باید انتخابات را تبدیل
به دگرگونی فضای کنونی کرد
هر آنجه امروز شاهد آن هستیم و موجب نگرانی نسبت به آینده ایران و ایرانی است، ریشه در محاصره مردم و دور نگهداشتن آنها از آگاهی و غفلت احزاب و شخصیت های سیاسی- معمم و غیر معمم- از پیش از انقلاب 57 تا سالهای اخیر است. غفلت هائی که اگر ادامه یابد، سرانجام به برابر هم قرار گرفتن اقوام و مذاهب در ایران خواهد انجامید و ایرانی شطرنجی را از خود باقی خواهد گذاشت. در شکل گیری این سرنوشت ممکن است توپ و تانک و اتم سهمی در تشدید فاجعه داشته باشند، اما در جلوگیری از آن، برخلاف تصور رهبر جمهوری اسلامی و فرماندهان سپاه هیچ نقشی نخواهند داشت. حاصل آن محاصره مردم و غفلت های سیاسی گذشته، که در بالا و بصورت کلی به آن اشاره شد، احیای نظام استبدادی- سلطنتی درایران است که بزرگترین دربار شاهنشاهی را، بعنوان کانون فتنه و استبداد، تحت عنوان "بیت رهبری" شکل بخشیده است. در بدبینانه ترین حالت، می توان گفت که آن بازی و مانور سریعی که با بهره گیری از تجربه انقلاب ایران توانستند در مصر، با بلند کردن مبارک و سپردن امور به ارتش انجام بدهند، در طول 33 سال و با عبور از راه های دشوار، به امتحان گذاشتن راه حل های مختلف و برجای گذاشتن ویرانی ها و کشتارهای تاریخی، توانستند تا آستانه قطعی شدن آن پیش ببرند. یعنی بلند کردن شاه، اما احیای نظام استبدادی شاهنشاهی و حاکم ساختن نظامی ها بر کشور. هم رهبر جمهوری اسلامی و هم فرماندهان سپاه هر ادعائی جز این داشته باشند، حتی اگر در ادعای خود صادق نیز باشند، محصول کار همین است که اشاره شد. با این ویژگی، که برای این سلطنت یک ایدئولوژی مذهبی و پایگاه پرقدرت اقتصادی نیز ساخته اند، تا به آسانی رژیم شاه از جا کنده نشود! آن دست هائی که چنین سرنوشتی را برای انقلاب 57 رقم زده اند، به امید ابدی ساختن یک نظام استبدادی و نظامی با ایدئولوژی مذهبی در ایران اند، اما تاریخ می گوید که هیچ نظام طبقاتی ابدی نیست، بویژه در ایران کنونی که مردم آن مشت به دیوار استبداد و غارت کشورمی کوبند و دیر یا زود بزرگترین تحولات در آن رقم خواهد خورد. آیا می توان تا لحظه وقوع تحولات، در انتظار حادثه باقی ماند؟ پاسخ نه تنها منفی است، بلکه حتی در صحنه کنونی نیز شاهدیم که علیرغم همه خطراتی که روی سر هر مخالفی پرپر می زند، هیچکس حاضر به تمکین و قبول سکوت نیست، زیرا دیگر هیچکس نمی خواهد غفلت های گذشته تکرار شود. به همین دلیل است که می گوئیم جنبش نجات ایران و یا جنبش سبز، با دشوارترین کارزار روبروست. کارزار و سرانجامی که نه تنها رهبران جنبش سبز، نه تنها چهره های سیاسی شناخته شده، بلکه شخصیت هائی نظیر محمود دولت آبادی و محمدرضا شجریان نیز در پایان دو مصاحبه مشروح و تلویزیونی خود که از تلویزیون بی بی سی نیز پخش شد با درد و نگرانی از آن سخن گفتند. این که نباید اجازه داد سرانجام رژیم کنونی با فاجعه ای تاریخی برای ایران توام شود. برای جلوگیری از این فاجعه، از هر امکان و هر متحدی در درون و بیرون حکومت باید استفاده کرد و هیچ فرصت خارجی و داخلی را نباید از دست داد. در هر گذرگاهی باید آماده مانور بود، تا لحظه ای که شکست سیاست نظامی دربار رهبری راه را برای تغییرات اساسی در ساختار نظام فراهم آورد. معنای این بهره گیری آن نیست که برای مثال در انتخابات پیش روی مجلس باید شرکت کرد و یا نباید شرکت کرد. بلکه بحث بر سر بهره گیری از تضادها، رقابت ها، امکانات و فرصت ها با شعارها و سیاست های متناسب لحظه است. خواه انتخابات باشد و یا هر فرصت دیگری. به همین دلیل است که نباید یک تصمیم را قطعی تلقی کرد، بلکه باید با این تصمیم تا آستانه فرصت ها پیش رفت و در صورت زمینه اعلام قطعی آن و یا تغییر آن و تاثیر آن در بسیج مردم آن اعلام را چون ابزاری در دست خود نگهداشت. تحریم یا عدم تحریم انتخابات از جمله این فرصت ها و شعارهاست. ما با آن جمله موسوی که "در فضای کنونی، انتخابات بی نتیجه است" موافقیم. اما در عین حال مانند خود وی معتقدیم باید کوشید این فضا را دگرگون کرد، و چنانچه این تلاش به نتیجه نرسید، به استقبال آن تصمیمی رفت که ضربه ای مهلک به این فضاست. یعنی تحریم انتخابات. |
راه توده 333 28 شهریور ماه 1390