راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

تیر خلاص بر پیشانی ج. اسلامی
در کشورهای مسلمان منطقه!

 

روزنامه وال استریت ژورنال از کاهش محبوبیت ایران در میان کشورهای عربی خبر داده و آن را ناشی از موضع ایران نسبت به سوریه ارزیابی کرد. براساس گزارش این نشریه و بر مبنای یک نظرسنجی که "طی سه هفته اول ماه ژوئن انجام شده، از چهار هزار نفر از شهروندان کشورهای عربی سؤال شده که آیا حکومت ایران در گسترش صلح و ثبات در منطقه خاورمیانه نقش مثبتی ایفا می‌کند؟ در میان پاسخ‌دهندگان مصری فقط ۳۷ درصد نظر مثبتی راجع به نقش حکومت ایران داشتند در حالیکه درصد کسانی که در این کشور در سال ۲۰۰۶ به حکومت ایران با دید مثبت نگاه می‌کردند، قریب به ۹۰ درصد بود. در عربستان سعودی درصد کسانی که نظر مثبتی به ایران داشتند از ۸۵ درصد در سال ۲۰۰۶ به شش درصد در سال جاری تنزل پیدا کرده و در اردن این دیدگاه از ۷۵ درصد به ۲۳ درصد کاهش یافته‌است."
در اینکه پشتیبانی ایران از سرکوب در سوریه توانست در نگرش منفی مردم عرب نسبت به جمهوری اسلامی تاثیر داشته باشد شک نیست، اما همه دلائل این سقوط در این مسئله خلاصه نمی شود. در واقع این سیاست داخلی حاکمیت جمهوری اسلامی و سرکوب جنبش سبز است که عامل اصلی این نگرش منفی شده است. مبنای مقایسه ای‌ وال استریت ژورنال درباره میزان محبوبیت حکومت ایران در کشورهای عرب از سال 2006 آغاز می شود. یعنی از پیش از روی کار آمدن احمدی نژاد وحمایت همه جانبه آقای خامنه ای از وی تا دو سال پس از کودتای 22 خرداد 1388.
آقای خامنه ای برای توجیه شکست های سیاسی خود درداخل، مدعی الگوبرداری مردم عرب از انقلاب 33 سال پیش در ایران و جمهوری اسلامی کنونی است. یعنی نسلی که چند سال پس از انقلاب 57 ایران در کشورهای منطقه بدنیا آمده و آنچه در خاطر دارد حوادث کودتائی 2 سال پیش است و نه انقلاب 22 بهمن 1357.
واقعیت خلاف ادعاهای آقای خامنه ایست. واقعیت آنست که جنبش سبز در ایران خود موتور اصلی انقلاب‌های خاورمیانه شد. نه تنها از آن جهت که این جنبش الگویی برای مردم منطقه شد، بلکه مهم تر از آن، بدین دلیل که برخورد کودتایی با این جنبش٬ صحنه‌های خونینی و پر توحشی که حکومت بوجود آورد و کتک زدن زنان چادری و دختران روسری به سر و نمازگزاران و پخش همه اینها از تلویزیون‌های کشورهای عرب، تیر خلاص را به توهم مردم منطقه نسبت به جمهوری اسلامی زد. نتیجه این شد که در کشورهای عرب، نیروهای اسلامی در موقعیت ضعیف تری قرار گرفتند و مردم منطقه به این نتیجه رسیدند که بجای نشستن به انتظار ایران خود باید فکری به حال خود کنند و از جمهوری اسلامی بسرعت فاصله بگیرند تا استبداد خونریز دیگری جانشین استبداد حسنی مبارک و بن علی و عبدالله صالح و بقیه خودکامگان منطقه نشود. جنبه غیر ایدئولوژیک که انقلاب‌های منطقه بخود گرفت و همچنین تلاش نیروهای اسلامی برای نشان دادن فاصله خود از جمهوری اسلامی بیانگر این وضع جدید و چهره منفی شده جمهوری اسلامی در منطقه است.
در عین حال خود این انقلاب‌ها عامل تشدید نگرش منفی نسبت به جمهوری اسلامی شد، زیرا مردم وارد یک تجربه مبارزاتی و انقلابی شدند و در این تجربه حقه بازی‌های حکومت‌های آنان مانند تشکیل دستجات لباس شخصی یا تظاهرات فرمایشی یا منتسب کردن مردم به خارج از کشور که تکرار شیوه‌های جمهوری اسلامی دربرابر جنبش سبز بود نیز برای مردم منطقه آشکار شد. اگر بخشی هم تا آن زمان ادعاهای جمهوری اسلامی پیرامون پایگاه مردمی خود یا وابستگی جنبش سبز به خارج را پذیرفته بودند با وارد شدن خود در مبارزه و تکرار مشابه همان اتهامات توسط حکومت هایشان نسبت به مردم، به این تصور اشتباه هم پایان بخشیدند.
مسئله دیگر قرار گرفتن خانواده آیت‌الله خمینی و بخش مهمی از مسئولان دهه نخست انقلاب در کنار جنبش سبز بود. آیت‌الله خمینی شخصیتی است که همچنان در میان مردم مسلمان منطقه اعتبار ویژه دارد و آشکار شدن برخورد با خانواده و نزدیکان و هواداران وی به وجهه جمهوری اسلامی در بخش توده مسلمان منطقه بسیار لطمه زد.
مسئله دیگر، تبلیغات وسیع برای احمدی نژاد و سپس خراب کردن احمدی نژاد بود که سرسخت‌‌ترین هواداران جمهوری اسلامی را هم که پیشتر دراثر برخورد با جنبش سبز شوکه شده بودند٬ بیشتر دچار سردرگمی کرد. جمهوری اسلامی که از احمدی نژاد یک بت ساخته بود با خراب کردن این بت، خود و هواداران خود را نیز در شرایطی دشوار قرار داد. نمونه آن حزب الله لبنان بود که چند ماه پیش از شروع انقلاب‌های خاورمیانه استقبال بزرگی را از احمدی نژاد سازمان داد و در ماه‌های اخیر با قرار گرفتن احمدی نژاد در لبه پرتگاه سقوط و افشای ماهیت باندی که وی به آن تعلق دارد، ناگهان تمام عکس های وی از خیابان‌ها و دفاتر حزب الله در لبنان جمع شد. این رفتارهای متضاد نیز از چشم مردم پنهان نمانده و نمی ماند و به اعتبار جمهوری اسلامی و هواداران آن باز هم بیشتر لطمه زده و خواهد ‌زند.
بدین‌‌ترتیب سقوط آزاد اعتبار جمهوری اسلامی در میان مردم کشورهای عرب پیامد یک سلسله عوامل است که موضع ایران دربرابر سوریه بخش کوچکی از آن است و بخش اصلی آن بدلیل سقوط آزاد اعتبار حکومت در داخل خود ایران است. این سقوط ادامه خواهد یافت زیرا تنها عاملی که می‌تواند مانع ادامه این سقوط شود برگزاری یک انتخابات آزاد برای مجلس و ریاست جمهوری است. تصمیم نجات دهنده ای که هنوز نشانه‌‌ای به چشم نمی‌خورد که رهبری جمهوری اسلامی ظرفیت پذیرش چنین تصمیمی را داشته باشد. انتخاباتی که سقوط جناح راست و باصطلاح "اصولگرایان" نتیجه آن خواهد بود، اما نتیجه بزرگتر آن، احیای اعتبار ایران و جمهوری اسلامی در منطقه و همسو شدن آن با جنبش انقلابی منطقه است. حاکمیت چشم های خود را محکم بسته است تا این واقعیت را نبیند. چنان محکم که هنوز به فکر چگونگی طولانی کردن زندانی بودن موسوی و کروبی یا دلخوش کردن به جلسات 7 + 8 و 6 + 5 و سر هم بندی کردن یک انتخابات کم مشارکت هستند. و این یعنی تیر خلاص دیگری بر پیشانی مرده ای که اگر با تیر خلاص اول نمرده، با تیر خلاص دوم از مرگش مطمئن شوند.

راه توده 331    14 شهریور ماه 1390

بازگشت