راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرگذشت روزنامه "کیهان"- سرنوشت حاکمیت در ج.ا. (2)
آغاز تبدیل سپاه پاسداران
به ارتش شاهنشاهی در ج. اسلامی

سه دهه مدیریت در روزنامه "کیهان"، آینه نبردی است که در پشت و روی صحنه حکومتی، در جمهوری اسلامی پشت سر مانده است! بیش از دو دهه از این مدیریت که به فاجعه کنونی در جمهوری اسلامی انجامیده، سکان در دست علی خامنه ای بوده است. درهمین دوران سپاه و ارگان های امنیتی تبدیل به تجارتخانه شدند و انواع جنایات در سپاه سازماندهی شد و سرانجام نیز یک کودتای سپاهی در کارنامه آن ثبت شد. بسیاری از کادرهای معترض به استحاله سپاه برکنار، بازنشسته، خانه نشین و یا زندانی و ترور شدند، تا امثال سرلشگر عزیز جعفری و سردار نقدی و احمدی مقدم و رادان مطیع رهبر تشخیص داده شده و در راس سپاه و نیروی انتظامی و بسیج قرار گیرند.

 

آرامشی که در دوران دولت میرحسین موسوی و ادامه جنگ بر مطبوعات سایه افکنده بود، با پایان جنگ و درگذشت آیت ا لله خمینی پایان یافت. این آرامش تحمیلی و خود سانسوری مطبوعات به گونه ای بود که حتی یک خط خبر در باره کشتار زندانیان سیاسی به مطبوعات راه نیافت و آن چه را در این باره مطبوعات بازتاب دادند، همان نامه های اعتراض آمیز آیت ا لله منتظری به محاکمه مجدد زندانیان و رفتار با زندانیان به عنوان افراد سر موضع بود. "عمل با زندانیان به عنوان افراد سر موضع" همان معنای قتل عام را می داد، که هیچکس نمی توانست آن را درک و ابعاد آن را حدس بزند.

 

پس از آیت ا لله خمینی، جدالی که برسر تصفیه دولتمردان زمان آیت ا لله خمینی و دوران جنگ شروع شده بود، یکبار دیگر در روزنامه کیهان خود را به نمایش گذاشت. کشتیبانان را سیاستی دیگر آمده بود. قرض از بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، قبول برنامه تعدیل اقتصادی و تصمیم به ترمیم ویرانی های جنگ، ابتدا خود را در دور کردن مذهبیون موسوم به چپ از حاکمیت نشان داد. دو "راست" در حاکمیت به اتحاد رسیدند: بازار و تکنوکرات های متمایل به سرمایه داری!

دولت رفسنجانی این گونه تشکیل شد و امثال میرحسین موسوی، مهدی کروبی، بهزاد نبوی، محمد سلامتی، سرحدی زاده و ده ها و ده ها روحانی و غیر روحانی دوران 10 ساله اول جمهوری اسلامی روانه خانه هایشان شدند. نماز جمعه از یک طیف روحانی دوران آیت ا لله خمینی گرفته شد و بتدریج به دست طیف دیگری سپرده شد، که مورد حمایت ارتجاع مذهبی بودند. یکبار دیگر سرو کله امثال "علی اکبر پرورش"، "خزعلی"، "جنتی" و... که از صحنه دور شده بودند، در صحنه سیاستگزاری پیدا شده و در نماز جمعه ها، یا خطبه خواندند و یا ناطق پیش از نماز شدند!

 

آغاز دوره جدید

پایان این دوره از جدال ها، که کمی بیش از یک سال ادامه یافت و تا مرز خانه نشین شدن احمد خمینی پیش رفت، تشکیل مجلس چهارم به ریاست علی اکبر ناطق نوری بود، که از او به عنوان رهبر فراکسیون 99 نفره مجلس سوم علیه دولت میرحسین موسوی یاد می شد. فراکسیونی که بعدها علی خامنه ای نیز گفت:"نگوئید 99 نفر. با من می شود 100 نفر"

بیم و هراس از حضور دوباره آیت ا لله منتظری در صحنه سیاسی جمهوری اسلامی، پس از درگذشت آیت ا لله خمینی، چنان بود که بدون هیچ دلیل و مقدمه ای، پس از درگذشت آیت ا لله خمینی، یکبار دیگر یورش تبلیغاتی سنگین علیه او در مطبوعات و رادیو تلویزیون سازمان داده شد و این در حالی بود که او نه اظهار نظری کرده بود و نه خود را مطرح کرده بود.

این بار نیز، مانند دوران جدال های پشت صحنه شورای انقلاب و دولت موقت، نبرد سنگینی که در پشت صحنه، در مجلس خبرگان رهبری، در حوزه علمیه قم، در خانه آیت الله گلپایگانی و آیت الله مرعشی نجفی، در جلسات جنجالی روحانیت مبارز و... جریان داشت و در جلسات پنهانی شورای رهبری نیمه مخفی موتلفه اسلامی طراحی می شد، در کیهان بیش از هر نشریه دیگری بازتاب یافت. گرچه کیفیت و خواست های این مرحله از کشاکش ها، ماهیت و زمینه هائی داشت که به جبهه های جنگ و زندان ها و شکنجه گاه ها و میدان های اعدام باز می گشت.

تمام سرشکستگی ناشی از ادامه جنگ و ناکامی در فتح کربلا را به سوی دولت میرحسین موسوی هدایت کردند و از دل این توطئه، دولت ائتلافی هاشمی رفسنجانی با موتلفه اسلامی و روحانیت مبارز بیرون آمد.

ده ها و صدها هزار بسیجی و سپاهی سرخورده و سرشکسته از جبهه های جنگ به حاشیه نشین های شهرهای بزرگ – به ویژه تهران- و روستاها و شهرستان ها بازگشتند و سلاح را برزمین گذاشتند، تا سیاستمدارانی نظیر مدافع "تعدیل اقتصادی" کار را ادامه دهند.

بنیادهای تحت هدایت و سرپرستی ارتجاع مذهبی و سرمایه داری بازار، که مجروحان جنگ، خانواده شهدا، بسیجی ها، معلولین و... را، که همگی نیازمند نان شب بودند، تحت سرپرستی داشتند، از میان این نیروی عظیم، برای خود سازمان های مستقل به وجود آوردند و در دل ارگان های امنیتی، سپاهی و بسیجی جای دادند. برخی از آنها را تا رده های بالای فرماندهی و مدیریت پیش کشیدند. تمام این سازماندهی ها در پشت صحنه انجام می شد. شماری از فرماندهان ناراضی، سرخورده و زندگی از دست داده، که از جبهه بازگشته بودند را برای آن که دست نوازشی برسرشان کشیده شود، یا در شرکت های بزرگ تجاری سهیم کردند و سهام به آنان تعلق گرفت و یا در بالاترین سطوح و با راهنمائی و کمک اتاق صنایع و بازرگانی، تشویق به تاسیس شرکت های تجاری شدند. حتی علنا سرمایه در اختیار آنها گذاشتند تا مشغول تجارت شوند و کمتر نق بزنند. شرکت بازرگانی "پیشگامان سازندگی" با همین هدف و از همین طریق و با سرمایه بیت رهبری، کمیته امداد امام و حساب شماره 100 آیت الله خمینی و به فرمان رهبر جدید جمهوری اسلامی تشکیل شد و فرماندهان سپاه، بسیج، وزیر دفاع، معاونان آنها و... در آن سرمایه گذار شدند. آن قرض عظیمی که از خارج گرفته شد تا صرف بازسازی ویرانه های باقی مانده از سیاست خانمان برانداز ادامه جنک با عراق شود، در همین نوع شرکت های تجاری و تحت هدایت سرمایه داری بازار و تکنوکرات ها و نو کیسه های جمع شده در کابینه هاشمی رفسنجانی صرف انواع واردات کالاهای مصرفی شد. شرکت هائی که این گونه تشکیل شده بودند، در رقابت با یکدیگر و برای رونق بخشیدن به بازار کالاهای خود و یا از رونق انداختن کالاهای رقیب، انواع قوانین ضد ماهواره و آنتن های بشقابی را از تصویب مجلس گذراندند و یا با تشکیل انواع گشت های خیابانی و تشکیل گروه های امر به معروف و نهی از منکر با جوراب نازک زنانه، روسری رنگی، شلوار جین، دوچرخه سواری و... به ستیز برخاستند. حیرت انگیز آن که، همه این رقابت ها، زیر پوشش و نقاب دفاع از ارزش های انقلاب انجام شد و "شاه" بیت آن نیز اعدام "سلمان رشدی"، بعنوان مظهر و نشانه مبارزه انقلابی بود. "شاه" بیتی، که در حد یکی از انواع توطئه های ارتجاع مذهبی و بازاری ها علیه انقلاب بهمن 57 باید ارزیابی شود.

وقتی، وزیر اطلاعات و امنیت دولت خاتمی"حجت الاسلام یونسی" در مجلس شورای اسلامی اعلام کرد، که یکی از برنامه هایش جدا سازی این وزارتخانه از کارهای تجاری است و تلویحا ریشه آلودگی امنیتی جمهوری اسلامی به سازمان های جاسوسی اسرائیل و امریکا را همین آلودگی تجاری اعلام داشت، تازه عمق فساد، دلالی، تجارت و... که با انسان کشی، عوام فریبی، مردم ستیزی و ارتجاع پرستی در ارگان های امنیتی و نظامی توام شده بود پی برداشته شد. فاجعه ای که با جلوگیری از ادامه اصلاحات، کارشکنی علیه دولت خاتمی و برسر کار آوردن احمدی نژاد ادامه یافت و سرانجام نیز کار به کودتای 22 خرداد انجامید.

 

تقسیم غنائم حکومتی

سهم روسای زندان ها، شکنجه گران، قتل عام کنندگان و سرکوب کنندگان آرمان خواهان انقلابی هم باید داده می شد. آنها نیز جزو هموار کنندگان جاده قدرت سیاسی برای سرمایه داری بازار و ارتجاع مذهبی بودند.

پس از قتل عام زندانیان سیاسی، دیگر زندان آن رونق گذشته را نداشت و به همین دلیل بزرگ ترین گردانندگان و طراحان مخوف ترین شکنجه های روانی، که به "تواب سازی" شهرت داشتند، همراه با صادر کنندگان احکام اعدام های دسته جمعی و سربازجوهای زندان ها نیز وارد صحنه تجارت و سیاست شدند و زندان ها را همچنان در اختیار اسد ا لله لاجوردی، برای مرحله بعدی تصفیه های باقی گذاشتند. این مرحله، پس از زمینه ای که مطبوعات تحت هدایت تواب سازان و بازجوها باید فراهم می ساختند، آغاز می شد. مرحله ای که با فاش شدن وصیت نامه اسد ا لله لاجوردی و پخش اخبار مربوط به تشکیل گروه های مسلح و تخریب توسط او مشخص شد، چه مسیری را باید طی می کرد. اعدام طیف گسترده نواندیشان مذهبی و چپ مذهبی هدف این مرحله بود. لاجوردی در وصیت نامه خود که پس از کشته شدن وی در نماز جمعه تهران قرائت شد، چپ مذهبی را چنان توصیف کرد که امثال بهزاد نبوی و دیگر رهبران سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، روحانیون نظیر آیت ا لله منتظری، حجت الاسلام کدیور، حجت الاسلام اشکوری و بسیاری از روحانیون عضو "مجمع روحانیون مبارز" در برابر چشمان هر خواننده و شنونده ای ظاهر می شود. او در وصیت نامه خود، این طیف را بدتر از منافقین (مجاهدین خلق) توصیف کرد و با صراحت نوشت که بارها به مقامات بالای جمهوری اسلامی توصیه کرده است که هر چه زودتر دست او را برای از میان برداشتن این منافقین جدید باز بگذارند. به همین دلیل است که می توان حدس زد، نقشه ها و عوامل اجرائی تحت امر اسد ا لله لاجوردی در تدارک آخرین مراحل اجرای این طرح افشا شده و به دلیل غیر قابل کنترل بودن وی و احتمال درگیر ساختن جمهوری اسلامی با بزرگ ترین ماجراجوئی های خونین ابتدا از زندان اوین و سرپرستی زندان ها برکنار شد و در خارج از زندان به ضرب چند گلوله از پای درآمد تا گنجینه جنایات و اطلاعات حذف شود.

آنچه او زود هنگام می خواست اجرا کند، بعدها و بتدریج اجرا شد. به لیست زندانیان کودتای 22 خرداد اگر نگاهی دوباره شود و سرنوشت امثال بهزاد نبوی و یا تاج زاده و دیگران مرور شود، به همان وصیت نامه ای ختم می شود که لاجوردی از خود باقی گذاشت.  او زود هنگام می خواست دست به کار شود، درحالیکه باید مقدمه آن فراهم میشد. مقدمه ای که در دولت احمدی نژاد فراهم آمد.

 

آنها که از زندان ها، با دست های خونین و افکار سیاه و خشونت آمیز بیرون آمده و در مطبوعات و در قوه قضائیه و بنیادهای مالی بر صدر نشستند، چه کسانی بودند؟

سه حاکم شرع قتل عام ها، به نام های علی رازینی، نیری، ابراهیم رئیسی به ترتیب به ریاست دادگاه ویژه روحانیت، سرپرست کمیته امداد امام و ریاست بازرسی کل کشور رسیدند. در دوران دولت خاتمی فاش شد که تنها در یک قلم، مشخص شده است که علی رازینی چند میلیارد ریال از حساب امانتی مردم در دادگستری را به حساب شخصی خود واریز کرده است! و تشکیلات عظیم مالی "بنیاد امام" نه تنها مالیاتی به دولت نمی دهد، بلکه حساب و کتابش را هم به کسی پس نمی دهد! بازرسی کل هم در همه این دزدی ها شریک دزد و رفیق قافله بوده است. (ابراهیم رئیسی اکنون معاون اول قوه قضائیه و از اعضای ستاد کودتای 22 خرداد است!)

 

دو چهره شناخته شده و مشهور زندان های اوین، گوهر دشت و قزل حصار یعنی حسین شریعتمداری (با نام مستعار "برادر حسین) و "حسن شایانفر" (با نام مستعار "برادر معصومی") که به استادان تواب ساز در زندان ها شهرت داشتند و می توانستند قلمی هم بر کاغذ گذاشته و چیزی به نویسند، برسر موسسه کیهان نشستند و رحیم پورازغدی بازجوئی که کیانوری در یکی از نامه های خود او را در شقاوت "پدرسوخته" تر از بقیه معرفی کرد، با حکم علی خامنه ای عضو شورای انقلاب فرهنگی شد. همچنان که حسین شریعتمداری با حکمی مشابه بر سر کیهان نشست.

همین تقسیم غنائم، پس از درگذشت آیت ا لله خمینی در وزارت اطلاعات و امنیت نیز شروع شد و امثال "علی فلاحیان"، معاون ریشهری و سربازجوی رهبران حزب توده ایران به وزارت اطلاعات رسیدند.

فصل سوم حیات روزنامه "کیهان"، با درگذشت آیت ا لله خمینی و ورود امثال شریعتمداری و شایانفر به کیهان شروع شد. جدالی که در این مرحله در کیهان شروع شده بود، یک بار دیگر عکس برگردان آن جدال و سازماندهی بزرگی بود که در پشت صحنه حکومتی و برای قبضه حاکمیت توسط بازار، ارتجاع مذهبی، بازجوها و فرماندهان تازه تاجر شده سپاه جریان داشت. (ادامه این گزارش را در شماره آینده راه توده منتشر خواهیم کرد)

 

بخش اول این گزارش را که در شماره 335 راه توده منتشر شده می توانید از اینجا بخوانید

  

 

 

                                راه توده  336        18  مهر ماه  1390
 

بازگشت