما اینچنین برخورد می کنند، آن روز آماده بودند که به ما غرامت بپردازند. ما واقعاً برای مردم کشورمان احساس خطر می کردیم و با صدق و صفا رفتار کردیم. علیرغم آن رفتاری که با ما و با دیگر میهن دوستان ایران شد که بالاترین خسارت را به اعتماد عمومی زد. ثروت انسانی بزرگی در دهه شصت، بویژه سال 67 از دست مردم ایران رفت. ضربه بزرگی به مجموعه اعتماد مردم ایران نسبت به حاکمیت وارد شد؛ برای همین است که می گویم شرایط تغییر کرده است. درست است دشمن خارجی دشمن همه مردم ایران است و مردم با هر ناراحتی و مشکلی که با حاکمیت داشته باشند قطعا ًحمله به ایران را محکوم می کنند ولی آن جانبازی هایی که آن سالها وجود داشت....؟

به هر حال به رغم این دل خونینی که از این سیاست داریم در مقابل دشمن خارجی از مردم مان، از سرزمین مان دفاع خواهیم کرد و همینجا لازم است بگویم که ما دموکراسی را پدیده ارزشمندی و آن را برای بشر ضروری می دانیم. معتقدیم هر ملتی که از آن محروم باشد، از بزرگترین موهبت ها محروم است، آنچنانکه ما هستیم. اما بنای دموکراسی را فقط و فقط کار مردم هر سرزمین می دانیم و شناخت ما از سیاست های کنونی جهان به ما می گوید که سینه کوبیدن ایالات متحده و اعوان و انصارش در منطقه و حتی کسانی نظیر آقای اردوغان را برای دموکراسی نباید جدی بگیریم.

حکومت ایران با مختصاتی که می بینیم، قادرست جلوی عملی شدن این تهدیدات و بروز جنگ را بگیرد؟

بدون تردید دشمنی که ایران را تهدید می کند، خیلی نیرومند تر از ایران است. البته پاسخی که ایران تا کنون توسط حاکمان ایران داده، ابراز موضع مقاومت است؛ اما من امیدوارم که هرگز چنین جنگی روی ندهد والا مصیبت همچون آوار بر سر مردم ایران فرو خواهد آمد. من امیدوارم که عقل سلیم، سیاست را به حاکمان ایران نشان بدهد که مانع تشدید این شرایط و عملی شدن تهدید ها بشوند.

 آن سیاست ها چه می توانند باشند؟

من فکر می کنم اولین قدم در حال حاضر گرفتن بهانه غنی سازی اورانیوم است. قبلاً هم این را گفته ام بهتر است ایران برای جلب اعتماد مدتی غنی سازی اورانیوم را تعطیل بکند و این بهانه ای را که آمریکا با آن سعی می کند دنیا را علیه ایران به اجماع برساند از دست او بگیرد.

 عده ای اعتقاد دارند که پیش از آن یا همراه با آن اعتماد سازی در داخل و با مخالفان سیاسی درون کشور نیز می تواند به رفع بحران خارجی کمک کند.

 فکر نمی کنم. در ناصیه این حکومت نمی بینیم که داوطلبانه مبانی دموکراتیک و آزادی ها را برای مردم بپذیرد. بازهم اشاره می کنم به آنچه در دهه شصت در ایران رخ داد. تغییراتی که آن زمان در سیاست عمومی کشور بروز کرد و آن اتفاقاتی که افتاد، به نظر من راه بازگشت را برای همیشه بست. من بر اساس تجربه چنین شناختی از حاکمیت ایران ندارم که به رفع اختلاف با مخالفان برسد.

 

 

 

                                راه توده  342        7  آذر ماه  1390

 

بازگشت