فرار از نقد
امروز
با پنهان شدن پشت نقد دیروز
از ما سئوال شده است که چرا و به چه دلیل،
نامه ای که اخیرا فدائیان اکثریت در داخل کشور و در نقد کنگره فدائیان خلق
اکثریت نوشته اند منتشر نکرده ایم. همین سئوال کنندگان، افزوده اند که
اتفاقا در نامه فدائیان داخل کشور، دیدگاه هائی مطرح شده که با نقد راه
توده از کنگره فدائیان اکثریت چندان فاصله ندارد.
ما این نامه بیانیه گونه را خوانده ایم، اما باز انتشار آن را ضروری تشخیص
ندادیم، زیرا مسئله ما نفت پاشیدن به روی آتش نیست، بلکه طرح نظرات خودمان
است که در این زمینه نیز پیش از همه وارد میدان شدیم و بصورت مستقل نظرات
خود را منتشر کردیم.
با صراحت و با یقین تمام باید گفت که راه توده تنها نشریه و جریان سیاسی
خارج کشور است که فداییان خلق اکثریت را همچنان جدی گرفته است. بدون
چاپلوسی، بدون کف زدن برای "دمکرات شدن" آنان، یا بدون زدن اتهام و توهین
برای تغییر مشی، راه توده سیاست گفتگوی صریح و بیان آنچه را که واقعا
میاندیشید را در پیش گرفت.
این صراحت و صداقت البته رهبری فدائیان خلق خارج کشور را خوش نیامد. به دو
دلیل. نخست بدان دلیل که این رهبری همان روش هایی را میپسندید که همین
امروز هم در سایتهای نزدیک به فدائیان یا مخالفان آنان دیده میشود؛ یعنی
حمله به شخص، دور زدن عمق مطالب، جنجال و برخوردهای غیرسازنده که اصل مطلب
را در سایه می گذارد. ولی دلیل اصلی ناخوشایندی در اینجا نبود. دلیل اصلی
در آن بود که نقد راه توده متوجه امروز فدائیان خلق بود نه دیروز آن؛ و
رهبری فداییان خلق تصمیم گرفته با نقد دیروز و متوجه کردن همه حملات به
دیروز و سیاست پشتیبانی از انقلاب جلوی نقد امروز خود را بگیرد.
هدف ما در اینجا بصورت طبیعی این نیست که به روابط راه توده و فداییان
اکثریت بپردازیم. ما یقین داریم این روابط تا آنجا که به اعضا و هواداران
این سازمان در داخل کشور مربوط میشود از هم اکنون روشن و دارای آینده ای
روشن تر است. این قصد را هم فعلا نداریم که پا به پای راه توده مواضع مختلف
رهبری سازمان در دو دهه گذشته را بررسی کنیم. این مسئله ای است که باید در
هر مورد و بطور مشخص بدان پرداخت.
رهبری فداییان خلق در این دو دهه به هر عقب نشینی تن داد، گذشته خود را
آلوده کرد، اعضای خود را بدهکار و شرمسار همه گروهها و همه اپوزیسیون و
همه ملت ایران معرفی کرد، بجای آنکه یک بار با افتخار بایستد و بگوید: "ما
از انقلاب دفاع کردیم"، بارها و بارها بر چهره انقلاب پنجه کشید به این
امید که برچهره آن پنجه ای دیگر کشیده نشود. حتی پس از آنکه برخی از رهبری
این سازمان پرچم بختیار را بلند کردند و پشت داریوش همایون جمع شدند.
رهبری فداییان خلق اکثریت در 18 سال گذشته مدام از "فاجعه" سیاست دفاع از
انقلاب سخن گفت. آنان در رقابت با یک یا چند تن از رهبران قدیمی سازمان
تمام گذشته فداییان خلق را در سیاست دفاع از انقلاب خلاصه کردند و آن را به
لجن آلودند. آنان نقد دیروز سازمان را به نقد سیاست پشتیبانی از انقلاب
خلاصه کردند و با نقد آن دیروز به توجیه امروز خود پرداختند. بدینسان در
شرایطی که رهبری سازمان مدام درباره "نقد پذیری" خود سخن میگفت، ظرفیت
واقعی نقد سازمان از سیاستهای روز آن كاملا تحلیل رفت. این ظرفیت آنچنان
تحلیل رفت که حتی تا به امروز کسی نمی داند که بالاخره محتوای سیاست سازمان
طی دو دهه گذشته واقعا چه بوده و چه نقد یا نقدهایی بر آن وارد است. همه
اینها در شرایطی است که سیر حوادث متناوبا کاستیها و نادرستیهای سیاست
های روز فداییان را به اثبات رساند و ضرورت چنین نقدی را میطلبد. هر بار
که رویدادهای بزرگ ضرورت تجدید نظر در مشی سیاسی فداییان خلق را با تمام
نیرو مطرح کرد، رهبری سازمان فورا در پشت نقد سیاست دیروز سنگر گرفت تا
جلوی نقد واقعی سیاست موجود سازمان را بگیرد. نتیجه همه اینها آن شد که پس
از 18 سال رهبران فداییان خلق اکثریت در بدترین شرایط سیاسی و سازمانی با
بزرگترین جنبش 30 سال اخیر کشور ما، یعنی جنبش سبز روبرو شود. آنان نه به
لحاظ نظری توان درک این جنبش را داشتند، نه به لحاظ عملی توان تاثیرگذاری
بر آن را. حتی، اگر حرکت خودجوش ایرانیان خارج از کشور نبود، انگیزه ای هم
برای شرکت در این جنبش نداشتند، زیرا جنبش سبز مردم ما نفی یکباره همه
آنچیزی بود که رهبری فداییان خلق در خارج از کشور در این دو دهه گفته بود،
پیش بینی کرده و انجام داده بود. آنقدر در دو دهه گذشته بنام "نقد"، سیاست
پشتیبانی از انقلاب سازمان به لجن کشیده شده که دیگر توانی برای نقد دوران
پیش و دوران پس از آن سیاست باقی نمانده است. آن هم در شرایطی که انقلاب
سبز مردم ما دقیقا ضرورت نقد این دو دوران را بیش از هر زمان دیگر به مسئله
مبرم و حیاتی این سازمان و هر نیروی دیگری که میخواهد آینده ای در حیات
سیاسی کشور ما داشته باشد تبدیل کرده است.
تاكید ما بر نقش رهبری فداییان خلق در خارج از کشور برای آن نیست که بین
رهبری و اعضای سازمان و میان داخل و خارج شکاف بیاندازیم. ولی منصفانه هم
نمی دانیم که آنچه این رهبری در سالهای گذشته در خارج از کشور انجام داده
را بنام اعضای سازمان در داخل کشور بگذاریم. بویژه آنکه اطلاعات ما نشان
میدهد که اکثریت بزرگ اعضای سازمان در داخل کشور با رهبری خارج از کشور،
نه در سمتگیری گذار به سوسیال دموکراسی و حتی گرایش به سلطنت خواهان در
برخی از اعضای رهبری این سازمان و نه در سیاست نفی انقلاب بهمن، همسو نیست.
آنچه هم که در مورد رهبری اکثریت گفتیم به معنای آن نیست که رهبری دیگر
گروهها کارنامه بهتری از خود بر جای گذاشته اند.
راه توده 327 17 مرداد ماه 1390