راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرنوشت روزنامه کیهان
سرنوشت انقلاب و ج.اسلامی است
(3)

 

هرکس تصور کند سرنوشت روزنامه کیهان، صرفا سرگذشت یک روزنامه مانند روزنامه های دیگر در جریان انقلاب 57 و سالهای پس از برقراری جمهوری اسلامی است، از یک بررسی لازم برای شناخت نبرد نیروهای مذهبی انقلاب 57 در قلب حاکمیت در دوران رهبری آیت الله خمینی و آقای خامنه ای خود را محروم کرده است. سرگذشت و سرنوشت روزنامه کیهان، سرنوشت نبرد 33 ساله در جمهوری اسلامی است. اهمیت مسئله دراینجاست.
 

ببینیم جدال بر سر تصرف موسسه انتشاراتی کیهان که بازتابی بود از نبر بر سر قدرت در پشت صحنه، چگونه دنبال شد و چگونه می توان سرنوشت این مرحله از حیات روزنامه کیهان را با سرنوشت این مرحله از نبرد قدرت درحاکمیت گره زد و سرانجام قطعی خط مشی کنونی کیهان را با سرانجام توطئه ها، که به کودتای 22 خرداد رسید، در پیوند دید.

پس از آیت ا لله خمینی- در سال 62، مرحوم شاهچراغی نماینده دامغان در مجلس، سرپرست کیهان شد. در این دوره، سران موتلفه اسلامی و روحانیت مبارز هنوز در حاشیه دستگاه دولتی بودند و سرگرم کارشکنی علیه دولت موسوی و زمینه چینی برای دوران پس از آقای خمینی. هنوز کیهان، یکپارچه در خط دولت میرحسین موسوی بود.
در اسفند 64 شاهچراغی در جریان سقوط هواپیمائی که در آسمان اهواز مورد حمله موشکی عراق قرار گرفت و سرنگون شد، کشته شد. شاهچراغی از سوی محمد خاتمی که سرپرست برگزیده کیهان از سوی آیت ا لله خمینی بود، به عنوان نماینده وی در کیهان عمل می کرد.
کشته شدن حجت الاسلام شاهچراغی، که اهل قلم و ادبیات بود، در آن زمان تغییری در هویت کیهان نتوانست ایجاد کند. ادامه حیات مطبوعاتی روزنامه کیهان، با همان هویت دفاع از دولت موسوی ادامه یافت و درهای آن به روی سران بازار و رهبران موتلفه اسلامی و روحانیت مبارز بسته ماند. حتی وابستگان به آیت ا لله مهدوی کنی نیز در این دوره نتوانستند دستی از آستین در آورند. به همین دلیل، جانشینان شاهچراغی در این مرحله، ادامه دهنده سیاست او و وابسته به جناح دولت و خط امام بودند.

در سال 65 ابراهیم اصغرزاده، که مدتی نقش رهبری دانشجویان دفتر تحکیم وحدت را بر عهده داشت قائم مقام فرهنگی کیهان و و رضا تهرانی مدیرمسئول کیهان شدند. بدنبال این مسئولیت ها، شورای نگهبان صلاحیت او را برای انتخابات میاندوره ای مجلس پنجم رد کرد و هیات نظارت بر انتخابات شوراها در مجلس اسلامی نیز در برابر امثال او برای راه یافتن به شورای شهر تهران ایستاد. رضا تهرانی بعدها سردبیر نشریه "کیان" شد. نشریه "کیان" نیز بعدها به مرکز تجمع نیروهای روشنفکر مذهبی تبدیل شد. گرچه این نیروها، ارگان مهمی چون کیهان را از دست داده بودند، اما توانستند جمع قابل توجهی را در "کیان" جمع کنند. این جمع بعدها در دولت خاتمی، نقش آفرین اصلاحات شدند و در روزنامه های معروف به دوم خرداد فعالیت خود را گسترش دادند. ماشاء ا لله شمس الواعظین، سردبیر روزنامه "نشاط" یکی از همین نیروها بود.
پس از درگذشت آیت الله خمینی، وقتی میرحسین موسوی خانه نشین شد و محمد خاتمی ناچار به استعفا از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تکلیف این نیروهای 10 سال اول پیروزی انقلاب 57 محتوم تر از آن بود که بتوان دچار خوش خیالی شد. این توازن شکننده که تا درگذشت آیت ا لله خمینی حفظ شده بود، درست مانند وضعی بود که ترکیب چندگانه حاکمیت و رهبری و هدایت ارگان های قضائی، مذهبی، نماز جمعه ها، نمایندگی های ولی فقیه و... داشتند.

در این دوران، یعنی تا آستانه درگذشت آیت ا لله خمینی، همانند ترکیبی که در دولت و مجلس وجود داشت، ترکیبی از توافق های جناحی، سردبیری کیهان را نیز برعهده داشت. در حالی که فردی به نام "محمد اصغری" جانشین شاهچراغی شده بود، اما قائم مقام فرهنگی موسسه ابراهیم اصغرزاده از دانشجویان خط امام بود و شمس الواعظین، عضو شورای سردبیری روزنامه کیهان. در آستانه درگذشت آیت ا لله خمینی، که با کشتار زندانیان سیاسی در سال 1367 به استقبال آن رفته بودند، جابجائی نیروها و مهره چینی های ارتجاع مذهبی و سرمایه داری قدرتمند بازار در تمام سطوح مملکت تشدید شد. شکست در جنگ، تضعیف موقعیت جسمانی، سیاسی و روحی آیت ا لله خمینی زمینه را برای این یورش سریع و خزنده فراهم ساخته بود. سرمایه داری تجاری که خود را آماده اعلام تشکیلات وسیع حزبی خود، تحت عنوان "موتلفه اسلامی" می کرد، در گرما گرم این مهره چینی، در سال 67، مهدی نصیری، سردبیر بعدی نشریه ارگان نیروهای فشار بنام "صبح" را به جمع شورای سردبیری کیهان اضافه کرد. او که مدتی از شهر قم با کیهان همکاری داشت و در میان روحانیون دست راستی چرخیده بود، در حقیقت نماینده این طیف از روحانیون در کیهان شد. روحانیونی که یک سر آنها به حجتیه بند بود و سر دیگرشان به بازار!

آغاز افول موقعیت آیت ا لله منتظری در دستگاه حکومتی و دور شدن قطعی آیت ا لله خمینی و آیت ا لله منتظری از یکدیگر و عروج ستاره روحانیون وابسته به ارتجاع، در همین فعل و انفعالات کیهان نیز کاملا مشهود بود. مهدی نصیری، بعدها، در یک مرحله شاکی خصوصی بسیاری از مطبوعات غیر حکومتی و غیر دولتی شد، و در مراحل بعدی در کنار گردانندگان زندان ها و بازداشتگاه ها، سراز بازدشتگاه های مخفی وزارت اطلاعات و امنیت و سپس لانه های تیمی گروه های فشار درآورد و نشان داد، که با کدام انگیزه و با یاری و توصیه چه نیروهائی از قم به تهران و کیهان راه یافته بود تا به کادر ضد فرهنگی ارتجاع و بازار تبدیل شود.
چرخش به راست در کیهان، پس از درگذشت آیت ا لله خمینی، به سرعت در تمام ارگان های حکومتی ادامه یافت. دسته بندی های جدید، که با ورود مهدی نصیری به کیهان به تقویت جناح راست ختم شده بود، باعث شد تا ابراهیم اصغرزاده استعفا داده و کیهان را ترک کند. در این دوران، محمد اصغری علنا رهبری جناح راست را در کیهان برعهده گرفت و دستش را با حمایت موتلفه اسلامی و روحانیت مبارز از آستین درآورد. اختلافات و تصفیه ها، به سود جناح ارتجاع در کیهان ادامه یافت. پس از مدتی، بقیه اعضای شورای سردبیر کیهان، با اسامی تهرانی، خانیکی، غفاری و شمس الواعظین نیز مشمول تصفیه ها شدند و به نام استعفا کیهان را ترک کردند. تقریبا تمامی آنها، در دوره شکوفائی مطبوعات دوم خردادی بخش مهمی از روشنفکران دست به قلم مذهبی را تشکیل دادند که یا مستقیما مطبوعات جدید و غیر حکومتی را هدایت و رهبری می کردند و یا در این مطبوعات قلم می زدند. آنها پس از طی دوره 10 ساله دوم انقلاب، اکنون و در آستانه دهه سوم انقلاب یک بار دیگر به صحنه بازگشتند. اما، این بار با کوله باری از تجربه!

این دوران را باید دوران بازنگری و به هوش آمدن روزنامه نگاران تازه کار، مذهبی و جوانی ارزیابی کرد، که پس از یک دوره نسبتا طولانی سرگیجه بین جناح های حکومتی، عده ای به روشنگری مذهبی گرویدند و بی پرده آن را بیان داشتند و عده دیگری فرصت طلبانه در جناح رو به قدرت انحصاری جائی برای خود یافتند. در راس همه آنها، در این مرحله "مهدی نصیری" قرار داشت.
این تابلوی کوچکی بود که در همین دوران، اما در خفا، در تمام سطوح حکومتی جریان داشت. این بار نیز "کیهان" جزئی بود از یک کل!
پس از استعفای دسته جمعی شورای سردبیری کیهان، که با تحریکات و توطئه های بی امان روحانیت مبارز و موتلفه اسلامی اجتناب ناپذیر شده بود، راه برای امثال مهدی نصیری ها که از قبل و با همین منظور به کیهان برده شده بودند، هموار شد. مسئولیت سردبیری روزنامه کیهان، به "مهدی نصیری" رسید که از سابقه روزنامه نگاری او، که در واقع با حضور در کیهان شروع شده بود، فقط حدود دو سال می گذشت!
او متولد 1342 و مدرسه را فقط تا سال او راهنمائی خوانده است. مدتی در دامغان، بین روحانیون حوزه این شهر چرخیده و بعد هم در قم تا سال 66 درس مذهبی خوانده بود.

بعد از مدتی، عده دیگری به جمع سردبیری کیهان پیوستند، از جمله پرویز رئوف منش، علی اکبر کسائیان و حجت الاسلام محمد علی معلی.

در این دوران است، که کادرهای درجه اول بازجوئی های اوین و گوهردشت و تواب سازان نفرت انگیز قزل حصار، به عنوان کادرهای مطبوعاتی، پس از قتل عام زندانیان، دست های خون آلودشان را شسته و مستقیما راهی روزنامه ها و رادیو تلویزیون شدند. وزارت اطلاعات و امنیت و گردانندگان یک دهه جنایت در زندان های جمهوری اسلامی، به روزنامه های آمدند، تا ایران را "اوین" کنند.

تهیه پرونده برای روشنفکران ایران که به دلیل عدم وابستگی به احزاب سیاسی سر از زندان در نیآورده بودند، به ویژه در روزنامه کیهان آغاز شد و بازی با حیثیت و آبروی افراد در مطبوعات به صورت یک روند رو به ترور و قتل آغاز شد. ستیز با کانون نویسندگان و هر حرکتی که روشنفکران برای احیای آن می کردند با مقاومت توطئه آمیز همین گروه در روزنامه کیهان روبرو بود. در عالی ترین سطوح مملکتی نیز، وزارت ارشاد اسلامی را موتلفه اسلامی فتح کرد و یک عضو رهبری آن، "مصطفی میرسلیم"، در راس آن قرار گرفت. خاتمی که از راس وزارت ارشاد کنار رفته بود خانه نشین شد. تلویزیون نیز به تصرف علی لاریجانی، خواهر زاده آیت ا لله جوادی آملی درآمد. لاریجانی از دفتر سیاسی سپاه مستقیما به تلویزیون فرستاده شده بود. این انتصاب را باید آغاز گام های عملی و بلند سپاه برای تصرف قدرت حکومتی، پس از آیت الله خمینی تلقی کرد. باز هم کیهان، تابلوی کوچکی از تابلوی بزرگ تر شد.
 

راه توده 337   25 مهر ماه 1390

بازگشت