محورهای یازده گانه سیاست سیاست حزب توده ایران در برابر انقلاب 57 و جمهوری اسلامی بر آمده از آن انقلاب بر محور 11 مشخصه استوار بود، که این 11 مشخصه را در ادامه میخوانید. این سیاست از دل این حوادث و جلوگیری از آنها بیرون آمد: نشان دادن پایگاهها و اندیشههای متفاوت نیروهای مذهبی و بویژه روحانیت ایران که به قدرت حکومتی دست یافته بود، و هشدار به مترقیترین بخش این روحانیت که گرفتار خام خیالی و خواب خرگوشی باقی نمانده و از این توهم که ریش و تسبیح و نماز و صلوات چهار رکن وحدت است پرهیز کند! از سوی دیگر، در برابر چپ رویهای خانمان براندازی است که با اعلام حکومت محلی در آمل، شوراها در ترکمن صحرا و گنبد، ماجراهائیهای نظامی در کردستان، و سرانجام اعلام جنگ مسلحانه از سوی مجاهدین خلق و انواع انفجارها و ترورها که سمت و سوی انقلاب ایران را این هر دو غفلت دگرگون کرد.
|
با روی کار آمدن دولت محمد خاتمی٬ مواضع و موقعیت نیروهایی که در طی سالهای پیشین پرچم انتقاد از سیاست حزب توده ايران در دوران اولیه انقلاب را بلند کرده بودند و آن را متهم میکردند که گویا از آزادیها دفاع نکرده بسیار ضعیف شد. به چندین دلیل. دلیل نخست آن بود که برخلاف راه توده که در زیر بدترین فشارها و تهمتها در انتخابات شرکت کرد و به محمد خاتمی رای داد٬ این نیروها خود انتخابات را تحریم کرده بودند و عملا در جنبش آزادیخواهی و اصلاح طلبی که بوجود آمد نه نقش مثبت که نقشی منفی ایفا کرده بودند. و بنابراین ارزیابیها و انتقادهای آنها پیرامون گذشته و شعارهای آنها درباره "آزادی"ها دیگر اعتباری نداشت. دوم این که با باز شدن فضای سیاسی و مطبوعات داخل کشور، معلوم شد که یک نیروی بزرگ اصلاح طلب و ترقیخواه در داخل کشور وجود دارد و روشن شد که آن دسته از نشریات و گروههای اپوزیسیون که حساب داخل کشور را تمام شده میدانستند و میخواستند "الترناتیو دمکراتیک" در خارج تشکیل دهند بیشتر دچار خیالات هستند تا واقع بینی. سرگرمی تشکیل "آلترناتیود دمکراتیک" و جلسات مفصل بحث و سخنرانی و گفتگو و دیدار و شکایت از "تنگ نظری"های یکدیگر و موانع تشکیل این آلترناتیو نیز پایان یافت. سوم. با باز شدن راه رفت و آمد به ایران، بخش مهمی از هواداران این گروهها که درک نادرست آنها از انقلاب و اوضاع کشور و سیاست نادرست آنها در قبال انتخابات با روی کار آمدن خاتمی آشکار شده بود، تبعا ناامید شده و با اطمینانی که دولت خاتمی میداد سفر به ایران را آغاز کردند و برای اینکه مانعی برای بازگشت دوباره آنان پیش نیاید شرکت در جلسات و مراسم و تظاهر به مخالفت با جمهوری اسلامی را هم کنار گذاشتند. بدینسان ریزش نظری با یک ریزش هواداران و فعالیت سیاسی به شکلی که پیش از آن وجود داشت همراه شد و تحریم کنندگان انتخابات به سرعت رو به سراشیب گذاشتند. البته هربار که ارتجاع دست به حمله میزد اینان نیرو میگرفتند و با بیان اینکه از اول هم میدانسته اند اصلاحات در جمهوری اسلامی ممکن نیست خود را "دوراندیش" و طلبکار کسانی که برای پیشبرد اصلاحات مبارزه میکردند میدانستند. آنان توجه نداشتند که جنبه ویرانگر و نادرست یک سیاست مدعی ترقیخواهی زمانی آشکار میشود که پیروزی ارتجاع٬ پیروزی آن سیاست و شکست ارتجاع٬ شکست آن باشد. این سیاست دیگر عملا سیاست ترقیخواهانه نبود٬ متحد ارتجاع بود. به همین دلیل هر شکست ارتجاع در داخل کشور برای اپوزیسیون خارج کشور یک شکست تلخ شد و هر پیروزی ارتجاع برای اینان یک پیروزی. مسئله برای راه توده برعکس بود. ما همراه پیروزیهای مردم جشن گرفتیم و همراه با شکستهای آنها گریستیم. "مقاله گذشته از سکوی دیروز٬ امروز از سکوی امروز" در شماره 83 راه توده اردیبهشت 1387 در این شرایط نوشته شد. اپوزیسیون خارج٬ شکست خورده و ناامید میکوشید همچنان با حمله به گذشته حزب توده ايران وضعیت ناگواری را که پس از انتخاب محمد خاتمی در آن گیر افتاده بود توجیه کند. اینکه در این مقاله به سازمان فداییان اکثریت اشاره شده از انرو نیست که این سازمان از دیگران مواضع و نظراتی اشتباهتر داشت. برعکس از آن جهت است که به نظر ما سالمترین بخش اپوزیسیون که در راه نادرستی افتاده بودند در این سازمان مبارزه میکردند. بخشهایی از این مقاله را بخوانیم:
راه توده 83– اردیبهشت 1378 گذشته از سکوی دیروز امروز از سکوی امروز
قرار دادن آرزوهای گاه شیرین، به جای واقعیات انکار ناپذیر و اغلب تلخ، و سپس رفتن به سوی تحلیل رویدادهای گذشته و یا اتخاذ سیاست در برابر حوادث روز، هرگز گره گشا نبوده و نخواهد شد. این امر، از همان ابتدای شکل گیری انقلاب 57 و سالهای اول پیروزی انقلاب گریبان بسیاری از سازمانها، احزاب و شخصیتهای سیاسی ایران را گرفت و به همین جهت آنها نتوانستند در انطباق با آن چه که خارج از اراده این و آن در صحنه وجود داشت، سیاست اتخاذ کنند و بر سیر حوادث بیوقفهای که در کشور روی میداد تاثیر مثبت بگذارند. این تاثیر مثبت، از نگاه حزب توده ایران، از همان ابتدای شکل گیری و سپس پیروزی انقلاب 57، در اساس و کلیت خود عبارت بود از: 1- خنثی سازی توطئههای خارجی و در راس همه آنها، توطئههای بیوقفه امریکا علیه انقلاب (دفاع از جنبه ملی- ضد امپریالیستی انقلاب)؛ 2- افشاء و مقابله با مقاومتهای عوامل رژیم سرنگون شده؛ 3- تدقیق شناخت خویش از نیروهای به حاکمیت رسیده و تفکیک لایه بندیهای بسیار متنوع و در هم تنیده این حاکمیت چند پارچه و سپس بردن این شناخت به میان توده مردم (دفاع از ضرورت اتحادها و تفکیک طبقاتی حاکمیت)؛ 4- تلاش برای نهادینه کردن آزادیهای برآمده از متن انقلاب 57؛ 5- کوشش برای نشان دادن پایگاهها و اندیشههای متفاوت نیروهای مذهبی و بویژه روحانیت ایران که به قدرت حکومتی دست یافته و در نهایت خام خیالی و خواب خرگوشی، ریش و تسبیح و نماز و صلوات را چهار رکن وحدت تصور کرده بودند؛ 6- به کار گرفتن همه تجربه باقی مانده خویش از مبارزات دهه 30، برای جلوگیری از تندرویها، ماجراجوئیها و تخیل پروریهای شبه انقلابی انواع سازمانهای کوچک و بزرگ، و هشدار بیوقفه به این سازمانها برای درک شرایط بغرنج جاری در کشور و فاصله گیری از ماجراجوئیها و تخیل پروریها. حزب ما، بارها و بارها و علیرغم خشم و پرخاشی که این سازمانها از خود نشان دادند، نسبت به نفوذ عوامل سازمانهای جاسوسی جهان برای استفاده از شور انقلابی این سازمانها و کشاندن آنها به سوی ماجراجوئیها هشدار داد. مرور 527 شماره "مردم" و سپس "نامه مردم"، ارگان مرکزی حزب توده ایران، که در این دوران گذرا به طور علنی منتشر شد، سندی تاریخی در این زمینه است. در همین دوران، حزب ما بسیار کوشید، تا به طیف متنوع و اغلب ماجراجوی "چپ" غیر مذهبی تفهیم کند، که ایران وارد مرحله انقلاب سوسیالیستی نشده، شعار حکومت شوراهای کارگری که تقلیدی است از انقلاب اکتبر، جاده را برای مخالفان حکومتی شوراهای عمومی و مردمی صاف میکند، شعار برپایی "جنگ خلقی"، که انقلاب چین را راهنمای خود قرار داده بود، در عمل کشور را به سمت جنگ داخلی و جانشینی "گلوله" به جای "منطق" میبرد، عملیاتتروریستی به تقویت اندیشه تسلط دستگاه امنیتی بر تمامی ارگان حکومتی میانجامد و...؛ 7- کوشش برای جلوگیری از شعله ور شدن جنگ داخلی در کردستان و تلاش برای قانع ساختن احزاب و سازمانهای محلی برای درک شرایط و ضرورت کسب آن چه که میتوان به دست آورد و آن را تثبیت کرد؛ 8- کوشش بیامان برای انتقال بازرگانی کشور به دولت، گسترش تعاونیها و کوتاه ساختن دست سرمایه داری بازاری- تجاری از شبکه توزیع مایحتاج عمومی، که متکی به اصول مندرج در قانون اساسی انجام شد. امروز، بسیار دقیقتر و آشکارتر از سال 58 و 59 میتوان شاهد بود، که سرمایه داری تجاری ایران چگونه توانست از این کار به قیمت بزرگترین جنایات جلوگیری کرده و گلوی انقلاب را در چنگال خویش به گیرد؛ 9- ایستادگی تاریخی حزب ما در برابر فاجعه ادامه جنگ با عراق، پس از شکست عراق در خرمشهر و پس رانده شدن آن به داخل خاک عراق و بر حذر داشتن از افتادن در دام یک جنگ فرسایشی؛ 10- فراخواندن نشریات و مطبوعات پس از پیروزی انقلاب، به حرکت سنجیده و متین و پرهیز از هر نوع چپ روی و تقویت مواضع نیروهای مخالف آزادیها در حاکمیت؛ 11- تلاش تاریخی برای باز کردن چشم و ذهن نیروهای چپ و نواندیش مذهبی برای شناخت دقیق مخالفان واقعی خود در صفوف مذهبیون و فاصله گیری از دام تودهای ستیزی. اینها، گوشهای از واقعیات پشت سر مانده است، که باید با مرور آنها و جبران کمبودهایش، به استقبال آینده رفت. آیا آنها که خود را منتقد حزب توده ایران و یا سیاست پس از پیروزی انقلاب بهمن 57 حزب ما میدانند، با همین حسن نیت اسناد را مرور میکنند؟ واقعیات آن روز جامعه را همان گونه که بود و نه آن گونه که دلخواه و یا آرزو بود از برابر چشمان خویش میگذرانند؟ با کمال تاسف، پاسخ این سئوالات در کلیدیترین مواضع مثبت نیست و بیم از آن است، که همان خیال پروریهای ابتدای پیروزی انقلاب بار دیگر مانع از واقع بینیهای ضروری امروز شود. ببینیم این تخیل پروریها کدام است و چرا با واقعیات سالهای اولیه پیروزی انقلاب تطبیق ندارد: باید با "متین دفتری" جبهه تشکیل میدادیم! نشریه "کار"- از جمله منتقدان سیاست حزب توده ایران در برابر انقلاب 57، برخی نویسندگان امروز روزنامه "کار"، نشریه ارگان مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت-اند. نشریه کار از قول این منتقدان بارها عنوان ساخته، که حزب توده ایران به جای اعلام جبهه متحد خلق، باید جبههای برای آزادی تشکیل میداد! (بحثی که اکنون با جمع شدن زیر این بحث که باید از بختیار دفاع میشد) این فرمولبندی که متکی به شرایط کنونی ایران و جمهوری اسلامی است و از واقعیات سال 58- 59 فاصله نجومی دارد، تلاش میکند، از سکوی امروز، به دیروز نگاه کند! اولا، وقتی آزادی در جامعه وجود دارد، که در سال 58- 59 به شکل کم نظیری در ایران وجود داشت، جبهه آزادی دیگر چه معنائی میتوانست داشته باشد؟ مگر در جبههای دیگر، با اهدافی بزرگتر، از این آزادی برای رسیدن به اهداف والاتر دفاع شود. این همان کاری است که حزب توده ایران میکرد و از همگان میخواست که این آزادی را با سیاستی منطقی و به دور از جنجال آفرینی و با توجه به آرایش نیروهای ناهمگونی که در حاکمیت وجود داشت خفظ کنند. همین نظریه پردازان، توصیه تشکیل جبههای مرکب از طرفداران آزادی را مطرح میکنند و دفاع از "جبهه دمکراتیک" به رهبری "متین دفتری" را در آن تاریخ لازم و ضروری اعلام میکنند. و بالاتر از این، مدعی میشوند که با این سیاست میشد جلوی ارتجاع مذهبی را گرفت. سادهترین پاسخ آن است، که این جبهه در عمل تشکیل شد و بسیاری از نیروهای ملی، چپهای تندرو در آن حضور یافتند. حاصل فعالیت این جبهه، که برای دورانی روزنامه آیندگان نیز سخنگوی غیر رسمی آن شده بود، جز چند میتینگ تحریک آمیز و پراکنده در تهران چیز دیگری هم بود؟ حال اگر حزب توده ایران هم با قبول نظرات و دیدگاههای آنها، در آن جای میگرفت، تغییر در این سرنوشت میداد؟ به نظر ما نه! زیرا تشکیل دهندگان آن جبهه، خود در ارزیابی آرایش نیروهای اجتماعی، شناخت عمومی، باورهای مذهبی مردم، نفوذ کلام تاریخی آیت ا لله خمینی روی توده مردم و جستجوی بیوقفه ارتجاع مذهبی برای یافتن روزنهای جهت تقویت موقعیت خود در جمهوری اسلامی غافل بودند. حزب ما اعتقاد داشت، که باید با تمام قوا در کنار مردم باقی ماند و از نفوذ و سلطه ارتجاع مذهبی بر حاکمیت جلوگیری کرد. باید از هر نوع بهانهای که موقعیت ارتجاع مذهبی را تقویت کند پرهیز کرد، تا توده مردم خود به شناختهای جدید برسند و با تفکیک نیروهای مذهبی از یکدیگر و تغییر توازن نیروها بتوان جبههای پر قدرت برای تثبیت و تعمیق انقلاب تشکیل داد. آیا نه فقط شناخت مردم از حاکمیت، بلکه شناخت خود نیروهای مذهبی از یکدیگر در سال 58- 59 همان گونه بود، که اکنون هست؟ به همین نیروهای مذهبی گرداننده پرتیراژترین روزنامههای طرفدار دولت خاتمی نیم نگاهی باید انداخت و موقعیت فکری – سیاسی امروز آنها را با سالهای اول پیروزی انقلاب مقایسه کرد، آن وقت به قضاوت در باره سیاست حزب توده ایران در سالهای اول انقلاب پرداخت. و تازه، این جدا از بررسی چپ رویهای خانمان براندازی است که با اعلام حکومت محلی در آمل، شوراهایترکمن، ماجراهای کردستان، و سرانجام انواع انفجارها وترورها در تاریخ سالهای اول انقلاب بهمن 57 ثبت است. |
راه توده 332
21 شهریور ماه 1390