نگاهی تحلیلی به تاریخ معاصر ایران
تجزیه و نا امنی
همیشه درایران
بهانه کودتا
و استبداد بوده
دکتر سروش سهرابی
چشم انداز تحولات ایران تا دوران سلطنت رضاشاه، از معبر اراده امیرکبیر برای تمرکز گرائی و شکست او در این تلاش می گذرد. کوششهای تمرکزگرایانه امیرکبیر در انجام اصلاحات بنیادی در ساختارهای حکومتی و درباری با هدف اعاده اقتدار دولتی به شکست انجامید. در پی آن دوران اصلاحات سطحی و ظاهری آغاز شد که در واقع دوران قطعی شدن حاکمیت انحطاط در ایران نیز به شمار میرود. یعنی ایجاد و گسترش جلوههایی از دولتمداری غربی همچون تاسیس چند وزارتخانه، گسترش آموزش جدید در بین طبقات بالای جامعه همراه با اعطای امتیازات بسیار از طرف ناصرالدین شاه به دولتهای بیگانه، ناپدید شدن تقریبی ارتش دولتی و تسلط و اقتدار دولت بر مناطق دور از شهرهای بزرگ و دوران قرضههای بزرگ خارجی. این دوران از طرفی دوران رشد اندیشههای جدید و نیز گسترش گروههای جدیدی از روشنفکران است که می توان آنها را همچون اولین جلوههای طبقه متوسط مدرن دانست، هرچند تقریبا تمام آنها از بین طبقات فوقانی جامعه برخاسته بودند. این دوارن را همچنین میتوان سرآغاز رشد ناموزن جامعه در نظر گرفت. یعنی گسترش انحطاط و کاهش روزافزون امکان همپایی حکومت با مهاجمان جدید و از طرف دیگر افزایش پارهای از نشانههای جوامع پیشرفتهتر اروپایی. این دوران از نظر سیاست بینالمللی نیز دورانی است که ایران به حائل بین روسیه در شمال و انگلستان در جنوب تبدیل میشود. هر چند آنچه در عمل اتفاق میافتد سهم خواهی برابر هر دو قدرت همپایه و در نتیجه اعطای امتیازات مختلف اقتصادی که بقایای تولید داخلی را نابود و شکل نوینی از روابط اقتصادی را در ایران حاکم میکند که در آن وضع راهی برای برون رفت از انحطاط را باقی نمی گذارد. به تعبیر رحمان هاتفی، روسئایی ایرانی از طرفی در قید و بندهای کهن اسیر است و از طرف دیگر با تولید کالای کشاورزی برای صادرات به بازار جهانی پیوند خورده است. تولید کوچک پیشه وری ورشکسته شده و توانایی رقابت با وارادات ارزان قیمت و انبوه خارجی را ندارد و از طرف دیگر تولید بزرگ داخلی به همان دلایل امکان گسترش را پیدا نمی کند. این دوران متناقض رشد توام انحطاط و مدرنیته، دوران پیدایش و گسترش گروههای تاره و متفاوتی از روشنفکران نیز میباشد. دوران اولیه استقرار کامل انحطاط اندیشمندانی همچون میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی را می بینیم که هر دو از مبارزان پیرو "باب" محسوب میشوند و در ادامه به جریان اتحاد اسلام سید حمال الدین اسد ابادی گرایش نشان دادند. این اندیشمندان از طرفی تحت تاثیر جنبش اجتماعی بابی گری قرار داشتند و از طرف دیگر می کوشیدند پایههای فکری تحولات را با وام گیری عناصری از ایدئولوژیهای اروپایی و نیز باستانگرایی پی ریزند. نمونه دیگر از اندیشمندان اجتماعی میرزا ملکم خان است که مخاطبان خود را در طبقات بالای جامعه و دربار جستجو میکند. با ریشه دواندن انحطاط از طرفی و گسترش اقشار مدرن ناشی از تعلیم و تربیت به سبک اروپایی، روشنفکران دیگری ظاهر خواهند شد که کاملا تحت تاثیر تغییرات در اروپا و مخصوصا فرانسه میباشند. اینها بیشتر فارغ التحصیلان دارالفنون و یا مدرسه علوم سیاسی در تهران میباشند. هر چند گروههایی از روشنفکران همچون گروههایی از طلاب دینی و نیز از اروپا باز گشتگان نیزدر میان آنان به چشم میخورد. در پایان همین دوران، یعنی اندکی قبل از درگذشت مظفرالدین شاه این اندیشه در میان روشنفکران و حتی بسیاری از درباریان و نیز مظفرالدین شاه ریشه گرفت که در صورت تشکیل یک مجلس شورا میتوان به سرعت مراحل ترقی را طی کرد و به کشوری پیشرفته تبدیل شد. دوران مجلس اول مشروطیت تا سالهای نزدیک به دوران جنگ اول جهانی دورانی است که این روشنفکران با شور فراوان در برخوردهای اجتماعی شرکت میکنند. هر چند در انتهای این دوران غالب این روشنفکران ناامید از امکان ایجاد تغییرات مثبت اجتماعی خود به شاخههای مختلفی تقسیم میشوند و گروههای مهمی از آنان از دیکتاتوری رضاشاه حمایت میکنند. تحولاتی که روشنفکران آن دوران دچار آن شدند شباهتی بسیار به آنچه پس از انقلاب 57 در ایران اتفاق افتاد دارد که چگونگی و چراجویی برای آن کمک شایانی به فهم تحولات پس از انقلاب 57 خواهد کرد. ایران تا سال 1907 چون منطقهای حائل بین دو قدرت روسیه و انگلستان بود. بسیاری از قراردادهای دوجانبه میان ایران و یکی از آنان با درخواست مشابه دیگری رو به رو میگردید و به این ترتیب رقابتی با پیامدهای بسیار منفی برای ایران جریان داشت. در هر حال حاکمیت قاجار که از انعقاد این قراردادها قصدی دیگر جز کسب منابع مالی لازم برای گذراندن امور روزانه را نداشت نمیتوانست بهره ای دیگر از این رقابت ها برد. شاید تنها نتیجه مثبت این رقابتها پشتیبانی انگلستان از مشروطه طلبان در جریان منجر به صدور فرمان مشروطیت بود. به این ترتیب انگلستان با حمایت از بست نشینی مشروطه طلبان در باغ سفارت کوشید روسیه را به عنوان حامی اصلی دولت قاجار به عقب راند. ولی شرایط بینالمللی به سرعت تغییر کرد. به نظر می رسد به این تغییر شرایط بینالمللی که برای دریافتن رویدادهای بعدی تا دوران سلطنت رضاشاه لازم است به اندازه کافی توجه نشده است. عامل این تغییر در درجه اول دولت آلمان و خطر ناشی از آن بود که منجر به نزدیکی بیشتر انگلستان و روسیه گردید که پیامد آن قرارداد 1907 و تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ و یک منطقه بیطرف بود. این هر دو قدرت بر سرکوب و نابودی انقلاب مشروطیت و جلوگیری از پیشرفت آن هم به دلیل نگرانی از پیدایش یک قدرت جدید در آینده و هم از نظر تاثیری که میتوانست بر مستعمرات انگلستان در هندوستان از طرفی و نیز مناطق جنوبی روسیه بگذارد هم عقیده بودند. اما در ایران به هر ترتیب مجلس اول تشکیل شد که نمایندگان آن تجار و روحانیان و پیشه وران و برخی روشنفکران آزادی خواه بودند. هدف اولین مجلس شوار تنظیم نظام نامه انتخاباتی بود و به این ترتیب سهمیههای متفاوتی برای گروههای مختلف اجتماعی در نظر گرفت شد. برای مثال شاهزادگان چهار نماینده، زمین داران دو نماینده، علما و طلاب چهار نماینده و اصناف سی و دو نماینده به عنوان نمایندگان تهران در مجلس داشتند. همزمان با این حوادث انجمنهای مختلفی تاسیس شد که با عنوانهایی همچون انجمن مستوفیان، اذربایجانیها، دانشمندان و ... شناخته میشدند. شمار روزنامهها به حدود 90 رسید که عناوین آنها تا حدودی آرزوهای اجتماعی آن دوران را نمایندگی میکند همچون بیداری، ترقی ، تمدن، وطن ، اصلاح، مساوات و اخوت و ... به این ترتیب برداشته شدن سد استبداد و امکان تبادل آزاد افکار منجر به ایجاد فضایی شد که تا دوران کودتای محمد علی شاه برعلیه مجلس ادامه داشت. همچنان که گفتیم اندیشمندان اجتماعی آن دوران به ناگهان امکان اظهار نظر در مواردی را پیدا کرده بوند که پیش از آن امکان طرح گسترده در جامعه را نداشت. به نظر میرسد پنداشت عمومی ترقی خواهان این بود که در صورت بیان افکار خود در سطح جامعه و با اقبال عمومی به آن امکان تغییرات مثت اجتماعی فراهم خواه شد. ولی این پنداشت که تنها از طریق بیان آرا و افکار جدید اروپایی تغییرات مثبت اجتماعی بوجود خواهد آمد به همان اندازه تصور ایجاد شده در مظفرالدین شاه در تبدیل ایران به کشوری همچون ژاپن با تشکیل مجلس ملی ساده لوحانه بود. مشابه اینها را ما در دوران انقلاب 57 هم داشتیم. در مجلس اول نمایندگان به دو جناح میانه روها و تندروها تقسیم شدند. میانه روها پشتیبانی آیتالله بهبهانی را داشتند و در میان تندروهای میتوان از سید حسن تقی زاده نماینده تبریز نام برد که یک روحانی مجذوب اندیشههای اروپایی بود. این دو گروه در ابتدا برای تدوین یک قانون اساسی قابل پذیرش برای سلطنت قاجار به همکاری با یکدیگر پرداختند و به این ترتیب قانون اساسی کشور پادشاهی بلژیک به منبع اصلی تدوین قانون اساسی مشروطیت تبدیل شد. مجلس به عنوان نماینده کل مردم و تصمیم گیرنده درباره همه قوانین و مقررات، بودجه، قراردادها و وامها و صادارات و انحصارات و امتیازات و ... تعیین شد که خود گامی بسیار مثبت در محدود کردن واگذاری امتیازات به بیگانگان بود. همه وزرا را مجلس انتخاب میکرد و در مقابل مجلس پاسخگو بودند. تشکیل مجالس ایالتی همطراز با حکام ولایات پیش بینی شده بود که حتی در دوران انقلاب به عنوان راه حل درگیریهای کردستان و ترکمن صحرا از طرف آیتالله طالقانی مورد توجه بود. در این قانون شورایی متشکل از مجتهدان برای بررسی تطابق قوانین با اسلام پیش بینی شد. هر چند هرگز اجرا نشد. تلاشهایی برای تعدیل نظام زمینداری و مالیاتی نیز انجام شد. از طرفی اجاره داری زمینهای کشاورزی با حق مالیات یا تیول داری ممنوع اعلام شد و از طرف دیگر مالکیتی زمینهای دولتی از خزانه شاهی به وزارت مالیه منتقل و بودجه دربار محدود شد. در این میان نخستین کابینه انتخابی متشکل از نخبگان و اشراف بود، هر چند اشرافی به طور عمده ترقی خواه به شمار میآمدند. محمد علی شاه در آغاز چارهای جز همراهی با مجلس نداشت. هر چند اختلافات درون مجلس از طرفی و موقعیت جدید بینالمللی ایران ناشی از قرارداد 1907 روسیه و انگلستان از طرف دیگر امکان انجام کودتا را در دو سال پس از امضای اولین قانون اساسی توسط محمد علی شاه فراهم کرد. روسیه و انگلستان توافق کردند که مقامات بلژیکی را همچنان بر گمرک ایران مسلط نگاه دارند که عملکرد این مقامات خود از دلایل گسترش جنبش مشروطیت در سالهای قبل بود. به این ترتیب در کمتر از دو سال پس از صدور فرمان مشروطیت، جنبش اجتماعی ایران از یکسو با مخالفت دو همسایه قدرتمند شمالی و جنوبی خود رو به رو بود و از دیگرسوی بدلیل ضعف تجربه اجتماعی هنوز موفق به تشخیص آماج اصلی جنبش در آن مرحله یعنی ضرورت تشکیل یک دولت مقتدر و فراگیر ملی نشده بود. به این ترتیب تندرویهای انجام شده در آن دوران امکان تشکیل جبهه متحد ملی را کمرنگ کرد و با ایجاد تردید در نزد پارهای از میانه روها شرایط موفقیت کودتای محمد علی شاه را فراهم کرد. در این میان شیخ فضل الله نوری به عنوان یکی از روحانیان برجسته تهران به تقویت جبهه محمد علی شاه کمک میکرد. این جبهه شامل قزاقهای تحت امر سرهنگ لیاخوف روسی بود که مخبرالدوله وزیر پست و تلگراف با پرداخت ده هزار پوند به شرکت در کودتا تشویقشان کرده بود. ظاهرا رضاخان نیز یکی از افسران موثر در تسخیر مجلس شورای ملی بوده است. عامل دیگر پیروزی اولیه کودتا همراهی گروههایی از لوتیهای تحت حمایت شیخ فضل الله نوری و کارکنان در بار سلطنتی بود که خود جمع قابل توجهی را تشکیل میدادند. بسیاری از نمایندگان مجلس به اروپا گریختند. حدود 300 تن کشته شدند و شماری از نمایندگان در باغ شاه به قتل رسیدند. این واقعه سرآغاز جنگ داخلی شد. مقاومت عمده در تبریز صورت گرفت و در همین دوران است که مجاهدان قفقازی و یکی از فرماندهان آنان یعنی حیدرخان عمواوعلی مشهور میشوند. هر چند این بخش پیشرو مقاومت نیست که موفق به تسخیر دوباره تهران و خلع محمد علی شاه از سلطنت میشود. بلکه جبههای متشکل از بزرگترین زمیندار ایران یعنی سپهدار تنکابنی که فرمانده ارتش ایران نیز به شمار میآمد از طرف شمال و برخی از خوانین بختیاری به سرکردگی سردار اسعد بختیاری در نهایت امکان تسخیر دوباره تهران را برای مشروطه خواهان فراهم میکند. محمد علی شاه به سفارت روسیه پناه برد و مجلس بزرگی متشکل از 500 نماینده به خلع او از سلطنت رای داد، 5 تن و از جمله شیخ فضل الله نوری اعدام شدند و نیروی پلیسی به فرماندهی یپرم خان و متشکل از 400 تن به طور عمده از ارامنه تشکیل شد. تغییراتی در نظام انتخاباتی ایجاد شد و حق رای همگانی بتدریج استقرار یافت هر چند این حق رای همگانی در دورانهای بعدی منجر به انتخاب مالکین عمده بنام رعیتها گردید که خود موجد دشواری جدیدی شد. دولت برآمده از مجلس اعظم همچنان با اکثریت متشکل از اشراف قاجار و نیز سران عشایر و فئودالهای بزرگ بود. این دوران را باوجود اصلاحات دمکراتیک ظاهری که در اساسنامه انتخابات انجام شد، بایستی دوران آغاز ناهماهنگیهای بزرگ بین واقعیت جنبش اجتماعی از طرفی و دولت حاکم بر کشور از طرف دیگر در نظر گرفت. تمایلات گریز از مرکز در این دوران فرصت گسترش یافتند، چنانکه سران بختیاری قراردادهای مستقل با دولت انگلستان منعقد می کردند و با اخذ مالیات و در اختیار گرفتن املاک دولتی و وضع عوارض و ... به قدرت و ثروتشان میافزودند. مجلس دوم اقداماتی در جهت اصلاح نظام مالیاتی و تنظیم بودجه از طریق استخدام مورگان شوستر و تلاش برای گسترش نیروهای ژاندارمری انجام داد که سرانجام با اخراج شوستر از ایران بدلیل فشارهای روسیه و انگلستان به پایان رسید. به این ترتیب پس از تسخیر تهران توسط سران بختیاری و تفنگچیان سپهدار اعظم کوششهای محدودی برای ایجاد اقتدار ملی انجام شد که همگی ناکام ماندند و آنچه در عمل تاریخ شاهد آن است گسترش بیسابقه گریز از مرکز و قدرت گیری سران قبایل و مالکین بزرگ است که با دولت انگلستان روابط مستقل برقرار می کردند. بسیاری از امتیازهایی که اینان از ارتباط با انگلستان بدست آوردند در سالهای بعد و پس از استقرار دولت متمرکز رضاشاهی مورد دست اندازی او قرار گرفت و تلاشهایی که برای اصلاح حدود نظام زمینداری به عمل آمده بود با مصادره زمینهای زمین داران بزرگ همچون سپهدار یا املاک خوانین و روسای ایلها و نیز زمینهای دولتی که به اختیار وزارت مالیه درامده بودن به رضاشاه و نظامیان همکاری کننده با او متقل شدند. دلیل اینکه اقدامات رضاشاه با تایید نسبی بسیاری از شهرنشینان و روشنفکران رو به رو شد احتمالا تا حدودی ناشی از همین دوران تمرکز گریزی خوانین و مالکان بزرگ و پیامدهای آن بوده است. |
راه توده 333 28 شهریور ماه 1390