راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

پیام های شما
و پاسخ های ما

 

مهر- خواستم مطالبی در مورد ادعاهای امثال آقای شالگونی درباره لو دادن مجاهدین توسط توده ای ها بنویسم:
در اوج تظاهرات مجاهدین در حد فاصل میدان فردوسی‌ و ۲۴ اسفند ، بنده شخصا به وظیفهٔ انسانی‌ خود عمل کرده و به چند نفر هوادار مجاهدین نزدیک شده و سعی‌ کردم آنها را از محیط دور کنم ، چند نفری از آنها از دانشگاه ملی‌ بودند. این بسیار خطرناک بود با توجه به جو آن روز که حتما شهزاده بیاد دارند، البته اگر ایشان در کنار آتش بودند.
مورد دیگر ، در جنوب ایران بود. مورد توجه است که آن‌زمان ما در جنوب بسیار شناخته شده بودیم، بنا به دلیل امنیتی حاضر به توضیح بیشتر نیستم. در بگیر و بببند‌های مجاهدین، شبی نیروهای کمیته در منزل ما را به اشتباه زدند و سراغ پسر همسایه ما را گرفتند که ایشان مجاهد بود و در خانه ما پنهان. آنها را آنقدر سرگرم کردم تا آن مجاهد بتواند بگریزد.
راه توده: از این نمونه ها دوست عزیز بسیار است، اما آنهائی که به نامشان اشاره کردید، چون نمی خواهند کارنامه سیاست خود در برابر انقلاب 57 را باز کنند، با این دستآویزها سعی می کنند از معرکه بگریزند.

بابک راد- برای عضویت در حزب توده چه باید کرد؟
راه توده- دوست عزیز روشن نساخته اید که از خارج کشور تماس می گیرید و یا از داخل کشور. چنانچه از داخل کشور این سئوال را کرده باشید، توصیه ما اینست که به فعالیت های فردی خود ادامه بدهید و با بهره گیری از اینترنت در ارتباط فردی باقی بمانید. اما چنانچه از خارج کشور تماس گرفته اید، می توانید به سایت حزب توده ایران مراجعه کرده و سئوال خودتان را از آن طریق مطرح کنید. راه توده نشریه ایست منعکس کننده سیاستی که لابد با مطالعه ای که دارید حتما در جریان آن قرار دارید.
نادر- با سلام. در رابطه با تهمت های آقای شالگونی من هم خاطره ای دارم که بد نیست دیگران هم بدانند:
در خانواده من جز مادرم همه سیاسی بودند. پدرم توده ای سابق ، خواهرم و من توده ای فعال و ۲ برادرم ۱۶ آذری. من و یکی از برادرانم دانشجوی اخراجی. برادر بزرگم از کادرهای بالای سازمان. حدود یک هفته از ۳۰ خرداد می گذشت. یکی از جوانان فامیل که آنزمان ۱۸ سال داشت و از فعالین مجاهد در شهرستان بود به تهران آمد، مدت کوتاهی در خانه ما مخفی شد. برادر بزرگم که خود خطردستگیریش وجود دشت از ترس اینکه پس از دستگیری او آن جوان هم به دام بیفتد به او پیشنهاد کرد محل مناسب تری برای مخفی شدن پیدا کند. آن جوان بالاخره محل دیگری یافت. مدت ها مخفی بود و نهایتا خودش را معرفی کرد و دستگیر شد. بعد از آزادی هم تحصیل کرد و پزشک شد و الان هم در ایران طبابت می کند. خواهرم پس از دستگیری شوهرش که توده ای بود مدتها در بدری کشید. ما برادرها هم بعد از سالها آوارگی هرکدام از یک جای دنیا سر درآوردیم.
اتهام لو دادن یک ادعای بیشرمانه و پرداخته ذهن یک فرد یا افراد بی مسولیتی است که سعی می کنند مانع ایجاد تفاهم و نزدیکی بین نیروهای چپ ایران شوند. درباره آقای شالگونی که متاسفانه این ادعا را در یک برنامه تلویزیونی از طریق تلویزیون فارسی بی بی سی مطرح کرد باید بگویم که ایشان اگر آن زمان در بطن جامعه بود و کمترین تماسی با توده ای ها یا اکثریتی ها داشت، حالا چنین اتهامی را نمی زد. حتی اگر رهبران حزب و سازمان هم چنین چیزی را می خواستند که نخواستند، توده ای حاضر به چنین کاری نمیشدند.
سیروس- از روزهای نخست انقلاب تا کنون توابان و بریده ها و ماورای چپ ها، همراه دزدان انقلاب مردم ایران به اراجیف گوئی مشغولند. من به عنوان هوادار حزب توده ایران سربلندم که با رزمندگان مسلمان در جبهه ها جنگیدم. اینکه جوانان مردم در زندان ها شهید شدند، از خانواده خودم هم شهید شدند. یاد همه آنها که در جنگ کشته شدند و یا در زندان ها گرامی باد.

کاوه از المان- نظرتان در باره رویدادهای سوریه و موضع گیری های حزب کمونیست این کشور چیست؟
راه توده: دوست گرامی. ما دراین مورد بارها در راه توده مطالبی منتشر کرده ایم. با پیگیری آنها کاملا در جریان نظر ما قرار میگیرید. آنچه در یک جمله می توان گفت اینست که دولت سوریه و یا دولت لیبی، در مقایسه با دولت های مصر و تونس و یمن و ... بمراتب استحقاق بیشتری برای دفاع از آنها در برابر اسرائیل و امریکا دارند. اما، این که هم قذافی و هم بشار اسد تاخیر کردند در گشودن فضای سیاسی کشورشان و پاسخ به خواست های مردم و این که بویژه در سوریه، دخالت ها و مشورت های فرماندهان سپاه پاسداران جمهوری اسلامی توانست یک چشمه کوچک اعتراضی در شهر "حماء" را تبدیل به یک سیل خروشان در سراسر سوریه کند نیز قابل کتمان نیست. نکته بسیار مهم دیگری که باید به آن توجه داشت، گردش به راست اقتصادی هم در سوریه و هم در لیبی از 10 سال پیش است. این گردش به راست با پذیرش برنامه های صندوق بین المللی پول و خصوصی سازی لجام گسیخته آغاز شد و چنین گردش به راست اقتصادی طبیعی بود که از فضای بسته سیاسی حمایت می کند. ما در تمام این موارد در راه توده مطالبی منتشر کرده ایم که توصیه می کنیم آنها را مطالعه فرمائید.

فریدون اسد آبادی- با درود. لطفا خاطرات آقای علی خدائی را منتشر بفرمائید , خیلی جالب و آموزنده است. سپاس
راه توده: ما هم بارها این خواست را با ایشان مطرح کرده ایم و هر بار پاسخ شنیده ایم که باید فضای سیاسی مناسبی در داخل کشور فراهم شود. ضمن این که با عبور از مرز ایران و افغانستان، فصل دیگری در ادامه آن یادمانده ها آغاز شده است که باید دید طرح جزئیات آن که شامل برخی سازماندهی ها و ارتباط ها می شود تا چه حد در خدمت حزب است. اما بهرحال این فصل از خاطرات نیز منتشر خواهد شد.


behzad azadian
salam rofagha khasteh nabashid.
mikhastam dar morede mozegiri hazb dar salhaye riasat jomhoorye aghaye banisadr bishtar bedoonam va inke aya be nazare shome in mozegiri hezb dar an moghe dorost bood ya na?
Hezab dar an moghe dar moghabele liberalism az khatte rajayee va tarafdarane edameye jang hemayat mikard chera
mamnoon,
 

راه توده: دوست عزیز، ورود به آن مقطع از تاریخ جمهوری اسلامی و حوادث و رویدادهائی که با حمله ارتش عراق به ایران همراه شد، در این مختصر نمی گنجد. آن اختلافی که شما اشاره کرده اید میان آقایان رجائی و بنی صدر نبود، بلکه شورای رهبری حزب جمهوری اسلامی و بویژه روحانیون و افراد آتش بیاری مانند حسن آیت که مرید "بقائی" و حزب زحمتکشان که در راس آن قرار داشتند در برابر آقای بنی صدر قرار گرفتند و آقای بنی صدر نیز متحدانی را در آن زمان برگزید که از نظر ما ماجراجویانه بود. از جمله اتحاد با مجاهدین خلق و ...
در هیچ پدیده و حادثه ای، امور یک رنگ و صد در صد به نفع ما و یا به نفع طرف مقابل نیست. آقای بنی صدر اشتباهات بزرگی را مرتکب شد که عمدتا ناشی از خودبزرگ بینی ایشان بود. این خود محوری هنوز هم به ایشان مجال نداده که یک ارزیابی جدی و انتقادی از آن دوران ارائه دهد و به همین دلیل هنوز درگیر تقابل شخصی و فردی با این و آن، از جمله شخص خامنه ای و یا رفسنجانی است. از جمله دلائل آن رویدادها و موضع گیری ها، یکی هم بیگانگی ایشان با محیط ایران و نسل جوان ایران بود. ایشان پس از سالها از مهاجرت به ایران بازگشته بود و حزب و سازمان سیاسی نیز نه در خارج و نه در داخل نداشت که آنها یاری اش کنند. ما لازم نمی بینیم چنین شتابزده و در پاسخ به سئوال شما، به مطالبی اشاره کنیم که باید مستندتر و دقیق تر مطرح شده و بررسی شوند. اما این که رهبری حزب ما در آن مقطع از اصطلاحاتی بهره گرفت که چنین نمی کرد بهتر بود، حرف درستی است. همچنان که درباره قاسملو و دیگران. در آن اختلاف و کشاکش، شاید بهتر بود رهبری حزب در ابتدا، چنین یکسویه در جبهه ای قرار نمی گرفت که در برابر بنی صدر شکل گرفته بود. البته باز هم تاکید می کنیم که روش و شخصیت خود آقای بنی صدر در این زمینه بسیار موثر بود. حتی سخن گفتن او که اغلب با توهین و تحقیر دیگران بود نیز در مجموعه رویدادهای آن دوران تاثیر داشت. بهرحال رویدادهای ابتدای شکل گیری جمهوری اسلامی بسیار پیچیده و گوناگون است و باید همه آنها را به همراه شرایطی که در کشور حاکم بود بررسی کرد تا در نمونه ای که به آن اشاره کرده اید بتوان به نتیجه منطقی رسید.

ح. د- با عرض سلام دو سوال از حضورتان دارم
1- درصد بسیار زیادی از افراد تحصیلکرده (شاید بالای 70%) فکر میکنند که انقلاب 57 نتیجه توطئه و دسیسه انگلیس و آمریکا بود. چرا انقلاب 57 را در شخص آیت الله خمینی میبینید؟ آیا به دلیل خوب بودن تعداد اندکی روحانی میشود کل این دستگاه را خوب فرض کرد ؟ آیا با اعمالی که از همان شروع انقلاب 57 دیدیم میشد به غیر از این نتیجه رسید که الآن رسیده ایم ؟
2- در یک مقاله بسیار آموزنده وخوب در باره مرحوم دکتر مصدق به رفراندوم ایشان اشاره نموده اید و آنرا یک سیاست توده ای و خوب بیان نموده اید . آقای عبدی در یک مقاله (حدود دو ماه پیش) با عنوان "چگونه پوپولیسم مزمن میشود " به این رفراندوم مرحوم دکتر مصدق تلویحا پپولیسم اطلاق نمود . چگونه بین یک سیاست توده ای و یک سیاست پپولیستی (به معنای توده بی شکل بدون احزاب ) میتوان فرق گذاشت؟ شاخص و میزان تمایز بین این دو سیاست چیست ؟ از زحمات فراوان شما کمال تشکر و قدردانی را دارم و با احترام فراوان به صداقت و اخلاق سیاسی شما . هدف من دانستن است .ممنون شما هستم .
راه توده: دوست گرامی، اولا انقلاب تابع قوانین خود است و فرد و حزب نمی توانند انقلاب کنند. آقای خمینی اگر می توانست انقلاب کند چرا در 15 خرداد و حوادث سال 42 نتوانست چنین کند؟ و امریکا و انگلیس اگر می توانند حکومتی را سرنگون کنند چرا تاکنون جمهوری اسلامی را سرنگون نکرده اند و یا اگر می توانند جلوی سرنگونی حکومتی را بگیرند چرا نتوانستند حسنی مبارک را درمصر نجات دهند؟ آقای خمینی در جریان خیزش انقلابی مردم در سال 57 بلندگو و بیان کننده خواست های توده مردم انقلابی ایران شد و به همین دلیل نیز به رهبر انقلاب تبدیل شد. حزب ما این خواست های مردم را بارها، در همان آستانه پیروزی انقلاب و در سالهای اول شکل گیری جمهوری اسلامی دسته بندی کرده و نام آن را "خط امام" و در واقع "خط انقلاب" گذاشت. پس از 33 سال، هنوز هم اگر کسانی صادقانه بخواهند خواست های مردم ایران در جریان انقلاب 57 را دسته بندی کنند و بصورت منسجم و کوتاه ارائه دهند، در کلیت خود نمی توانند جز آن ارائه بدهند که حزب ما با عنوان "خط امام" ارائه داد.
شما اشاره به سیر حوادث تا رسیدن جمهوری اسلامی به نقطه کنونی کرده اید. دوست عزیز! این سیر حوادث بسیار متنوع و مهم و سرنوشت ساز بود. از چپ روی سازمان های چپ، تا نفوذ مخالفان انقلاب در ارگان های انقلاب، از توطئه ارتجاع مذهبی برای سلطه بر رهبری انقلاب تا اعلام جنگ مسلحانه مجاهدین خلق، از جنگ در کردستان تا حمله عراق به ایران. از موج ترورها تا موج اعدام ها و... بنابراین، جمهوری اسلامی به این سادگی به ورطه ای که اکنون شاهدش هستیم نرسید، مسیری طولانی و خونین طی شد تا آقای خامنه ای بعنوان رهبر انقلاب اعلام شود و آرمان هائی را که هیچ ارتباطی با آرمان های انقلاب 57 ندارد، آرمان های انقلاب معرفی کند. شما دقت کنید، حتما دقت کنید. نه شما، بلکه بسیاری از سیاسیون و مردم. انقلاب همیشه و در همه جهان یک رهبر دارد. پس از انقلاب و بدنبال پایان مرگ رهبر یک انقلاب نمی توان یک رهبر دیگر برای انقلابی که انجام شده انتخاب کرد. مثلا کاسترو را می گویند رهبر انقلاب کوبا، اما برادرش را که اکنون سکان رهبری کوبا را در دست گرفته "رهبر کوبا" معرفی نمی کنند. لنین رهبر انقلاب اکتبر روسیه بود، اما جانشینان او، حتی استالین را رهبر انقلاب اکتبر اعلام نکردند. از جمله ترفندهائی که در جمهوری اسلامی زده شده همین رهبر انقلاب معرفی کردن آقای خامنه ای با نظرات و آرمان هائی است که ایشان دارد و کوچکترین ارتباطی با آرمان های انقلاب 57 و آنچه که آقای خمینی در آن سال بیان کرد ندارد. بی وقفه رهبرانقلاب معرفی کردن آقای خامنه ای، از جمله با همین هدف، یعنی با هدف مسخ آرمان های انقلاب صورت می گیرد.
درباره پوپولیسم و نظرات اقای عبدی نیز شما توجه داشته باشید که در شرایط اختناق و استبداد هرکس برای گفتن حرف و نظرش ناچار می شود پشت برخی اصطلاحات و اسامی و انتقاد از گذشتگان برای گفتن حرفی که مربوط به "روز" است پنهان شود. امثال آقای عبدی در این مخمصه گرفتار آمده اند. یعنی چون نمی توانند در باره عوامفریبی های دولت احمدی نژاد چیزی بنویسند و بگویند، پشت اصطلاح "پوپولیسم" پنهان شده و با گرفتن گریبان مرحوم مصدق، سعی می کنند حرفشان را بزنند. تاریخ طنز و حتی شعر ایران از این تجربه سرشاراست. تجربه گفتن حرف در زیر فشار ارتجاع مذهبی، اختناق سلطنتی و...
مصدق در 30 تیر سال 1331همان کاری را کرد که آقای موسوی پس از کودتای 22 خرداد با فراخواندن مردم به ایستادگی در برابر کودتای بیت رهبری کرد. و ای کاش مصدق روز 28 مرداد هم چنین کرده بود که اگر کرده بود، ای بسا آن کودتا شکست می خورد و کار ایران به لحظه کنونی که در آن هستیم نمی رسید. آیا فراخوان مهندس موسوی پوپولیسم بود؟ اگر عده ای چنین عقیده ای دارند، چرا همین عده در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی بی وقفه از او انتقاد می کردند که چرا منتظر چانه زنی از بالاست و مردم را از پائین به خیابان دعوت نمی کند؟
از جمله همین آقای عبدی و دیگران و دیگرانٍ، که تهیه لیست آنها تصور نمی کنیم اکنون ضروری باشد. همان ها که خاتمی و تمام اصلاح طلبان را دعوت به خروج از حاکمیت می کردند. یعنی همان کاری که خود جناح راست با پیگیری سرگرم تهیه طرح گام به گام آن بود و سرانجام نیز با کودتای 22 خرداد به آن عمل کرد. آن پیشنهاد کنندگان که آقای عبدی هم در شمار آنها بود، تشویق به اقدامی پوپولیستی نمی کردند؟ در پس فکرشان این اندیشه نهفته نبود که به محض اعلام استعفای خاتمی و خروج اصلاح طلبان از حاکمیت مردم خواهند ریخت به خیابان و پوپولیسم خواهد شد!!


آرش- با سلام. لطفا در مورد مطالب تاریخی دادن امتیاز نفت به شوروی و پیوستن آذربایجان ایران به اتحاد شوروی توضیح دهید.

راه توده: دوست عزیز، که امیدواریم از سر دوستی چنین سئوالی را طرح کرده باشید. چرا مراجعه نمی کنید به مذاکرات مجلس چهاردهم؟ به جای آن که حرف ما را قبول کنید و یا سمپاشی های مخالفان ما را، به اسناد آن مجلس مراجعه کنید و بویژه نطق پیش از دستور پرفسور "رادمنش" دبیراول حزب توده ایران و رئیس فراکسیون 8 نفره حزب توده ایران در آن مجلس را با دقت بخوانید. جرقه ملی شدن نفت ایران در آن نطق زده شد. جنجال امتیاز نفت شمال، یکی از حربه های تبلیغاتی دوران جنگ سرد علیه اتحاد شوروی و حزب توده ایران است. این که حزب ما در مطبوعات وقت خود، از موضع دقیق و درستی مسئله نفت شمال را مطرح نکرد، جای انتقاد دارد، اما مسئله آن نبود و نیست که دشمنان و مخالفان حزب ما می گویند و می نویسند و خمیرمایه اش را نیز از دوران جنگ سرد گرفته اند. ما در تعجب هستیم که چرا امثال شما و دیگرانی که نمی خواهند این سوژه ضد تبلیغی را کنار بگذارند، در این سالها پی جوی حقوق ایران در دریای خزب و از جمله نفت و گاز آن نیستند؟ حقوقی که نه تنها بر باد رفته، بلکه بیم آن می رود با آغاز جنگی در دریای خزر و اشغال بخشی از خاک ایران در آن قسمت، بکلی نفت شمال به تاریخ بپیوندد.

در مورد آذربایجان نیز شما در کدام سند و مدرکی مطالعه کرده اید که قرار بوده آذربایجان ایران به آذربایجان شوروی بپیوندد؟ منظور سند و مدرک است و نه حرف های تبلیغاتی.

اسکندر محمدی- خیلی از سایت ها، حتی چپ های واقع بین با اینکه قبلاً، از اینکه صف بین آخوند و غیر آخوند کشیده شود مخالف بودند وعقیده داشتند که روحانی به صرف یکسانی لباس، یک طبقه نیست و در بین آنها هم طرفدار مردم و هم ضد مردم وجود دارد و مواضع سیاسی ربطی به ایدیولوژی ندارد. اما متاسفانه در دو سال اخیر بتدریج برخی تغییر نظرات دراین باره دیده می شود. برای مثال خانم نوشین احمدی خراسانی اخیراً به این کشف رسیده که انقلاب 57 یک انقلاب ایدیولوژیک بود. یعنی مواضع راست های افراطی نظیر مصباح را تأیید کرده اند.
روحانیت مترقی از یک طرف تحت فشار راست افراطی است که چرا در مقابل باصطلاح فتنه سکوت کرده و از خود بصرت نشان نداده و از دیگر سو، چپ های افراطی، سلطنت طلب ها، لیبرال ها و برخی همراهان جنبش سبز او را مورد شماتت قرار میدهند که چرا در مقابل فجایع اخیر، سکوت کرده است. آنها توجه نمی کنند که سکوت کنونی روحانیت مترقی علیرغم فشار رهبر برای گرفتن بیعت از آنها، خود یک عمل اعتراضی است. این منتقدان چنان سخن می گویند که گوئی همه به وظایف خود عمل کرده اند اما روحانیت یک استثنا است.
راه توده: دوست عزیز آقای محمدی، شما یک مقاله کوتاه و فشرده نوشته بودید که نیازی به توضح و یا پاسخ ما نیست.
 

امینی- من رابطه مشروع شما را با عبدالله متوجه نشدم. کمی بیشتر توضیح  بدهید.

راه توده: دوست گرامی، شما در کدام مطلب و یا نوشته و یا حتی پاسخ به نامه های دریافتی، نامی از آقای شهبازی در راه توده دیده اید که چنین بی پروا از مشروعیت رابطه سئوال می فرمائید؟
ما با اقای شهبازی نه رابطه مشروع داریم و نه نامشروع. ایشان دارای گذشته ایست که مربوط به فعالیت هایش در حزب توده ایران و دوران زندان ایشان است. و دارای موقعیتی و فعالیت هائی است درحال حاضر که در سایت ایشان منعکس است و می توانید مراجعه کرده و مطالعه کنید و یا مراجعه نکرده و مطالعه نیز نکنید. آن گذشته را حزب باید جمع بندی کند و این موقعیت را هرکس خود مختار است با آن چگونه روبرو شود.
 

حسین محمد حسینی- با سلام- لطفاً در صورت امکان شرایط عضویت در حزب را برایم ایمیل کنید. با تشکر.
راه توده: شما را به پاسخ خواننده دیگری که همین سئوال را مطرح کرده و پاسخ آن را در بالا نوشته ایم مراجعه بفرمائید.
افشین ایرانی- سلام. دستتان را به گرمی می فشارم و برایتان آرزوی موفقیت دارم. چندیست که مسئله ای ذهن من و تعدادی ازدوستانم را مشغول خود کرده است و آن اینست که حزب می بایست از نظر اقتصادی ضمن دفاع از زحمتکشان روی مسله ملی تاکید و تکیه میکرد و به مردم می فهماند که نفت و گاز و منابع دیگری که دولت هزینه میکند متعلق به مردم است و دولت باید در مقابل استفاده ازآن به مردم پاسخگو باشد. هنوز هم میبینیم که این تفکر "مال دولت است؟ پس به جهنم" درمیان مردم رواج دارد. این درست است که سیاست فعلی شما حول وحدت ملی ودمکراتیک استوار است، اما آیا نباید این سیاست را نه مرحله ای بلکه استراتژیک دنبال کرد؟ وتضاد اصلی را نه بین کار و سرمایه که بین منافع ملی و حاکمیت جستجو کرد؟ میدانم این نظر خام و ناپخته است اما فکر میکنم ارزشش را دارد که رویش تعمق شود .
راه توده: به شما توصیه موکد می کنیم که از هر طریق- از جمله مراجعه به اینترنت و یا مراجعه به آرشیو راه توده- اسناد حزب توده ایران را مطالعه کنید. در آنجا پاسخ مستند و منسجم خود را خواهید خواند. دوم این که آن تضادی که شما به آن اشاره کرده اید، از شاخه های تضاد اصلی است. مع الوصف در آینده سعی خواهیم کرد بیشتر توضیح بدهیم. بویژه از دکتر سهرابیان خواهیم خواست تا دراین زمینه مطالبی را جهت انتشار تهیه کند. به مطالب تحقیقاتی ایشان نیز در راه توده مراجعه کنید.


نامه: چند وقت پیش در یك مراسم سوگواری یكی از بستگان در جمع عده ای از چپ های و نیرو های مترقی و جنبش سبزی ها و.... یك نفر سئوال كرد كه ما توده ایها را در كجا می توانیم ملاقات كنیم؟ آنها در كجا دفتر دارند؟ و.... یكی از توده ایها این طور جواب داد.
توده ای ها یعنی همه مردم زحمتكش، كسی و كسانی و........... از مردم كه بر علیه گرانی مبارزه می كنند و به گرانی ها اعتراض می كنند. همان فرد و همان جمع و همان تشكل، فرد و جمع و تشكل توده ای می باشند. كسی و كسانی و تشكلی از كارگران و كارمندان و............. كه برای افزایش دستمزد بر اساس تورم مطابق ماده 41 قانون كار مبارزه می كنند. همان تشكل و همان فرد و همان كارگران توده ای هستند و حزب توده ایران در این فرد و در این تشكل مستتر است.
در آخر صحبت، همه صحبت های آن رفیق را ضمنی و غیر ضمنی و یا با سكوت تائید كردند .
معنی صحبت های رفیق فوق می تواند این باشد كه: نمی توانیم و نباید مبارزات توده های مردم را در طول تاریخ از جمله در تاریخ 100 تا 150 ساله كم بها بدهیم و به قول ما دهاتی ها كلوخ بگذاریم از رویش رد شویم.
راه توده: درود بر شما و دوستانتان!

توضیح: دوست گرامی "حق وردیان" دو نامه بلند و مقاله گونه شما درباره انتخابات دریافت شد اما تصور می کنیم، در آن سطحی که شما چنین قاطعانه در باره انتخابات نوشته اید، مسئله درست نیست. باید گام به گام با زمان و حوادث و تحولات پیش رفت و مردم را برانگیخت و آگاه کرد.

 

راه توده 328    24 مرداد ماه 1390

بازگشت