مطابق سخنان رهبر در کرمانشاه
احزاب سیاسی
باید در زندان
کنگره بگذارند!
آیتالله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی در این اواخر بر
شمار مسافرتها، دیدارها و اظهارنظرهای خود افزوده است. ایشان ظاهرا فهمیده دوران
بازی دودوزهی هم رهبر حکومت و هم رهبر منتقدان از حکومت، گذاشتن خوبیها به حساب
خود و بدیها به حساب دیگران پایان یافته است. این هم البته از دستاوردهای جنبش سبز
است که مقام رهبری را ناگزیر به وسط میدان کشانده و او را وادار کرده هر چه در چنته
دارد بیرون بریزد. نتیجه این اظهار نظرها اکنون بصورت موج پریشانگویی و سخنان
نسنجیده است که هربار از دهان ایشان بیرون میاید. آخرین نمونه اظهار نظر شگفتی آور
وی در مورد "احزاب" است. ایشان هفته گذشته در سخنانی راجع به احزاب پس از بیان
اینکه "ما با تحزب مطلقا مخالفتی نداریم" یک شرط برای این عدم مخالفت با حزب
میگذارد یعنی "به شرط آنکه با نگاه درست ایجاد شود."
ایشان سپس نگاه درست را چنین معنا میکند که حزب "قصد خود را در دست گرفتن قدرت
قرار ندهد" که در اینصورت "خوب و مورد تایید" ایشان خواهد بود.
آقای خامنهای طوری در مذمت قدرت سخن میگوید که گویی خودش راهب دیر و ساکن صومعه
است و نه مقامی که حتی خبرگان قانون اساسی را هم دستبوس خود میخواهد. کسی در آن
جمع از آقای خامنهای نپرسید: اگر قدرت آنقدر بد و مذموم است چرا شما چهار دستی به
آن چسبیدهاید؟ چرا برای حفظ قدرت از کودتا و استخدام چماقدار و شکنجه و زندان
کهریزک خود داری نمیکنید؟ مگر امثال نوری زاد جز نوشتن نامه به شما و درخواست کم
کردن دخالت و قدرت شما چه گفت که او را به زندان انداختید؟ مگر گماشتگان شما از نوع
سرلشگر جعفری و نقدی و تایب و ذوالنور و دادستان و رئیس قوه قضاییه و دیگران رسما
نگفته اند که جرم کسانی که اکنون در زندان اوین و رجایی شهر و سراسر ایران محبوسند
کوشش برای محدود قدرت "مقام معظم رهبری" بوده است؟ چرا قدرت برای شما خوب است و
برای دیگران بد است؟
آقای خامنهای میگوید اگر حزب برای قدرت تشکیل نشود خوب است. در حالیکه حزب اصلا
برای قدرت تشکیل میشود. معنای حزب مگر چیست؟ حزب مجموعهای از افراد است که بدین
نتیجه رسیدهاند که شرایط زندگی خود و جامعه شان را به طور فردی نمیتوانند تغییر
دهند. برای این کار یک نیروی جمعی لازم است. تغییر در جامعه هم مستلزم آن است که از
جمله در قدرت سیاسی تغییر ایجاد شود. فرق حزب با سندیکا و انجمن و بنگاه خیریه و
امثالهم درست در همینجاست که حزب هدفش تاثیر در قدرت یا محدود کردن قدرت یا کسب
قدرت است. کسی که بگوید حزبی دارد که برای بدست گیری قدرت نیست یا دارد به مردم
دروغ می گوید و می خواهد آنها را فریب دهد یا معنای حزب را نفهمیده است و معمولا
احزابی که خود در قدرت هستند چنین ادعایی دارند. یعنی در واقع خودشان یک حزب هستند
که قدرت را در دست گرفته اند ولی مخالف تشکیل حزب دیگری هستند که با قدرت آنان
مقابله کند و آن را محدود کند. آیتالله خامنهای هم با تعریفی که از حزب میکند
دقیقا همین وضع را دارد و همین را میگوید. او درواقع میگوید: "من همه قدرت را در
دست خودم میخواهم. وای بحال حزبی که بخواهد این قدرت من را محدود کند یا آن را از
چنگ من در آورد."
ولی بامزهترین بخش سخنان ایشان انجاست که میگوید اگر حزبی برای قدرت هم باشد "ما
اینگونه تحزب را تأیید نمیكنیم اما اگر كسانی با همین نگاه دنبال تشكیل حزب باشند،
جلوی آنها را نمیگیریم."!
ما در اینجا از احزابی مانند حزب توده ایران که از نظر حکومتهای ایران مادرزاد
"غیرقانونی" و "منحله" و "خائن" هستند صرفنظر میکنیم ولی باید از ایشان پرسید پس
احزابی نظیر مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت را که در همین جمهوری اسلامی
تشکیل شده اند به چه اتهامی منحل کرده اید؟ اخلال در ترافیک؟ مگر اتهام آنها رسما
زیر سوال بردن قدرت شما نبوده است؟
آیتالله خامنهای که نزدیک 25 سال است، با وجود داشتن همه قدرت، خود را حتی یک بار
در معرض رای مردم قرار نداده و نظر آنها را نپرسیده، با اینحال احزابی را که
میخواهند از طریق دمکراتیک و رای مردم و با ارائه برنامه به قدرت رسند به قدرت
طلبی متهم و محکوم میکند. او یا خود متوجه نیست چه میگوید یا مردم را ابله
میانگارد. هر کدام از این دو باشد نشانه خطر برای آینده ایران است.
راه توده 338 2 آبان ماه 1390