راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

رضا شلتوکی- 2
سقوط رضاشاه
نوید آزادی
در کردستان شد

 

رضا خان بنام مبارزه با فئودالها، تمام شخصیت های کرد و بویژه شخصیت های ذینفوذ کرد دراورامان و مریوان را دستگیر و زندانی کرد. استفاده از لباس و زبان کردی ممنوع گردید و ژاندارم های رضاخان هریک در نقطه ای شرایط ترور و اختناق برقرارساخته و در ظلم و ستم بیداد کردند.

کینه و نفرت وخشم درقلوب مردم محروم کردستان ازاین همه ستم و بیدادگری زبانه می کشید و نطفه های مقاومت شکل می گرفت. محفل های سیاسی کوچک و متعددی از روشنفکران کرد تشکیل شد که از انددیشه های مبارزاتی جنبش شیخ محمود و نیز تحولات فکری احزاب کرد در عراق بهره می گرفت و ملهم می گردید. یکی از مشهورترین شرکت کنندگان در این محافل قاضی محمد، معروف به میرزا محمد قاضی بود.

درآستانه سقوط دیکتاتوری رضا خان، اوضاع در کردستان به قرار زیر بود:

1_ اندیشه مبارزه برای احقاق حقوق ملی و خلاصی ازدیکتاتوری و اختناق، گرچه سازمان نایافته و پراکنده، وجود داشت.

2_ هسته هائی ازروشنفکران آگاه و مبارز برای سازماندهی جوانان و روشنفکران بوجود آمده بود.

3_شحصیتها و خوانین اکثراً زندانی و تبعید شده و اقلیت بجامانده، ازظلم وجوردیکتاتوری سیاه رضاخانی به ستوه آمده بودند.

4_ توده های میلیونی خلق کرد از ظلم و جور و تحقیر متمادی، ارتشاء توانفرسای عمال رضاخان، بی حرمتی به سنن قومی، منع انجام آداب و رسوم و ممنوعیت تکلم به زبان مادری و منع لباس کردی، به جان آمده بودند.

5_ رجال دینی، روحانیون و طلاب ازاشکال تراشی ها و آزارعمال حکومتی در گذاردن عمامه و انجام فعالیت های مذهبی که اجازه رسمی و کتبی لازم داشت، ناراضی بودند.

نیروهائی که انتظارمی رفت علیه این شرایط ناهنجارقد علم کنند و به مبارزه دست زنند، عبارت بودند از:

1_ فئودالها و عشایر که منافع و موقعیت سنتی خود را از دست داده و درانتظار فرصتی بودند تا زیر پوشش « کسب حقوق ملی» با حفظ مناطق تحت سیطره خویش، عشایر را با خود همراه سازند. شیوه های عمل اینان با غارت و چپاول همراه بود.

2_جوانان و روشنفکران شهر و روستا که می کوشیدند از طریق فعالیت های سیاسی-تشکیلاتی مردم را متشکل ساخته علیه استیلاگران مبارزه کنند.

در چنین اوضاع واحوالی رژیم دیکتاتوری رضاخان که بدست انگلیس روی کار آمده و توسط آلمان هیتلری حمایت و تقویت می شد، درشهریور1320 خورشیدی، پس از ورود ارتش متفقین به ایران، سرنگون شد و رضاخان به جزیره سنت هلن تبعید گردید.

درهمان نخستین روزهای سرنگونی رژیم، خان ها و شخصیت های عشایر و غیره از زندان ها و تبعیدگاه ها گریختند و به کردستان بازگشتند و ازطریق خلع سلاح کردن پادگان ها، مسلح شدند. مردم از این واقعه که درنظر آنها نوید پایان استیلای جابرانه و خفقان نفس گیر رژیم دیکتاتوری بود، استقبال کردند و غرق شادی شدند.

استعمارگران انگلیسی که در عراق مستقر بودند، از امکان تاثیر و سرایت اوضاع ایران به کردستان عراق و نفوذ افکار مترقی و آزادیخواهانه به مستعمره خود بیمناک و نگران بودند. بهمین جهت آنها یکی از چهره های شناخته شده خود بنام « همه رشیدخان» را به بانه فرستادند. همه رشید که خود دراصل از اهل بانه و مالک دهکده ای نزدیک مرز عراق بود، با گرد آوری خوانین بانه به سقز حمله کرد و با همراهی گروه زیادی از فئودالها و افراد عشایر، انبار دخانیات و دیگر انبارهای دولتی این شهر را غارت کرد. رشید خان تا اواسظ بهار1321 خورشیدی با نیروهای تحت فرمان خود علیه نیروهای دولتی، در بانه، سقز، صاحب، دیواندره جنگید تا سرانجام شکست خورد و پس از به آتش کشیدن بانه در راه عزیمت، به عراق گریخت.

عشایر اورامان و جوانرود نیز با استفاده از وضع متشتت موجود پادگانها و نیروهای دولتی را برای کسب سلاح مورد حمله قرار می دادند، بطورکلی امپریالیسم انگلیس موفق شد با دسیسه چنینی و توطئه بازی، نیروهای کرد را سردرگم سازد و در دام توطئه ها اسیر کند و افکار آنها را از هدفی صحیح و متحد کننده منحرف نماید.

ازمیان شهرهای کردستان تنها منطفه مهاباد از تاخت وتاز و دسایس عوامل اانگلیس مصون ماند و رشید خان نتوانست بدانجا دست یابد. علت آن بود که اولا این منطقه توسط متفقین بیطرف اعلام شده بود، ثانیاً در نزدیکی نیروهای شوروی قرارداشت.

جوانان و روشنفکران مترقی و میهن پرست کرد در مهاباد در ماه های پس از شهریور 20 فعالیت روشنگرانه وسازمان دهنده خود را شدت بخشیدند . انتظامات شهر زیر نظر و رهنمود قاضی محمد، از شخصیت های مهم و با نفوذ کرد، برعهده این جوانان قرار داشت ولی این گروه که در پیوند با یکدیگر فعالیت می کردند. هنوز دارای نام مشخص و برنامه مدون نبودند.

دراوج تحریکات و دسایس رشید خان درسقز ، دردیماه 1320 خورشیدی جلسه ای در مهاباد، در محکمه قاضی محمد جهت طرح برنامه مشترک برای مقابله با نفوذ عوامل استعمار و تحریکات، غارتگری ها و خودسری های سران عشایر تشکیل شد. در این جلسه ، قاضی مجمد ضمن اشاره به انقلاب اکتبر و تاسیس نخستین دولت سوسیالیستی اعلام کرد که در پرتو اکتبرکبیر و مولود آن ، مبارزه خلق کرد تغییرات بنیادی یافته و آسمان کردستان را نور اکتبر روشن ساخته است. قاضی محمد گفت که استعمار کوشش فراوانی به خرج می دهد تا خلق ما را از این روشنائی زندگی بخش و راهگشا دور سازد، ولی خوشبختانه موفق به اجرای نقشه پلید خود نشده است.

نیروهای مترقی  میهن دوست کرد در مهاباد، تحت رهبری قاضی محمد و با یاری پشتیبانان خود در منطقه، تحت شعار مبارزه علیه فاشیزم و خودسری های سران عشایر، توده های وسیعی ازمردم را بسوی خود جلب کردند. آنان در این مبارزه تحریکات روسای دو عشیره دیه بوکری و منگور، علی آقا وکاکه سوار را که داعیه حکمرانی بر مهاباد داشتند خنثی کردند و توانستند سیطره ضد خلقی و ارتجاعی دولت مرکزی بر مهاباد را نیز قطع کنند.

در جلسه دوم که درتاریخ 10 آبان ماه 1321 خورشیدی در مهاباد تشکیل شد، تصمیمات مهمی برای استقرار نظم و آرامش اتخاذ گردید و فطعنامه ای به تصویب رسید که پلاتفرم و مشی سیاسی جنبش را تعیین می نمود در قطعنامه آمده بود:

1_ حلق کرد، اتحاد شوروی را دوست وپشتیبان خود می داند و جهت کمک و همکاری با این دولت در جنگ علیه فاشیزم ، آماده هرنوع کمک و فداکاری است.

2_ عشایر کلیه اختلافات خود را کنار می گذارند و از اعمالی که موجب اختلاف و چند دستگی باشد ، جداً احتراز می جویند.

3_ شرکت کنندگان دراجلاسیه ، نفرت و انزجار خود را نسبت به هر نوع خودسری ، چپاول و غارت ابراز می دارند و متعهد می شوند که خاطیان را بنحوی جدی سرکوب نمایند.

4_ شرکت کنندگان در اجلاسیه متعهد می شوند که بهیچ وجه ، منفرداً و بدون مشورت با سایر شرکت کنندگان ، هیچ گونه تماسی را با دولت مرکزی برقرار نسازند.

درپی این تصمیم ، تعدادی از خوانین و فئودالهائی که از جانب دولت ضد خلقی و مرتجع مرکزی ، در منطقه دست به تحریکات و ایجاد اغتشاشات می زدند، تحت فشار اتحاد نیروهای مترقی و انقلابی ، به عراق یا به تهران گریختند و باقی، با امضای فطعنامه اجلاسیه ، متعهد شدند که تماس های ناسالم واقدامات اخلال گرانه را متوقف سازند و بدین طریق آرامش در منطقه حکمفرما گشت.

اجلاسیه مذکور، زمینه مساعدی برای ایجاد یک سازمان سیاسی واحد در کردستان فراهم ساخت و در 23 اردیبهشت سال 1322 در مهاباد نخستین کنگره حزب که « کومه له ی- ژ - ک » ، یعنی « حزب احیای کرد » نامیده می شد، برگزار گردید. یکماه بعد نخستین شماره مجله « ونیشمان » ( میهن) ارگان « کومله» بزبان کردی انتشار یافت.

کومله ، در اندک زمان در میان توده های میلیونی خلق کرد، در شهرو روستا ، نفوذ عظیمی بدست آورد و از آنجا که صدر حزب ، قاضی محمد ، شخصیتی روحانی و با نفوذ و اعتبار بود ، اکثریت قریب به اتفاق روحانیون و حتی عده زیادی از مالکین و اشراف زادگان نیز به این حزب پیوستند و وحدت عمل و نظر بیسابقه ای درمیان نیروهای مختلف پدید آمد.

بخش اول این مقاله را از اینجا بخوانید

 

 

 

                                راه توده  332        21  شهریور ماه  1390

 

بازگشت