تاریخ جنبش کارگری و کمونیستی ایران– 4
فراکسیون چپ
در اولین مجلس
بعد از انقلاب مشروطه
عبدالصمد کامبخش
گفته شد که فرض وجود یک سازمان نسبتا متمرکز سوسیال
دمکرات وجود گروههای دیگری را که بنام سوسیال دمکرات فعالیت میکرده اند نفی
نمیکند. اسنادی که در دست است این نکته را تأیید میکند.
در شمارۀ پنج سال 1959 مجلۀ "مسائل خاورشناسی" از نشریات آکادمی علوم شوروی
مقالهای از م. س. ایوانف تحت عنوان "اسناد تازه در بارۀ گروه سوسیال دمکرات تبریز
مربوط به سال 1908" به طبع رسیده است. این مقاله بر اساس مدارکی نوشته شده است که
از آرشیو شخصی گ. و. پلخانف مارکسیست معروف روس بدست آمده است. در این آرشیو چند
نامه به امضاء واسو، تری یا، کاراخانیان و عدهای دیگر و اسناد دیگری بدست آمده که
برخی از آنها جالب توجه ویژه است:
1- صورت جلسۀ شمارۀ 1 مورخۀ 16 اکتبر 1908 سی نفر از سوسیال دمکراتهای تبریز؛
2- نامهای به امضاء واسو از تبریز به پلخانف مورخۀ 19 نوامبر 1908؛
3- نامۀ مورخۀ 3 دسامبر 1908 خطاب به رجال جنبش سوسیال دمکرات اروپا، که از طرف
بخشی از این گروه به امضاء تیگران دروینی ارسال شده است؛
4- نامهای به امضاء چلنگریان از تبریز بنام پلخانف به تاریخ 10 دسامبر 1908.
صورت جلسه حاکی است که در این جلسه که صدر آن "سدراک اول" منشی آن واسو بوده است،
پیشنهاد آرشاویر و واسو دائر به لزوم تشکیل گروه مستقل سوسیال دمکرات و پیشنهاد
مخالف واصله از طرف ورام و سدراک دوم دائر به صلاح نبودن فعالیت صرفا سوسیال دمکرات
به مذاکره گذارده شده است.
طرفداران پیشنهاد اول استدلال میکردند که ایران وارد مرحلۀ تکامل سرمایه داری شده،
در کشور نطفههائی از صناعت دیده میشود، امکان آن پیدا شده که بین پرلتاریا فعالیت
شود، در صورت عدم فعالیت ممکن است بورژوازی از پرلتاریا بنفع خود استفاده کند.
همچنانکه در انقلاب 1789 فرانسه و سپس در انقلابهای 1830 و 1848 دیده شد، "امروز
هم در ایران مبارزۀ فعال را مردم، یعنی در درجۀ اول عناصر فاقد مالکیت انجام
میدهند". پشتیبانی مطلق از شعارهای بورژوازی در حقیقت به معنای دفاع از این طبقه و
جلوگیری از رشد انقلاب خواهد بود. سوسیالیستها نمیتوانند با نمایندگان دمکراسی
بورژوازی آمیخته شوند زیرا:
1- "سوسیالیست و دمکرات عادی دارای جهان بینیهای مختلف اند،
2- دمکراتیسم یک نفر سوسیالیست با دمکراتیسم یک دمکرات عادی از لحاظ پیگیری خود
متفاوت است،
3- سوسیالیست، اگر متکی به نقطۀ نظر پرلتاریا باشد با کامیابی بیشتر میتواند در
انقلاب بورژوازی شرکت کند."
مخالفین معتقد بودند که در ایران هنوز شرایط عینی و ذهنی برای متشکل و متحد ساختن
پرلتاریا نرسیده است، پرلتاریای معاصر بوجود نیامده و لذا زمینهای برای کار سوسیال
دمکراسی موجود نیست. به نظر اینان تشکل پرلتاریا میتواند عناصر رادیکال بورژوازی را
به آغوش ارتجاع اندازد. لذا عقیده داشتند که باید فعلا به جای کار خالص سوسیال
دمکراتیک "در صفوف دمکراسی داخل شد، این دمکراسی را از تمایلات ارتجاعی تصفیه نمود،
به تشکل آن کمک کرد و در همۀ این احوال البته همانند رادیکالترین عناصر در آن میان
عمل نمود."
در این جلسه به اکثریت 28 در مقابل 2 رأی پیشنهاد اولیه پذیرفته شده بود.
در نامۀ واسو ضمنا مسائل دیگری هم مطرح شده است از قبیل اینکه: آیا صلاح است که
سوسیال دمکراتها به نفع آزادی بازرگانی تبلیغ نمایند، زیرا به نظر وی در حالیکه
کشور فاقد صنایع ماشینی است آزادی بازرگانی میتواند ضربهای بر پیکر بورژوازی ملی
باشد و به پیدایش پرولتاریا صنعتی زیان خواهد رساند. آیا باید سوسیال دمکراتها
علیه سرمایۀ خارجی مبارزه کنند و "چه موقعی این مبارزه ارتجاعی است و چه موقعی
ارتجاعی نیست؟" الخ...
در این نامه اطلاعاتی در بارۀ فعالیت سوسیال دمکراتهای تبریز داده میشود. نوشته
شده است که سوسیال دمکراتها سه محفل کارگری ده نفری تشکیل داده اند و در نظر است
که اتحادیههای کارگری نیز تشکیل دهند. گفته میشود که سوسیال دمکراتها در تبریز
"نفوذ عظیمی" دارند و در همۀ مسائل به آنها مراجعاتی میشود.
واسو مینویسد که در تاریخ 28 اکتبر 1908 در سه کارخانۀ چرمسازی تبریز، که مجموعا
دارای 150 کارگر بوده اند، تحت رهبری سوسیال دمکراتها اعتصاب شد. کارگران یک رشته
خواستهای اقتصادی داشتند از آنجمله: بالا بردن مزد برای هر واحد محصول به مبلغ یک
شاهی و نیم، قبول و اخراج کارگران با موافقت نمایندگان کارگرها، بهبود شرایط صحی،
پرداخت نیمی از اجرت در زمان بیماری کارگر، کم کردن کارهای اضافی و رساندن اجرت آن
به دو برابر، پرداخت مزد برای روزهای اعتصاب، عدم اخراج کارگران اعتصابی و عدم
تعویض آنها بوسیلۀ کارگران دیگر به هنگام اعتصاب.
در این اعتصاب کارگران وحدت عمل شایانی از خود بروز دادند، صندوق اعتصاب تشکیل
دادند و کمیسیونی برای مذاکره با کارفرمایان انتخاب کردند. در تاریخ 31 اکتبر این
اعتصاب بنفع کارگران پایان یافت بدین نحو که مزد آنها بالا برده شد و کارفرما قبول
کرد که کارگران اعتصابی را اخراج ننماید.
در پایان نامه گفته میشود که در تبریز سوسیال دمکراتها فاقد کادرهائی هستند که
دارای معلومات سیاسی باشند: "در میان آمدگان تنها چهار نفر و در میان محلیها تنها
دو نفر کادر وجود دارد که بتوانند از پرنسیپهای سوسیال دمکراسی دفاع نمایند."
در نامهای که ت. دروینی به ژنو نوشته گفته میشود که "سوسیالیستهای ایران عده شان
بسیار کم است و بطور عمده در تبریز تمرکز یافته اند. اینان روشنفکرانی هستند که در
روسیه تحصیل نموده و زیر تاثیر سوسیالیسم بین المللی و انقلاب روسیه از ایدههای
بورژوازی دوری جسته اند. تا کنون کارشان این بوده است که خودآموزی کنند و میان
روشنفکران به کارهای تبلیغی به پردازند."
چلنگریان نیز در نامۀ خود به پلخانف مینویسد که سوسیال دمکراتهای تبریز "گروه
کوچکی از روشنفکران هستند که تبلیغ ایدههای مارکسیسم را هدف خویش قرار داده اند."
ضمنا در اسنادی که از آرشیو پلخانف به دست آمده (در نامۀ واسو) از پاسخی صحبت
میشود که کارل کائوتسکی به نامۀ این گروه داده است. در این نامه کارل کائوتسکی با
فعالیت سوسیال دمکراسی در ایران ابراز مخالفت میکند و اظهار عقیده مینماید که
سوسیالیستها باید تنها در مبارزۀ عمومی دمکراتیک شرکت جویند، زیرا پیشرفت اقتصادی
کشور هنوز به جائی نرسیده است که پرلتاریای معاصر بوجود آمده باشد. واسو در صحت
اظهارات کائوتسکی تردید میکند.
به قرار معلوم چلنگریان مسافرتی هم به تفلیس کرده و در آنجا پس از کوشش زیاد با
کمیتۀ تفلیس حزب سوسیال دمکرات کارگری روس تماس گرفته است. وی در شعبۀ نگارشات این
کمیته گزارشی در بارۀ مکاتبه با کائوتسکی داده است که شرح این مکاتبه در شمارۀ دوم
روزنامۀ مخفی "بوریا" (مبارزه) که در سالهای 1908- 1909 در تفلیس منتشر میشده
انعکاس یافته است.
مطالب فوق از این جهت با تفصیل بیشتری در اینجا ذکر شد که هم از نظر اطلاع از وضع
مبارزات آن زمان جالب است و هم مؤید نظر ما در بارۀ وجود گروههای مختلف سوسیال
دمکرات است که برخی از آنها جداگانه بدون اطلاع دیگران میان مجاهدان و انقلابیون
کار میکرده اند.
چنانچه از کلیۀ این نامهها پیداست نویسندگان اطلاعی از وجود گروههای دیگر، از
برنامه و اساسنامۀ سوسیال دمکرات نداشته و برخی از آنها سوسیال دمکراتها را چند
نفر روشنفکر بیش نمیدانسته اند.
بطوریکه میدانیم در مجلس اول نیز چند گروه یا فراکسیون بنام "اتحادیه"، "انجمن
محلی"، "اجتماعیون عامیون" و "مجاهدان" بطور جداگانه وجود داشته است. در بارۀ رابطۀ
فراکسیون "اجتماعیون عامیون" با دیگر سازمانهای سوسیال دمکرات سندی به دست نیاورده
ایم.
*********
در خاتمه لازم است باز هم نکاتی در بارۀ کمک هائی که از جانب سوسیال دمکراتهای
روسیه و ماوراء قفقاز به جنبش مشروطیت شده است در اینجا گفته شود.
کمک سوسیال دمکراتهای روس به انقلاب مشروطیت کمک ارزندهای بود که به جنبش نیرو
میبخشید و موجب توسعه و تشکل بیشتر آن شد. عدهای از آنان به طور مستقیم در مبارزه
شرکت کردند: از جمله شرکت کنندگان مستقیم در جنبش مشروطیت سرگی ارژنیکدزه است که در
رأس عدهای قرار داشت و فعالیت دامنه دار سیاسی انجام میداد. به هنگام توقف وی در
گیلان قسمتی از مانیفست مارکس و انگلس به زبان فارسی ترجمه شد.
مرحوم کسروی در بارۀ کمک سوسیال دمکراتهای روس و ماوراء قفقاز مینویسد:
"... باهماد "سوسیال دمکرات" روسی ... به این شد که به شورش ایران پشتیبانی نشان
دهد و دست همدردی به سوی تبریزیان دراز کند... بسیاری از کارگران که بستگان این
باهماد میبودند خود خواهش میکرد که به یاوری تبریز فرستاده شوند...
آمدن اینان از چند راه مایۀ دلگرمی مجاهدان گردید: از یک سو دانستند که در همه جا
به این کوششهای جوانمردانه ارج گذارده میشود و آگاه گردیدند که در میان روسیان و
گرجیان و دیگر تودهها همدردانی میدارند و این کشاکش میانۀ آزادی و بردگی در بسیار
جاها پیش میرود..."
نظیر همین نکته در نوشته پاولویچ دیده میشود. وی مینویسد:
"فعالیت پر افتخار چندین صد نفر سوسیال دمکرات قفقاز، شرکت قهرمانانۀ بسیاری از
آنان در مبارزه برای آزادی ایران به همۀ ایران نشان داد که مسیحیان اروپا یک تودۀ
یک نواختی را تشکیل نمیدهند، در میان آنها هم ستمگر و ستمکش وجود دارد و این موضوع
کمک بسیاری به بسط فکر برادری ملل در محیط مسلمانان متعصب نمود."
در عین حال پاولویچ به آنهائی نیز که خواسته اند ثابت کنند که نقش قاطع در انقلاب
مشروطیت به خود ایرانیان نبوده پاسخ داده میگوید:
"مطبوعات ارتجاعی روس و انگلیس مدعی بودند که کشور شاهنشاهی انقلابیونی از خود
نداشته است. و حال آنکه در حوادثی که در سالهای 1905- 1906 و 1907 در ایران رخ داد
انقلابیون قفقاز هیچ نقشی نداشتند. انقلابیون قفقاز فقط پس از به توپ بسته شدن مجلس
به دست لیاخف قزاق روس در ایران پیدا شدند و بدین طریق در مقابل اتحاد شاه ایران و
حکومت روسیه اتحادی از عناصر انقلابی دو کشور بوجود آوردند."
این موضوع مورد تأیید مگه لادزه (تری یا) نیز میباشد. وی در گزارش خود مینویسد که
پس از مراجعۀ سوسیال دمکراتهای ایران بود که گروههای داوطلب از جانب سازمانهای
حزب سوسیال دمکرات کارگری روس بنای آمدن به ایران را گذاردند و در تبریز و سایر
نقاط قهرمانانه در جنگ شرکت کردند و این یک نمونۀ ابراز همدردی برادرانۀ زحمتکشان
بود که در تاریخ کشورهای خاور نظیر نداشت.
کمک برادرانۀ سوسیال دمکراتهای انقلابی روس به انقلاب مشروطیت ایران به اینجا ختم
نمیشود. آنان با اینکه در اثر شکست انقلاب در روسیه خود وضع دشوار داشتند از هیچ
گامی برای پیشرفت انقلاب ایران دریغ ننمودند: چاپ مطبوعات (در مطابع سری باکو و
باطوم)، ارسال اسلحه، تهیۀ مطبعه و غیره.
این است آنچه که نگارنده توانسته است تا کنون در بارۀ موضوع طرح شده به دست آورد.
ولی، چنانکه در آغاز گفته شد، این مسئله هنوز از مسائلی است که در مدارج اولیۀ
تحقیق میباشد. جای شک نیست که در آینده مدارک تازهای بدست خواهد آمد که هم به
اطلاعات ما در این زمینه خواهد افزود و هم شاید تجدید نظری را در نتیجه گیریهای ما
لازم سازد.
برای نوشتن این مقاله علاوه بر زیر نویس های ذکر شده در متن، از منابع خارجی زیر
نیز استفاده شده است:
1- م. س. ایوانف: کتاب "انقلاب ایران 1905- 1911" و مقالۀ "اسناد جدید در بارۀ گروه
سوسیال دمکراسی تبریز در سال 1908" منتشره در نشریۀ اکادمی علوم اتحاد شوروی و
"مسائل خاور شناسی" شمارۀ سال 1959
2- مقالۀ ن. ک. بلوا "در بارۀ مسئلۀ به اصطلاح حزب سوسیال دمکرات ایران" منتشره در
مجموعۀ "مسائل مربوط به تاریخ و ادبیات کشورهای خارجی خاور" سال 1960
3- مگه لادزه (تری یا) "سوسیال دمکراتهای قفقاز در انقلاب ایران" منتشره در نامۀ
"سوسیال دمکرات" ارگان مرکزی سوسیال دمکرات کارگری روس در پاریس- سال 1910
4- پاولویچ و ابرانسکی "ایران در مبارزه برای استقلال" – فصلی از کتاب "تاریخ مختصر
تکاملی انقلاب ایران" سال 1925
5- کتاب "قرنها مبارزۀ نامساوی" – نشریۀ آکادمی علوم اتحاد شوروی- سال 1967
راه توده 338 2 آبان ماه 1390