آیتالله عزیز خوشوقت که پس از "علامه" مصباح یزدی چهره شماره
2 "جبهه پایداری" و هوادار احمدی نژاد است، اخیرا مصاحبه ای
کرده با حجت الاسلامی به نام "رشاد" که در "رجا نیوز" منتشر
شده است.
آیتالله خوشوقت که به نوشته رجا نیوز متولد 1305 در تهران است
و از قرار با آقای خامنهای نسبت فامیلی هم دارد(پسر داده دختر
گرفته و یا برعکس) و مرتب با یکدیگر دیدار میکنند.
ایشان سالها در بیت رهبری بوده و هنوز هم، با آنکه او را
آفتابی کرده اند تا آماده اش کنند برای رفتن به مجلس و یا شاید
امام جمعه موقت و یا... مانند، مصباح یزدی، از جمله آیت الهی
هائی است که فتوای دهها قتل را از بعد از قتل عام سیاسی 1367
صادر کرده است و در قلب پرونده قطور قتل های زنجیره ای جای
دارد.
خوشوقت در این مصاحبه گریزی به صحرای کربلا زده و با به میان
کشیدن پای حزب توده ايران که ظاهرا غرض اصلی مصاحبه او نیز
همین بوده، میگوید:
"متأسفانه زمان مصدق تودهایها خیلی رواج پیدا کردند،
دستههای طولانی چهار نفره، از دخانیات تهران تظاهرات کردند.
حتی در زمان آقای بروجردی یک روز دیدم سوار دوچرخه شدهاند و
تودهایها خیابانها را پر کردهاند. آقای بروجردی وحشت کرد و
گفت من نمیدانم مصدق میخواهد چه کار کند. (پایان بخش این
وحشت کودتای 28 مرداد بود و نامه تبریکی که شخص آیت الله
بروجردی برای شاه نوشت و کودتا را تائید کرد!)
- یعنی مصدق به تودهایها میدان داد؟
بله، برای این که جمعیتش زیاد شود، آنها هم استفاده کردند و
تأیید کردند. آقای بروجردی اجازه داد طلبهها تظاهرات کنند.
گاز اشک آور را اولین بار آنجا دیدم که اصلاً قابل تحمل نبود؛
چند نفر هم زخمی شدند، بعد علما به عیادت آمدند.(آیت الله
خوشوقت در روی پل حافظ و مقابل دانشگاه تهران و میدان آزادی
نبوده تا علاوه بر گاز اشک آور، با گاز خردل، گاز کور کنند،
نارنجک ساچمه ای و ... آشنا شود.)
یادم میآید بعد از نماز به مدرسهی حجتیه میرفتم، دیدم تعداد
زیادی اتوبوس در خیابان صف کشیده اند. احساس کردم از تهران می
آیند یا از جای دیگری به تهران میروند. در همین حین از در
صحن بزرگ، سربازان با عده ای بیرون میآیند. پرسیدم چه خبر
است؟ گفتند اینها همان توده ایهایی هستند که در ارتش نفوذ
کرده بودند، شاه گرفته و تعدادی از آنها را اعدام کرده و این
ها را هم به بندرعباس تبعید میکند. (آیت الله بروجردی همین
جنایت را به شاه تبریک گفت و حالا آیت الله خوشوقت پس از آن
همه فتوای قتل و ترور و جنایت، از آن دوران سخن می گوید. البته
سخن نمی گوید، بلکه توصیه می کند که با زندانیان سیاسی کنونی
چنین کنند.)
آیت الله خوشوقت سپس رسیده به دوران انقلاب و گفته است:
وقتی مردم پادگان ولیعصر را ترک کردند، یک نفر طرف من آمد،
دیدم دستش خونی است، هرکسی از پادگان یک چیزی برداشته و همه را
غارت کرده بودند. گفتم چه آوردی؟ گفت که یک هفت تیر آوردهام.
من خدا را قبول ندارم، اما شاهرگم را برای خمینی میدهم."
(و کیست که نداند توده ای ها بر سر عهد و پیمان خود با انقلاب
باقی ماندند و بر سر آن جان ها دادند!)
منظور خوشوقت از این سخنان و این مصاحبه، که مقدمه اشغال مجلس
نهم است چیست؟
در واقع برای رمزگشایی از سخنان آیتالله خوشوقت باید به
مصاحبه چندی پیش آیتالله حجتیه ای محی الدین حایری با هفته
نامه مثلث (22 خرداد 90) مراجعه کرد که در آن میگوید:
"بسیاری از فتنههایی که در کشور ما واقع میشود و رهبری از
آنها ناراحت هستند به حزب توده بازمیگردد. چون ما توده ای
شناس هستیم و میدانیم اینها چه کار میکنند. اینها با ظاهر
حزب اللهی میآیند در کنار آدم ها قرار میگیرند و بعد کار
خودشان را شروع میکنند. در همه جا هم رخنه کردهاند. اینها
همانهایی هستند که بیش از 500 افسرشان در جدول مثلثاتی ارتش
شاهنشاهی لو رفت. طبیعتاً در جمهوری اسلامی هم هستند. اگر کسی
فکر کند که حزب توده از بین رفته، بینش سیاسی ندارد. اینها
اندیشه، برنامه و فکر دارند و در زمانهای مختلف تغییر شکل
میدهند. حتی گاهی خودشان را به شکل ضد توده ای نشان میدهند.
بسیاری از کتابهایی که علیه حزب توده منتشر میشود از طرف
خودشان است. چنین راه هایی دارند. علیه رژیم صهیونیستی هم
کتاب منتشر میکنند. برنامههای عجیبی دارند و یک جان و دو جان
هم ندارند. من چون با تودهایها هم سلولی بودم، آنها را خوب
میشناسم"
آقای حائری اگر یک سخن راست گفته باشد همان جمله ایست که در
باره از بین نرفتن حزب توده ایران گفته است و این که درتمام
صحنه های تحولات سالهای اخیر نیز توده ای ها حضور ونقش داشته
اند.
البته هم حائری و خوشوقت به این دلیل یاد حزب توده ایران
افتاده اند که منظورشان عمل به وصیتنامه اسدالله لاجوردی است.
یعنی قتل عام همه چپ مذهبی جمهوری اسلامی که اکنون بخش مهمی از
آن را آقای خامنه ای به زندان افکنده است و آقای خوشت و آقای
حائری و آقای مصباح یزدی منتظر فرصت برای راه انداختن کشتار از
آنها هستند.
امثال موسوی و کروبی و خاتمی و خوئینیها و نبوی و آقاجری و
میردامادی و ... در بیرون و داخل زندان و یا حبس خانگی.
چرا؟ برای این که آنها هم مثل توده ای ها به امام و سیدالشهدا
"ارادت" دارند یا مدعی آن هستند. این حرف هم جدید نیست. حجت
السلام منتجب نیا در خاطراتش میگوید که در ابتدای انقلاب
زمانی که از دولت عدهای رفتند برای مذاکره با رهبران بازاری
حزب موتلفه، آنها گفتند «این کمونیستها (یعنی نمایندگان دولت)
را از اینجا بیرون کنید!»
همینها و همین آقای مصباح یزدی در حوزه شایع میکرد که خود
آقای خمینی هم کمونیست است و زیر عمامه اش داس و چکش خال کوبی
شده. بعدها هم که با همین شانتاژها موافقت با غیرقانونی کردن
حزب توده ایران را که جدیترین مدافع انقلاب بود گرفتند
پرسشنامه ای جلوی اعضای حزب توده ایران گذاشتند که "بجز امام
خمینی و حضرت آیتالله منتظری هر تودهای را می شناسید معرفی
کنید!" به عبارت دیگر همه رهبران انقلاب و جمهوری اسلامی غیر
از آقایان خمینی و منتظری مشکوک به توده ای بودن هستند. وضع
طوری شد که همه رهبران وقت جمهوری اسلامی مجبور شدند یکی یکی
بیایند در تلویزیون و از غیرقانونی شدن حزب توده ایران دفاع
کنند. یعنی اعتراف کنند توده ای نیستند. این مصاحبههای
تلویزیونی آن روی سکه مصاحبههای تلویزیونی در زندانها بود.
یک بار نیروهای غیرمذهبی مدافع انقلاب را به عنوان "توده ای
دشمن امام و سیدالشهدا" کشتار کردند، اکنون تیغ را برای
مدافعان مذهبی انقلاب برداشته و به عنوان "توده ای ارادتمند
به امام و سیدالشهدا" کشتار کنند. آن تراژدی ولی این بار تکرار
نخواهد شد زیرا مردم ما سی سال تجربه خونین را پشت سر گذاشته
اند و امثال خوشوقت و محی الدین حائری را خوب شناخته اند. |