غلط درشت 3 میلیارد دلاری |
یک روز پس از سخنرانی پرسر و صدای آقای خامنهای درباره ماجرای اختلاس که خواهان "کش" ندادن و بسته شدن پرونده آن شد، ایشان با گروهی از مسئولان دولتی و دانشجویان کشور که از آنان به عنوان "نخبه"های علمی کشور یاد شده دیدار کرد. آقای خامنهای در این دیدار با اشاره غیرمستقیم به ماجرای اختلاس، آن را "لغزش" و "امری طبیعی" نامید و گفت: "هر دیکتهای بالاخره غلط هائی دارد. راه غلط نکردن، دیکته ننوشتن است. ملت ما امروز دارد یک دیکته ی سنگینی را می نویسد؛ مسئولین، دولت، ملت، راه دشواری را دارند طی می کنند. یک جاهائی سکندری خوردن، لغزش پیدا کردن، زمین خوردن، طبیعی است." البته آقای خامنهای خود را استثنا میداند. اگر کسی هم اشتباه و لغزشی دارد مسئولین و "ملت ما" هستند و نه شخص وی. ماجرای اختلاس هم یک لغزشی است که "ملت ما" کرده به ایشان و رهبری ایشان هم هیچ ارتباطی ندارد! آقای خامنهای در این دیدار سخنان دیگری هم گفت و تقریبا پیرامون همه چیز اظهار نظر کرد. از علوم انسانی و پایه و کاربردی گرفته تا صادرات و واردات و صنعت و فرهنگ و دین و علم و استعمار و غرب و شرق و شمال و جنوب و در همه این مسایل طبق معمول یک طرفه داد سخن داد، سخنانی که همه آنها الزاما غلط و غلوط نبود ولی مشکل ملت ما با حرف های آقای خامنهای نیست، بلکه با عملکرد اوست. مثلا وی شبانه روز از مبارزه با آمریکا و استکبار سخن میگوید ولی مدافع آنست که نسخه اقتصادی بانک جهانی که رئیس آن را مستقیما دولت امریکا تعیین میکند در ایران اجرا کند. از مبارزه با تهاجم فرهنگی میگوید ولی تمام عناصر ارزشمند فرهنگی کشور ما را که میتوانستند با تهاجم فرهنگی واقعی مقابله کنند یا خانه نشین، یا از دانشگاهها پاکسازی و تصفیه کرده، یا به زندان انداخته یا به خروج از کشور وادار کرده است. از صنعت ملی و گسترش تولید سخن میگوید اما درآمد ملی کشور ما را در خدمت واردات بنجلترین اجناس تمام جهان قرار داده و صنعت و تولید ملی را به نابودی کشانده است. ایشان در این دیدار هم سخنانی گفت که درست عکس عملکرد اوست. برای نمونه از اینکه "کرسی آزاد اندیشی" با وجود تذکر "صدباره" وی توجه نشده است انتقاد کرد. کسی در آن جمع نبود که به آقای خامنهای بگوید کرسی آزاد اندیشی را اکنون دیگر باید در زندان اوین تشکیل داد که همه آزاد اندیشان آنجا جمع شده اند. شما این زندانیانی را که نه الزاما مخالف شخص شما بلکه مخالف شیوههای رهبری شما هستند آزاد کنید تشکیل کرسی آزاداندیشی در دانشگاهها پیشکشتان. اگر زندانیان را آزاد نمیکنید اقلا جلوی اخراج و بازنشسته کردن اساتید آزاداندیش یا ستاره کردن دانشجویان آزاداندیش را بگیرید. متاسفانه سخن آقای خامنهای درست عکس عمل اوست و این چیزی است که ملت ما را آزار میدهد و بدتر از آن اصل سخن درست را هم خراب میکند. کرسی "آزاد اندیشی" چیز بدی نیست. ولی چه کسی، با چه کارنامه ای، با چه گذشته ای، با چه امروزی، با چه عملکردی دارد آن را بیان میکند؟ امروز هرکس با هر اندیشه درستی مخالف است بجای آنکه از قول خود بگوید از قول آقای خامنهای آن را بیان میکند. و این دفاع از سخن درست را هم مشکل کرده است. نمونه دیگر. آقای خامنهای در این دیدار از "نخبگان" سخن گفت و خود نخبهها را هم به استعداد برتر و غیربرتر تقسیم کرد و گفت "ما مسئله ی شناسائی نخبه را داریم. پیش از شناسائی نخبه، شناسائی استعداد برتر را داریم که در طول زمان تبدیل به نخبه خواهد شد". در پاسخ ایشان باید گفت اولا چیزی به نام "نخبه" و "استعداد برتر" و غیر برتر اصلا وجود ندارد. نظامهای سرمایهداری مردم را به "نخبه"، "استعداد برتر"، "تیزهوش" تقسیم کرده اند تا خصوصی سازی و طبقاتی بودن آموزش و پرورش و آمورش عالی را از یکسو و نابرابری طبقاتی و فرهنگی را از سوی دیگر توجیه کنند. آقای خامنهای هم همین حرفها را تکرار میکند واگرنه امروز از نظر عملی اثبات شده است که نخبه وجود ندارد. هیچ فردی وجود ندارد که در همه زمینهها استعداد داشته باشد و هیچ فردی وجود ندارد که در هیچ زمینهای صاحب استعداد نباشد. همه انسانها در زمینههایی دارای استعداد هستند و در زمینههایی دارای استعداد نیستند. این شرایط محیطی، فرهنگی، اجتماعی، خانوادگی افراد در کنار شانس و تصادفهای مثبت و منفی است که میتواند موجب بروز شکوفایی استعداد معین یا خفه شدن آن شود. (1) بنابراین اصل سخن و تقسیم کردن جامعه به نخبه و غیرنخبه خود به معنای قرار داشتن آقای خامنهای در زیر نفوذ تهاجم فرهنگی غرب و اندیشه طبقاتی نظام سرمایهداری است. بنابراین تبدیل شدن ایشان به مجری برنامههای بانک جهانی و صندوق پول شگفتی ندارد. اما این تنها یک سوی ماجراست. سوی دیگر ماجرا در آن است که این "نخبه ها" را برای چه و برای کدام کشور پرورش میدهیم؟ جوانانی را که امکانات مساعد خانوادگی و فرهنگی دارند شناسایی کنیم و پرورش دهیم تا بعد آنها را به زندان بیاندازیم یا شرایط فرار و مهاجرت آنان را به اروپا و امریکا فراهم کنیم؟ آقای خامنهای از خود نمیپرسد چرا مطابق آمارهای رسمی دو سوم این "نخبگان" و برندگان المپیاد ما در زندانها هستند یا اخراج شده اند یا در بیرون از ایران و برای کشورهای اروپا و آمریکا کار میکنند؟ بعد از کودتای انتخاباتی علیه میرحسین موسوی این روند چه شتابی گرفته است؟ به آقای خامنهای باید گفت بجای تقسیم کردن به نخبه و غیرنخبه شرایط آموزشی و فرهنگی برابر وعادلانه ایجاد کنید. بجای فراری دادن نخبگان آنان را جذب کنید. بجای ایجاد کرسی آزاد اندیشی زندانیان را آزاد کنید و دانشجویان و استاتید منتقد را به دانشگاهها و محل کار خود بازگردانید. ازاداندیشانی مانند موسوی و کروبی را از حبس و حصر آزاد کنید تا مردم بقیه ادعاهای شما را جدی بگیرند.
(1) در این مورد نگاه کنید به انتقادهای پرویز شهریاری از مدارس به اصطلاح تیزهوشان و همچنین پژوهشهای دانشمندان شناخته شده جهانی مانند آلبرت ژاکارد یا لوسین سو در مورد مسئله استعداد. |
راه توده 336
18 مهر ماه 1390