راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

آقای خامنه ای بجای قبول واقعیت
بدنبال راه فرار می گردد!
 

هفته گذشته، آقای خامنه‌ای در "سفر استانی" به کرمانشاه (به تقلید از سفرهای احمدی نژاد) حذف انتخابات ریاست جمهوری را کلید زد. می‌گوئیم حذف "انتخابات"، زیرا برای آقای خامنه‌ای در حال حاضر مسئله حذف "انتخابات" مهم تر از حذف رئیس جمهور است. آقای خامنه‌ای با طرح حذف انتخاب رئیس جمهوری در واقع و صاف و ساده پذیرفت که دست به تقلب و کودتا زده و امکان برگزاری یک انتخابات ریاست جمهوری دیگر در تناسب قوای کنونی برایش وجود ندارد.
از همان زمان کودتای 22 خرداد معلوم شده بود که انتخابات دهم آخرین انتخابات ریاست جمهوری در ایران به شکلی است که تا پیش از آن وجود داشت. دو جریان عمده سیاسی در ایران بر اساس این دریافت برنامه خود را تدوین کردند. نخست جنبش سبز و رهبران آن میرحسین موسوی و مهدی کروبی بودند که "اجرای بدون تنازل قانون اساسی" را پیش کشیدند تا رهبر و بیت رهبری و زیرمجموعه‌های آن نتوانند انتخابات را از نظام سیاسی ایران حذف کنند. با سخنان اخیر آقای خامنه‌ای روشن شد که خواست اجرای کامل قانون اساسی تا چه اندازه درست بوده و چه فشاری را در این مدت متوجه رهبر کرده است.
راه توده در همان زمان بارها نوشت که شعار تغییر قانون اساسی که برخی‌ها زیر عنوان "رادیکال" در برابر میرحسین موسوی پیش کشیده اند تا چه اندازه به آگاهی مردم در دفاع از همین قانون اساسی لطمه می‌زند و دست حکومت را برای زیرپا گذاشتن قانون اساسی باز می‌کند.
اما دومین جریانی که متوجه شد که آقای خامنه‌ای با کودتای 22 خرداد در چه تله‌ای افتاده جریان احمدی نژاد بود. تصور این جریان بر این بود که فصل "انتخابات" رئیس جمهوری در ایران برای همیشه تمام شده و انتخابات بعدی بصورت "انتصابات" برگزار می‌شود، ولی نه انتصابی که آقای خامنه‌ای خواهد کرد که دیگر هیچ اعتباری در جامعه ندارد. احمدی نژاد تصمیم گرفت خودش جانشین خود را برگمارد و اسفندیار مشایی را همچون جانشین خود منصوب کرده بود. قلدری‌های احمدی نژاد و گماشتن جانشین برای خود ناشی از آگاهی وی از ضعف آقای خامنه‌ای در برگزاری یک انتخابات ریاست جمهوری دیگر در ایران بود.
اکنون آقای خامنه‌ای با حذف انتخابات ریاست جمهوری و تعیین نخست وزیری که اسمش رئیس جمهوراست بدست مجلس می‌خواهد به خیال خود با یک تیر سه نشان بزند:
1- جلوی یک انتخابات آزاد را که نتایج آن کودتا و تقلب او را آشکار خواهد کرد بگیرد.
2- احمدی نژاد را تهدید و محدود و در صورت لزوم حذف کند، بدون آنکه ناگزیر باشد انتخابات دیگری برگزار کند.
3 – دخالت‌های خود در همه امور را که در حال حاضر جنبه مغایرت آن با قانون اساسی آشکار شده هم گسترش دهد و هم بپوشاند. قدرت و تملق و دستور در آقای خامنه‌ای متمرکز می‌شود ولی پاسخگوی مشکلات و ویرانی‌ها مجلس خواهد بود.
مشکل اینجاست که همه این راه حل‌ها از این ستون به آن ستون است. آن هم ستون‌هایی که پایه هایش را موریانه‌های فساد و قدرت و ثروت خورده است. بحران کنونی در ایران، در وضع کنونی یک راه حل بیشتر ندارد و آن هم محدود شدن قدرت رهبری و قرار گرفتن آن در چارچوب قانون اساسی و تسلیم شدن به خواست مردم است و آقای خامنه‌ای آشکارا نمی‌خواهد قانونی شدن قدرت را در ایران بپذیرد. او بجای راه حل بدنبال راه فرار می‌گردد و این راه فرار را فعلا در حذف انتخابات ریاست جمهوری و سپردن قوه اجرایی بدست مجلس یافته است. در حالیکه به فرض هم که ایشان بر این ستون فرجی حاصل کند و از این گردنه هم بتواند عبور کند، بحران سیاسی دوباره این بار به شکل تضاد وی با مجلس و باصطلاح نخست وزیر بروز خواهد کرد.
آقای خامنه‌ای یک نکته بنیادین را متوجه نشده است و مانند همه خودکامگان نمی خواهد متوجه شود: تناسب قوای سیاسی، طبقاتی، فرهنگی در جامعه ایران تغییر کرده است. قدرت آن طبقه کلان سرمایه‌دار نظامی و دولتی و خصوصی که ایشان پایگاه حکومت خود کرده اکنون از سوی اکثریت بزرگ مردم به چالش کشیده شده است. ریشه بحران عدم مقبولیت و مشروعیت در جریان راست یا باصطلاح اصولگرا از اینجاست. آقای خامنه‌ای پیشتر خیال می‌کرد که با چفیه عربی خود و با کاپیشن پاره احمدی نژاد می‌تواند این واقعیت را بپوشاند، اکنون به اندیشه تغییر قانون اساسی افتاده است. انتخابات ریاست جمهوری در ایران اتفاقا آن سازوکاری بود که میان منافع طبقات مختلف اجتماعی نوعی تعادل ایجاد می‌کرد و مانع از ژرفش بحران می‌شد. آقای خامنه‌ای می‌خواهد برای سرپوش گذاشتن بر کودتای خود، آن ساز و کار ایجاد تعادل را از نظام حذف کند که عملا در صورت موفقیت به معنای انباشته شدن و انفجاری شدن بحران‌ها خواهد بود. اینها تازه همه در صورتی است که اصلا زمانی و فرصتی برای اجرای نقشه حذف انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده باشد. همه چیز نشان می‌دهد که برعکس، نظام برای بقاء بیش از هر زمان دیگری به انجام انتخابات و بویژه انتخابات ریاست جمهوری نیاز دارد که بتواند برای خود مشروعیتی هم درعرصه داخلی و هم در عرصه بین المللی پیدا کند.
تلاش برای تغییر قانون اساسی و حذف رئیس جمهور و انتخابات ریاست جمهوری به همان اندازه که نشاندهنده اوج از هم گسیختگی و بحران سیاسی و اجتماعی است، نشاندهنده تشدید بحران است.
 

راه توده 338   2 آبان ماه 1390

بازگشت