اعتماد به آینده |
در حالیکه حکومت به کوشش ناکام برای ماله کشیدن بر پرونده اختلاس چند هزار میلیارد تومانی ادامه میدهد، یک پرسش اساسی هر روز بیش از پیش مطرح میشود: چرا اساسا متهمان و اختلاس کنندگان این پرونده میخواستند این پول را به خارج کشور منتقل کنند و بخشی را منتقل کردند؟ چرا مانند موارد پیشین این پول را صرف بالا کشیدن و بلعیدن این یا آن صنعت ملی در داخل کشور نکردند؟ آنان آینده سیاسی ایران را چگونه میبینند؟ پاسخ این پرسش را فرار خاوری مدیر عامل بانک ملی ارائه داد. در این فرار معلوم شد که مدیر عامل بانک ملی کشور دارای تابعیت و اقامت و خانه در یک کشور بیگانه است و همسر و فرزندانش نیز در بیرون از ایران زندگی میکنند. پدیدهای که اکنون در جمهوری اسلامی بسیار فراگیر است. صرفنظر از سرمایهداران بخش خصوصی، اکنون شمار مهمی از مدیران دولتی ایران نیز ویلا و خانه در دوبی و کشورهای اروپایی خریدهاند و اگر نه همه خانواده، لااقل بخشی از آنان را به بیرون کشور فرستادهاند. ویلای 5 میلیاردی ضرغامی یکی از نمونههای افشا شده آن است و دهها نمونه افشا نشده دیگر وجود دارد که بزودی آنها نیز افشا خواهند شد. این همان روندی است که مشابه آن را در سال 1356 و کمی پیش از فروافتادن شاه شاهد بودیم. سیل سرمایه و سرمایهداران و خانواده دولتیها بود که از ترس سرنوشت رژیم به بیرون از ایران و عموما امریکا روان بود. از سوی دیگر در همین هفته حمید رضا فولادگر رئیس کمیسیون سیاستهای اصل 44 در مجلس- یعنی در واقع کمیسیون مسئول نابودی اصل 44 قانون اساسی- گفتگویی کرده و در آن خواهان خصوصی سازی کامل صنعت خودروسازی، یعنی بیرون شدن تام و تمام خودروسازی کشور از نظارت ملی و مردمی شده است. این شتاب در خصوصی سازیها خود روی دیگر این سکه ناامیدی به آینده است. دولت و قدرتی که خود را پابرجا و مستحکم میداند این شتاب را ندارد که هر چه زودتر، هر چه هست را از زیر نظارت خود و ملت بیرون کند و زمین سوخته تحویل دولت بعدی دهد. همه چیز نشان میدهد که مجموعه حکومت و سرمایهداران حکومتی دیگر امیدی به آینده خود ندارند. هم شتاب دارند اموال ملی را هر چه زودتر خصوصی سازی کرده و آنها را به سرمایه شخصی تبدیل کنند، هم سرمایههای خود را به بیرون از کشور انتقال میدهند. هم زن یا فرزندان خود را به دیگر کشورها میفرستند. هم دنبال سرمایه گذاری و خرید خانه و ملک و املاک و بدست آوردن اقامت و تابعیت از کشورهای دیگر هستند. به این نگرانی از آینده رژیم، نگرانی از واکنش و خشم مردم نیز افزوده شده است. همه احساس میکنند که این کوه عظیم فقر و پریشان حالی که گریبان گیر اکثریت مردم شده است بزودی به آتشفشان خشمی تبدیل خواهد شد که آجری بر روی اجر ملک و املاک آنان، هر قدر هم میلیادری باشد باقی نخواهد گذاشت. بدینسان اختلاسی که روی داده، برخلاف آنچه ادعا میشود، موجب فروپاشی اعتماد مردم به نظام نشده. مردم به این رژیم متقلب و کودتاچی اعتمادی نداشتند که بخواهد فرو بپاشد. اگر اعتماد بود که برای شرکت مردم در انتخابات آینده مجلس عزا نگرفته بودند. آنچه فرو پاشیده و در این اختلاس به تمامی خود را نشان داد اعتماد خود حکومت و کارگزاران و سود برندگان از این نظام به امروز و آینده آن است. این آن چیزیست که فروپاشیده و روند فروپاشی در سطح حکومت و مدیران دولتی و نظامی و سرمایه داران حکومتی با شتاب و سرعتی باورنکردنی از این پس گسترش خواهد یافت. حکومت پیش از آن که از طرف مردم خُرد شود از داخل خود پوک شده و خواهد ترکید. این همان سرنوشتی بود که رژیم شاه پیدا کرد و همه شواهد نشان میدهد که رژیم کنونی نیز در همین راه قدم گذاشته است، مگر در نیمه راه حرکتی دیگر آغاز شده و تحولی دگرگون ساز در داخل خود نظام آغاز شود، که در اینصورت گام اول، ویرانی سکان ها و نهادهای کودتائی است و گام دوم اعتماد سازی. اعتمادی که هنوز جمهوری اسلامی می تواند متکی به شخصیت های ملی و میهن دوست، مذهبی و غیر مذهبی برای آن تلاش کند. |
راه توده 335
11 مهر ماه 1390