انقلاب در
ایران
همیشه
موزون بوده است
نقل از فیسبوک علی خدائی
نه تنها مرور شعارهای انقلاب 57، بلکه با رجوع
به گذشته های دور، حتی دورتر از انقلاب مشروطه نیز می توان نشانه هائی یافت
که بموجب آن ها، اعتراضات، مقابله ها، مقاومت ها، شورش ها و حتی پرخاش های
جمعی مردم ایران، اغلب بصورت موزون بیان شده است. شاید این مرور گذشته را
بتوان تا شاهنامه فردوسی پیگیری کرد و نمونه های بسیاری در تائید این نظر
پیدا کرد. ما این نشانه ها را علاوه بر اعتراضات و پرخاش های مردم نسبت به
قدرت حکام، شاهان و حکومت ها، حتی در تراژدی ها و یا داستان های عاشقانه در
ادبیات ایران نیز می توانیم پیدا کنیم. حتی مخالفت با ارتجاع مذهبی،
استبداد سلطنتی و حجاب زنان و... که در اشعار عارف و بهار و ایرج میرزا و
عشقی بصورت اعتراض موزون به آسانی یافت می شود.
برای نمونه درمنظومه خسرو شیرین، آنجا که فرهاد کوهکن را به خدمت شاه –
خسرو- می برند و او برای تحقیر رقیب در برابر شیرین، پیشینه و پیشه اش را
سئوال می کند. این گفت و واگفت زیبا را نظامی اینگونه شرح می دهد:
نخستین بار گفتش: از کجائی؟
بگفت: از دار ملک آشنائی
بگفت آنجا به صنعت در چه کوشند؟
بگفت: انده خرند و جان فروشند
بگفت از دل شدی عاشق بدین سان؟
بگفت از دل تو میگویی، من از جان
بگفتا عشق شیرین بر تو چون است؟
بگفت از جان شیرینم فزون است
بگفتا هر شبش بینی چو مهتاب؟
بگفت آری چو خواب آید! کجا خواب؟
بگفتا دل ز مهرش کی کنی پاک؟
بگفت آنگه که باشم خفته در خاک
بگفتا گر خرامی در سرایش؟
بگفت اندازم این سر زیر پایش
بگفتا گر کند چشم تو را ریش؟
بگفت این چشم دیگر آرمش پیش
بگفتا گر کسیش آرد فرا چنگ؟
بگفت آهن خورد ور خود بود سنگ
تهدید شاه که اگر سنگ باشد، با آهن بر آن خواهد کوبید همان پرخاش موزونی
است که به آن اشاره شد.
...
و در خطابیه پر خروش پیرزن و سنجر شاه، باز هم از قول نظامی:
پیرزنی را ستمی در گرفت
دست زد و دامن سنجر گرفت
کای ملک، آزرم تو کم دیدهام
وز تو همه ساله ستم دیدهام
شحنه مست آمده در کوی من
زد لگدی چند فرا روی من
بی گُنه از خانه برونم کشید
موی کشان بر سر کویم کشید
گفت فلان نیمشب ای کوژپشت
بر سر کوی تو فلان را که کشت؟
خانه من جست که خونی کجاست؟
ای شه ازین بیش زبونی کجاست؟
شحنه بود مست که آن خون کند
عربده با پیرزنی چون کند؟
رطل زنان دخل ولایت برند
پیره زنان را به جنایت برند
که در این شعر اعتراضی نیز حکایت چنان بیان می شود که بی نیاز از توصیف و
توضیح است. اینها نشانه های یک فرهنگ موزون و معترض در ایران و در نزد
ایرانیان است.
می خواهم بگویم، شعر و شعار، مشخصه بارز اعتراضات مردم ایران است، حتی در
اشعار عاشقانه و تغزل ها. در انقلاب مشروطه و جنبش ملی دهه 1320 تا 1332
نیز همینگونه بود. نسل انقلاب 57 با قاطعیت می تواند این نظر من را تائید
کند، زیرا خود شاهد زنده آنست. حتی در تعزیه هائی که روی داستان های مربوط
به صدر اسلام ساخته شده و یا نوحه خوانی های مذهبی در ایران که بکلی متفاوت
با همین نوع عزاداری ها در دیگر کشورهای مسلمان توسط شیعیان است، و ریشه
هایش را باید در شاهنامه و پیشازی شاهنامه جستجو کرد. از جمله در تعزیه
"سیاوش کشان"، یا بقول سیمین دانشور "سیاوشون" در رمان ماندگاری او با همین
عنوان. حتی دستگاه های موسیقی ایران نیز با این اوزان در ارتباط اند. برای
نمونه "علی اکبرخوانی" در تعزیه علی اکبر و یا "حر خوانی" در تعزیه حر، که
به هر کدام اشعاری دارند که با دستگاه های موسیقی ایران در انطابق اند. در
تعزیه علی اکبر مویه کنان خوانده می شود و در تعزیه حر، بقول معروف
"کُرگُری" خوانده می شود و اغلب در چهارگاه.
این مردم ایران بودند که وقتی نمایش و نمایشنامه در یورش اعراب به ایران و
آغاز اسلام در ایران ممنوع شد، تعزیه را جانشین نمایش کردند برای آنکه
نمایش در ایران ادامه یابد. نقل قول های مربوط به وقایع کربلا را ایرانی ها
تبدیل به تغزیه کردند، والا در کشورهای دیگر از این خبرها نیست. حتی نزد
شیعیان افغانستان که خود در امام زاده "شاه دو شمشیره" در کابل چند بار
شاهد مراسم مذهبی شیعیان کابل در آن بودم.
می خواهم بگویم شعار و شعر و گفت و واگفت منظوم، بخشی از فرهنگ مبارزاتی،
مخالف ها، دفاع از فرهنگ و زبان ایرانی و حتی نزاع های قومی و فردی در
ایران است.
درجریان انتخابات 22 خرداد که علیه نتیجه و رای مردم کودتای نظامی شد، پیش
از آن که رای گیری آغاز شود، زمزمه های موزونی آغاز شده بود که فضای دیگر و
هوای تازه ای را تداعی می کرد. نسیم جنبش و انقلابی موزون آغاز شده بود.
همان نسیمی که در سال 1357 آغاز شد و مردم بی وقفه برای حوادث روز، شعار
موزون می ساختند و با یکدیگر آن را دَم می گرفتند. هرکس مدعی شود که این
شعارها را شب ها در مساجد و یا محافل مذهبی می نشستند و می ساختند و صبح در
دهان مردم می گذاشتند، ادعائی بی پایه و اساس کرده است. شعارها را مردم خود
در خیابان ها می ساختند و مضمون آنها برخاسته از همان صحنه هائی بود که می
دیدند و یا احساسی بود که نسبت به حکومت و رویدادها داشتند. به همین دلیل،
پس از انقلاب و فروکش کردن شور و هیجان سال 57، هرگاه که حکومت شعار از خود
ساخت و از مردم خواست آن را تکرار کنند، این شعارها هرگز بیان کننده آن شور
و حال سال 57 نبودند و مردم آن را تکرار نکردند و یا اگر چند ساعتی به
اجبار تکرار کردند بسرعت به دست فراموشی سپرده شدند. از جمله شعاری که در
روز درگذشت آیت الله طالقانی آقایان پس از رایزنی با هم و برای خنثی کردن
هیجان و احساس عمیق مردم نسبت به آیت الله طالقانی ساختند و آن را به ترور
آیت الله مطهری پیوند زدند تا بلکه درگذشت آیت الله طالقانی را کم اهمیت
جلوه دهند:
"مطهری، مطهری، نزد تو مهمان رسید"
نه نسل انقلاب 57 و نه نسل جنبش سبز چنین شعاری را به یاد ندارد و در حافظه
مردم ایران نیز نمانده است. اما در همان چند روز و چند هفته و چند ماه
مخالفت های خیابانی و پشت بامی مردم در جریان جنبش سبز شاهدیم که بسیاری از
شعارهای دوران انقلاب را مردم بازسازی و یا بقول امروزی ها "به روز" کردند
و در هر فرصتی آنها سر داده شد. مثل:
"شاه جنایت می کند، کارتر حمایت می کند"
که به روز شد و مردم ساختند:
"دولت جنایت می کند، رهبر حمایت می کند"
این شناسنامه بومی جنبش های انقلابی مردم ایران است که نه اصطلاح "مخملی" و
"رنگی" و نه "براندازی نرم" و یا "براندازی غیر نرم" نمی تواند عمق و وسعت
آن را در خود جای دهد.
در هیچ تحلیلی از وقایع سیاسی روز، نباید از سخنی که از دل مردم بر می خیزد
غفلت کرد. فراموش نباید کرد که گاه یک شعار، یک جمله، یک اصطلاح می تواند
باندازه یک تحلیل چندین و چند صفحه ای اعتبار تحلیلی داشته باشد، زیرا درجه
آگاهی مردم، آماج های تازه به تازه مردم و خواست های آنها را بازگو می کند.
حتی با دقت روی شعارهای مردم میتوان حضور و پیوستن اقشار و طبقات مختلف
مردم را به جنبش حدس زد و بازشناسی کرد.
به این چند نمونه توجه کنید:
"لا الله الی الله- احمدی لعنت الله"
این یک شعار مذهبی، کلام موزون کسانی است که هفت قدم بدرقه میت بر تابوت
خوابیده را برای خود ثواب طی می کنند.
یا این شعار:
"جنتی، جنتی- تو دشمن ملتی"
که وسعت آگاهی مردم از قدرت های پشت صحنه و نقش آفرینان حوادث خونین را
نشان داد.
یا شعار:
"رسانه های شیطان- ایرنا و فارس و کیهان"
که بازهم وسعت آگاهی توده های مردم را نشان داد.
یا این شعار علیه علی خامنه ای که به طلب مرگ او نرسید و برکناری او را
طالب است:
"رهبر ما قاتله، ولایتش باطله"
بسیاری از شعارها در لحظه ساخته می شوند. چه در انقلاب 57 و چه در جنبش
کنونی. در واقع این حکومت است که با تشدید مقابله با خواست مردم، بر عمق و
آگاهی جنبش می افزاید و این افزایش آگاهی و خشمی که واکنش به خشم حکومتی
است، در شعارهای لحظه به لحظه مردم منعکس می شود.
می خواهم بگویم: باید به شعارهای مردم با دقت گوش کرد و در تحلیل رویدادها،
آنها را در نظر گرفت. این بدان معنی نیست که فلان شعار واقعی و یا غیر
واقعی یک جمع معدود را که اغلب نیز به شنا در جهت مخالف آب روان می ماند
ملاک قرار بدهیم. خیر! به شعاری توجه کنیم که از دل مردم بر می خیزد و
حوادث روز را پاسخ می دهد.
راه توده 334 4 مهر ماه 1390