حاکمیت کودتائی
ج. اسلامی
زیر سایه
استراتژی امریکا
پس از 11 سپتامبر
الف. راهی
بعد از حادثه ی یازده سپتامبر فصل نوینی در سیاست های
داخلی و جهانی آمریکا آغاز شد که حاکمیت اسلامی علی رغم شعارهای عوامفریبانه ی
داخلی در عرصه ی عمل مو به مو از این سیاست های الگو برداری می کند.
حادثه ی یازده سپتامبر موجب گردید که تصمیم گیران نظامی در اغلب کشور های بزرگ
سرمایه داری و بویژه در آمریکا با تنظیم سیاست هایی که پیش از این حادثه نمی
توانستند به آن مشروعیت ببخشند تلاش کنند نظم نوینی را در جهان به بهانه ی مبارزه
با تروریسم حاکم سازند. این روند که با تقلید و نسخه برداری کشورهای درحال توسعه از
جمله ایران همراه گشته برای جهان آینده جنگ و فاجعه به بار می اورد.
طراحان نظامی پس از یازده سپتامبر تنظیم سیاست های داخلی و خارجی آمریکا را با
کنترل دولت به عهده گرفته اند تا نظم نوین جهانی را محقق سازند. آن ها نه تنها با
سازمان آتلانتيك شمالی – ناتو- بلكه با رهبران صندوق بينالمللی پول، بانك جهانی و
سازمان تجارت جهانی ارتباطی ارگانيك و اندام وار دارند.
در ایران نیز نظامیان تلاش می کنند تا با اجرای سیاست های صندوق بین المللی پول و
بانک جهانی همان سیاست هارا دنبال کنند. همانطور که در آمریکا موسسات خبری كه يا
سازنده خبر و يا قلب كننده خبر برای انحراف افكار عمومی هستند، پايه های قدرت و
تصميم گيری را در واشنگتن تشكيل مي دهند در ایران این نقش را صدا و سیما ، روزنامه
های دولتی ، موسسات مختلف فرهنگی وابسته به دولت ، مداحان و هزاران نهاد به ظاهر
غیر دولتی به عهده گرفته اند.
از يازدهم سپتامبر منابع دولتی به سمت اعتبارات صنعتی – نظامی تغيير جهت دادهاند و
هم زمان بودجه اختصاص داده شده به برنامه های اجتماعی و آموزش و بهداشت و رفاه مردم
كاهش پيدا كردهاست. در اعتبارات دولتی بازنگری به عمل آمده و درآمدهای مالياتی به
سمت تقويت ماشين پليسی و امنيت داخلی كاناليزه شده اند. نوعی "مشروعيت جديد" ايجاد
شده است كه نتيجه آن زير سئوال بردن پايه های نظام قضايی و پايمال كردن "حقوق
ابتدايی” شهروندان است.
درماههای بعد از يازدهم سپتامبر صدها تن به بهانههای مختلف دستگير شدند. دانشجویان
به دليل مخالفت با جنگ اخراج شده و استادان دانشگاه تهديد شده و يا از كار بركنار
شدند.
در سندی كه نام آن "دفاع از تمدن" است از اين استادان به عنوان "عناصر ضعيف" در
واكنش ايالات متحده در مورد حمله يازدهم سپتامبر نام برده شده است.
درایران ، حاکمیت اسلامی همه ی اعمال فوق را به نام دفاع از ارزش های اسلامی و
مقابله ی با فتنه ( جنبش سبز) به کار می برد.
پس از یازده سپتامبرقانون به اف.بی.آی. و سيا اجازه مي دهد كه سازمان های غيردولتی،
سنديكاها، روزنامه نگاران و روشنفكران را تحت نظر گرفته يا مكالمات آن ها را شنود
كنند. براساس اين قانون جديد پليس مي تواند به دلخواه خود عليه هر كس اقدام به
جاسوسی كند. همين قانون به دادگاه های مخفی اجازه مي دهد كه دستور شنود هر خانه و
يا بازرسی مخفيانه آن را صادر كند. اف.بی.آی. مي تواند سازمان ها و يا اشخاص را
بدون در نظر گرفتن قانون اساسی كنترل تلفنی نمايد. دادگاه های مخفی مي توانند دستور
كنترل دستگاه های تلفن، كامپيوترها و تلفن های همراه هر شهروندی را صادر نمايند.
نامه های الكترونيكی حتی قبل از رسيدن به دست دريافت كننده و بدون اطلاع وی كنترل
مي شوند. بدون اين كه اصلا جرمی اتفاق افتاده باشد و فردی مظنون يا متهم به آن باشد
پيام های وی مي تواند شنود شده و يا خوانده شود.
با قانون جديد قدرت دستگاه بازپرسی، بازجويی و اتهام زنی افزايش يافته و اجازه نفوذ
در سازمان های غيردولتی، افزايش حكم محكوميت و تمديد دائمی حبس اشخاصی كه حكم
زندانی شدن خود را پشت سر گذاشته اند در آن پيش بينی شده است. در مجموع اين قانون
بالابردن حكم مجازات و طولانی كردن تحقيقات را در نظر دارد.
می بینیم که حاکمیت اسلامی بدون کوچکترین تغییری همان سیاست ها را در ایران با
کنترل و دستگیری افراد، ایجاد محدودیت دردسترسی به انترنت واطلاعات آزاد ، شنود
مکالمات تلفنی و پیامک ها و غیره دنبال می کند.
پس از یازده سپتامبر تمام جنبش های اعتراضی و يا مخالفت با سياست های دولتی مي
توانند به عنوان جرم " تروريسم" ملی در نظر گرفته شوند.
كافيست دولت تشخيص دهد كه عملی تروريستی انجام شده است و متهم به هر صورت ممكن در
آن مداخله يا شركت داشته است تا مجرم شناخته میشود. حال قصد آن را داشته يا اين
عمل توسط او انجام شده است يا نه مطرح نيست. متهم حق اختيار سكوت ندارد و اصل
محرمانه بودن صحبت وكيل با موكل از بين رفته است.
در ایران متهمان نه تنها از حق قانونی داشتن وکیل محرومند بلکه وکلا نیز خود در
مظان اتهام ودر موارد زیادی بزعم حاکمیت ،مجرم و گناهکارند و به جرم دفاع از موکل
شان به زندان محکوم می گردند.
پیروی از سیاست های نظامی به تبع غرب و بویژه آمریکا مختص ایران نیست .در تونس و
مصر و دیگر کشورهایی که تحولات موسوم به بهار عرب در آنها به نتیجه رسیده شاهد قدرت
گرفتن نظامیانی هستیم که اگر چه در اقدامات خود ناگزیر از تحقق برخی ازخواست ها و
مطالبات جنبش و مردم اند اما دردراز مدت تثبیت قدرت در دستگاه حاکمه را به همان روش
غرب دنبال می کنند.
بحران اقتصاد جهانی كه همراه است با ورشكستگی موسسه های خصوصی و دولتی، بالا رفتن
تعداد بيكاران، نزول سطح زندگی در سرتاسر جهان از جمله اروپای غربی و آمريكای شمالی
و بروز قحطی در كشورهای در حال رشد، موجد جنگ و گرايش به حكومتی اقتدارگرا شده است.
در ایران ، نظامیان برای خروج از بحران سیاسی با تشنج آفرینی در منطقه و جهان به
جنگ به عنوان راه حل فرار از بحران داخلی و تثبیت هر چه بیشتر قدرت خود می اندیشند.
نظامیان که خود عوامل بوجود آورنده ی هرج و مرج و بی نظمی سیاسی اند تلاش می کنند
تا با ایجاد دیکتاتوری و برافروختن آتش جنگ خود را قهرمانان ثبات و نظم معرفی
نمایند.
يازدهم سپتامبر را باید پايان يك دوران و آغاز دورانی جدید با حاکمیت نظامیان در
سراسر جهان دانست.
پانویس : برای مطالعه بیشترمراجعه کنید به کتاب "جنگ
و جهانی شدن" نوشته ی "شوسودوفسکی" ترجمه ی رفیق جعفر پویا انتشارات راه توده
راه توده 338 2 آبان ماه 1390