آمرین و عاملین قتل های زنجیره ای |
پنجشنبه گذشته، بدنام ترین و آلوده ترین چهرهای طرفدار احمدی نژاد در سالهای گذشته، در تهران یک کنگره برگزار کردند. این کنگره زیر نظر "علامه" مصباح یزدی برگزار شد و فراکسیون طرفداران احمدی نژاد در مجلس مانند حسینیان٬ کوچک زاده٬ کوثری و رسایی؛ عده ای از وزرای سابق احمدی نژاد از نوع سردار میلیاردر "محصولی" و "غلامحسین الهام" و روحانیانی از قماش "شجونی" و "خوشوقت" و "آقا تهرانی" و ... در این کنگره تشکیل حزبی بنام "جبهه پایداری انقلاب اسلامی" را اعلام کردند. تقریبا همه آنها که بنیانگذار این تشکل شدند، آمرین و عاملین قتل های زنجیره ای، کودتای 22 خرداد و مجریان قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367 اند. از جمله آیت الله "خوشوقت" که فتوای بسیاری از قتل های زنجیره را صادر کرده و اخیرا، از بیت رهبری بیرون آمده تا در صحنه سیاسی کشور در کنار تازه علامه شده ای بنام "مصباح یزدی" فعال سیاسی علنی شود! تشکیل دهندگان این حزب بر خود نام "جبهه پایداری" را گذاشته اند. به دو دلیل. نخست اینکه چون در کشور به هیچ حزب مستقل و غیرحکومتی اجازه فعالیت نمی دهند٬ نمی خواهند با گذاشتن نام "حزب" بر خود، مردم را به یاد احزاب و ضرورت آزادی احزاب بیاندازند و این پرسش را در ذهن مردم دوباره فعال کنند که چرا از فعالیت احزاب دیگر جلوگیری می شود؟ آنها حق دارند بترسند که مردم بپرسند چرا امکانات دولتی در اختیار این حزب جدید است؟ آنها همچنین با این نام، مسئله گرفتن مجوز که آن را برای دیگران واجب کرده اند را برای خود حل کردند.. از جمله دلائل دیگری که از نام "حزب" استفاده نکردند آن است که اصولا این نوع تشکل ها از شماری افراد حکومتی و قوم و خویش و آقازاده ها و خانم زاده های آنان و با هدف حفظ قدرت و بهره مندی از امکانات و رانت حکومتی تشکیل می شود و هیچ اصل یا اصول دیگری بر آن حاکم نیست. تشکیل حزب مستلزم وجود نگاهی ملی و اعتقاد به اصول و چشم اندازهایی فراتر از قدرت است که بتواند افراد را در طول زمان و در شرایط مختلف کنار یکدیگر قرار دارد. هیچکدام از تشکل های موجود در جمهوری اسلامی دارای شرایط یک حزب واقعی نیستند. آنان بصورت یک حزب عمل می کنند ولی فاقد اصول و برنامه و چشم انداز ملی هستند. حزب باصطلاح "پایداری" نیز همین وضع را دارد. جمعی که در این حزب به اصطلاح "پایداری" گردآمده اند کسانی هستند که نه تنها دولت فاسد احمدی نژاد را روی دست ملت ایران گذاشتند، بلکه خود در طی این شش سال سینه چاک ترین مدافعان او بوده اند. از همینجا هدف دوگانه این حزب آشکار می شود: یک- جلوگیری از اینکه سرنوشتشان به سرنوشت احمدی نژاد گره خورده و با او از گردونه قدرت و ثروت حذف شوند. دوم. درصورت امکان یک احمدی نژاد دیگر را برای یک دوران دیگر روی دست ملت ایران بگذارند. از این جهت تشکیل حزب "پایداری" نماد یک بحران سه گانه است. یعنی بحران سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در کل کشور که همراه با بحران در مناسبات بینالمللی آن است و با نزدیک شدن انتخابات روز به روز بیشتر تشدید می شود٬ خود به بزرگترین بحران در جبهه راست موسوم به اصولگرا انجامیده و همراه با این بحران در کل جبهه اصولگرایی٬ طرفداران و روی کار آوردندگان احمدی نژاد به عنوان بخشی از این جبهه خود دچار بحرانی مضاعف ناشی از پشتیبانی بی قید و شرط شش سال گذشته شان از احمدی نژاد هستند. روی کار آوردندگان و افراطیترین هواداران احمدی نژاد امروز احساس می کنند که روزبه روز بخش بزرگتری از جناح راست حاکم به این نتیجه میرسد که بحرانی که کل حکومت و "اصولگرایی" را در بر گرفته تنها یک راه حل دارد و آن هم بازگشت اصلاح طلبان و امثال هاشمی رفسنجانی٬ محمد خاتمی و بالاخره میرحسین موسوی و مهدی کروبی به صحنه است و این راه حل یعنی حذف این جمع. اینکه نام خودشان را حزب "پایداری" گذاشته اند درواقع پیامی است به حکومت و جناح راست حاکم که ما را نمی توانید با احمدی نژاد قربانی کنید و ما دربرابر حذف شدن خود از قدرت و از دست دادن رانتهای حکومتی "پایداری" میکنیم! سخنرانی های انجام شده در کنگره این حزب که همگی ضمن اعلام "وحدت" در جبهه اصولگرایی حساب خود را از تصمیمات این جبهه جدا می کردند، نشاندهنده موقعیت متزلزل تشکیل دهندگان حزب "جبهه پایداری"است. این سخن "علامه" مصباح یزدی که "برخی تصور نکنند هر کجا عنوان وحدت مطرح بود، دیگر نمیتوان حرفی روی آن زد و همه باید خود را تسلیم آن کنند بلکه باید دید هدف از وحدت چیست و وحدت برای چه؟" پیامی جز این برای آیت الله مهدوی کنی رئیس جدید مجلس خبرگان رهبری نداشت که ما زیر بار تصمیماتی که نتیجه آن بخواهد کنار رفتن و حذف ما باشد نمیرویم و تسلیم چنین وحدتی نمیشویم. "جبهه پایداری" در واقع و در نهایت پشت جبهه احمدی نژاد است. آنها با هدف حفظ احمدی نژاد در این مرحله وارد میدان شده اند. منافع گردانندگان آن بیش از آن با احمدی نژاد گره خورده که بتوانند حذف او را از گردونه قدرت بپذیرند و دربرابر پیامدهای آن تاب آورند. از این جهت این جبهه نه تعیین کننده سرنوشت خویش است و نه تعیین کننده سرنوشت احمدی نژاد. برعکس سرنوشت احمدی نژاد است که سرنوشت "جبهه پایداری" را نیز تعیین خواهد کرد. |
راه توده 326
10 مرداد ماه 1390