آقای خامنه ای |
از روزی که آقای خامنهای بحث تغییر قانون اساسی را با هدف فرار از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری پیش کشید، اپوزیسیون خارج کشور ایران در سکوت یخزدهای فرو رفته است. این اپوزیسیون 20 سال مدعی بود که گویا قانون اساسی سرمنشا همه مشکلات و بدبختیها و موانع اصلاحات و تحولات در ایران است و اکنون میبیند که در تمام این مدت جاده را برای زیرپا گذاشتن قانون اساسی توسط اقای خامنهای هموار میکرده است! در این 20 سال راه توده زیر سنگینترین فشارها قرار داشت، چرا که زیربار پذیرش اینکه همه مشکلات کشور از قانون اساسی است نرفت. مدعیان "رادیکالیسم" راه توده را به سازشکاری و پذیرش یا کوشش برای "حفظ رژیم ولایت فقیه" یا از آن سخیفتر قرار داشتن در "راه جمهوری اسلامی" متهم میکردند و اکنون میبینند که خودشان 20 سال است درختی را آبیاری میکرده اند که حالا اقای خامنهای میخواهد میوه آن را بسود خویش بچیند. اپوزیسیون اکنون نمیداند دربرابر اراده رژیم برای تغییر قانون اساسی چه موضعی بگیرد؟ در برابر آن بایستند و با این تغییر مخالفت کند که در آن صورت تکلیف این 20 سال چه میشود و به تهمتهایی که به راه توده و یا اصلاح طلبانی که مشکل عمده کشور را نه در قانون اساسی و ساختار حقوقی بلکه در تناسب قوا و ساختار حقیقی میدانستند چه پاسخی دهد؟ یا اپوزیسیون به فرار به جلو دست بزند و خواهان آن شود که قانون اساسی به کل تغییر کند و جمهوری اسلامی سرنگون شود که در ان صورت این یک پایی که فرصت طلبانه لای در جنبش سبز قرار داده را چگونه جمع کند؟ فراموش نکردیم که پس از انکه میرحسین موسوی خواست اجرای بدون تنازل قانون اساسی را پیش کشید، اپوزیسیون به استناد اینکه عدهای در اینجا و آنجا علیه قانون اساسی فریاد زدهاند مدعی بود موسوی عقب مانده و گویا جنبش سبز از او "فراتر" رفته است. لابد امروز اپوزیسیون باید مدعی باشد آقای خامنهای هم از میرحسین موسوی فراتر رفته و باید پشت سر او راه افتاد! راه توده بارها گفته است، انفعالی که اپوزیسیون خارج کشور جمهوری اسلامی بدان دچار است یک مسئله روحی و روانی نیست، مسئلهای مربوط به خط مشی سیاسی است. این خط مشی سیاسی نادرست است که اپوزیسیون را در تمام بزنگاهها منفعل کرده، از جمله در انتخابات دوم خرداد 76، یا در انتخابات دهم، یا نسبت به جنبش سبز و اکنون دربرابر تغییر قانون اساسی. بجای هوچی گری، بجای دویدن دنبال سلطنت طلب ها، بجای تسلیم به جو غالب، باید اوضاع را دقیق ارزیابی و تحلیل کرد و قاطعانه و باوجود هر نوع جوسازی بر سر این تحلیل ایستاد. راه توده بارها و بارها گفت و از این گفتن خسته نشد که تسلط گرایشهای واپسگرایانه در جمهوری اسلامی ربطی به قانون اساسی ندارد، بلکه ناشی از تغییر توازن قوا بسود این گرایش هاست. در این شرایط اگر قانون اساسی هم تغییر کند این تغییر در سمت واپسگرایانه خواهد بود. برای تغییر قانون اساسی در سمت مثبت ابتدا باید توازن قوا را بسود مردم تغییر داد و برای این تغییر چارهای جز شرکت در کارزارهای مبارزه در داخل در همه عرصهها و از جمله در عرصه انتخابات نیست. این سخن به گوش اپوزیسیون خارج کشور نرفت که نرفت. زیرا این اپوزیسیون سی سال پیش قانون اساسی جمهوری اسلامی را رد کرده بود و اصرار داشت که این موضع خود را توجیه کند. نتیجه این شد که سرانجام آقای خامنهای خود رهبری انجام خواسته اپوزیسیون یعنی لگدمال کردن قانون اساسی را برعهده گرفت. ایا اپوزیسیون از این حادثه درس خواهد گرفت؟ بنظر ما نه! گرفتن هر درسی نیازمند بررسی انتقادی گذشته است و اپوزیسیون فقط میل دارد گذشته 30 سال پیش دیگران را بررسی انتقادی کند و نه گذشته امروز و دیروز خود را. اپوزیسیون باز هم خواهد کوشید توجیهاتی برای همسو شدن خود با علی خامنهای پیدا کند و باز هم بیشتر در مردابی فرو میرود که در این 20 سال گام به گام ان را درخود فرو برده است. ظاهرا درس نگرفتن از گذشته فقط مخصوص دیکتاتورها نیست. |
راه توده 339
9 آبان ماه 1390