دوراندیشی
جناح
راست ج. اسلامی
در کنار خام اندیشی
آرمان گرایان مذهبی
بسیاری از ارگانها و سازمانهائی که در
ابتدای پیروزی انقلاب، با اهداف انقلابی و یا خیراندیشانه تشکیل شدند، در
طول جنگ 8 ساله و بویژه در سالهای پایانی حیات آیت الله خمینی زیر سلطه
ارتجاع مذهبی و بازاریها قرار گرفت. این روند، پس از درگذشت آیت ا لله
خمینی، تفاهم و سازش در میان جناح راست برای برگماری علی خامنهای به
عنوان رهبر و حذف کارگزاران دوران حیات آیت الله خمینی به سرعت تشدید شد و
گام به گام به صورت حاکمیت ارتجاعی- نظامی درآمد.
ضعف بزرگ نیروهای مذهبی طرفدار آرمانهای اولیه انقلاب برای سازماندهی
نیروهای خود، اشتباهاتی که در عدم توجه به ضرورت حفظ همه نیروهای سیاسی
طرفدار آرمانهای انقلاب در صحنه سیاسی کشور و برقراری نوعی همکاری و
همآهنگی با آنها مرتکب شدند، بهای کمی که به سازماندهی خویش و ضرورت افشای
تشکلها و چهرههای جناح راست در نزد افکار عمومی دادند، عدم دوراندیشی
برای سالهائی که دیگر آیتالله خمینی در حیات نخواهد بود که بتوان به
حمایت او متکی شد و... یک سلسله غفلتهای دیگر زمینه تسلط سرمایه داری
بازاری، حجتیه و ارتجاع مذهبی را بر ارگانهای امنیتی، نظامی، قضائی و
اجرائی کشور فراهم ساخت که بتدریج زمینه را برای برقرای یک حاکمیت مخوف
کودتایی آماده کرد.
یورشی که جناح راست، بلافاصله پس از درگذشت آیتالله خمینی آغاز کرد و با
علنی کردن وابستگان مستقیم و غیرمستقیم خود در تشکلها و سازمانها و
ارگانهای یاد شده، توطئه قبضه کامل سه قوه مجریه، قضائیه و مقننه را علنی
ساخت؛ نشان دهنده آن هوشیاری طبقاتی است که سرمایه داری تجاری، زمینداران
بزرگ، روحانیون وابسته به این دو و ارتجاع مذهبی از خود نشان دادند. انسجام
درونی آنها نیز نشانه دیگری از این هوشیاری بود. انسجامی که بلافاصله در دو
تشکل روحانی وابسته به این طبقات و اقشار، یعنی "روحانیت مبارز" و حزب
سرمایه داری تجاری ایران "موتلفه اسلامی" خود را نشان داد.
دادگاه ویژه روحانیت نیز که در دوران اصلاحات به بعد به شمشیر داموکلس
ارتجاع تبدیل شد و نقش محاکم انگیزاسیون در قرون وسطی را برعهده گرفت، از
جمله همان ارگانها و سازمانهائی است که در سالهای اولیه پیروزی انقلاب و
با توصیه کسانی تشکیل شده که اکنون خود قربانیان آن هستند. قصد و نیت
طرفداران برپائی این دادگاهها میتوانست خیر و صلاحی را در خود داشته
باشد، اما آن دوراندیشی لازم را در خود نداشت. این دوراندیشی که "تیغ" در
دست زنگی مست، چه عواقبی را درپی خواهد داشت. در صدر این اشتباه و غفلت
تاریخی نیروهای مذهبی آرمان خواه، گنجاندن اصل "ولایت فقیه" در قانون اساسی
جمهوری اسلامی بود، که حزب توده ایران در همان زمان با صراحت اعلام داشت با
آن موافق نیست، به صلاح انقلاب نمیداند و در رفراندوم قانون اساسی نیز به
آن شرط شرکت میکند که این اصل در آینده و در متمم قانون اساسی، از آن حذف
شود. در ابتدای سال 58، درک این توصیه انقلابی حزب توده ایران، برای بسیاری
از نیروهای مذهبی آسان نبود. همچنان که در همان زمان درک سیاست حزب توده
ایران برای دادن رای مثبت مشروط به قانون اساسی برای نیروهای چپ غیر مذهبی
قابل درک نبود. حزب توده ایران، که به فعالیت قانونی و علنی خویش اعتقاد
راسخ داشت و بسیاری از اصول مورد نظر و پیشنهادی خود را در قانون اساسی
جمهوری اسلامی میدید، نمیتوانست و اساسا دارای مشی و نگرشی نبود و نیست
که با سیاست «یا همه چیز، یا هیچ چیز» در برابر تودههای مردم بایستد و
سیاستی جدا از تودهها اتخاذ کند. به همین دلیل در رفراندوم قانون اساسی
شرکت کرد و موضع صریح و روشن در این باره اتخاذ کرد.
زمان باید میگذشت تا صفوف مغشوش نیروهای مذهبی، متاثر از خواستگاههای
طبقاتی آنها از هم جدا شود و بسیاری از رویاهای این نیروها در صحنه عمل
اجتماعی در مقابل واقعیت خود را نشان دهد. این که دیروز تاریخی چه گذشت،
آنقدر مهم است که تبدیل به تجربه اندوزی برای فردای تاریخی شود. از دیروز،
برای فردا باید آموخت!
راه توده 328 24 مرداد ماه 1390