نتیجه گیری از دو دیدار و دو سخنرانی رهبر جمهوری
اسلامی جز این نیست
حاکمیت در ضعیفترین
موقعیت 33 سال گذشته قرار گرفته
در هفته گذشته و بدنبال دو دیدار و سخنرانی علی خامنه
ای، رهبر جمهوری اسلامی که در آنها به دفاع از سیاستهای خویش پرداخت و مدعی حفظ
پرچم انقلاب 57 شد، به حق این سئوال برای مردم و نیروهای سیاسی مطرح شد: چه پیش
آمده، که خامنهای به دفاع از خویش برخاسته؟
حق با همه آنهاست که سخنرانی رهبر جمهوری اسلامی در دو دیدار هفته گذشته (با سران
حکومتی که خود تشکیل داده و جوانان و دانشجویانی که به دیدارش برده شده بودند) را
دفاع از خویش ارزیابی کردند. ما نیز همین عقیده را داریم.
آقای خامنهای که حتی در لایههای پیرامونی نظامیها و غیر نظامیهای اطراف خویش
نیز تحت فشار حاصل و نتیجه سیاستهای دو دهه گذشته و بویژه 7 سال گذشته است، اکنون
به دو بزنگاه مهم دیگر نزدیک میشود. یعنی انتخابات مجلس، بزنگاه اول، و بدنبال آن،
بزنگاه دوم، یعنی انتخابات ریاست جمهوری!
تمام تلاش و کوشش وی آنست که این دو پیچ تند را با کمترین عقب نشینی از آنچه خود
کرده و یا به حساب او نوشته شده پشت سر بگذارد. او با همین انگیزه، فتیله ادامه
رسوائی باند احمدی نژاد را تا پیش از بلند شدن صدای آن گروه از فرماندهان سپاه که
مخالفت حکومت سپاهی، مخالف کودتا و مخالف حمایت از احمدی نژاد بوده و هستند، پائین
کشید. گرچه، چه این فتیله پائین کشیده میشد و چه پائین کشیده نمیشد، آنچه مردم و
حکومتیها و حتی یاوران رهبر جمهوری اسلامی باید میدانستند، دانستند.
اگر جمهوری اسلامی بر مدار انقلاب 57 بود و مردم حامی حاکمیت کنونی، دیگر نیازی به
این دو ادعا نبود. چنان که آقای خامنهای در هر دو سخنرانی بارها آن را تکرار کرد.
اگر نسل جوان کشور حامی حاکمیت کودتائی بود، نیازی بهترتیب دادن دیدار با جوانان
و دانشجویان نبود. اساسا، روش رهبر جمهوری اسلامی چنین است که هر گاه در منگنه
سنگینترین فشارها قرار میگرد تن به دیدارهائی از نوع دیدار با جوانان و دانشجویان
میدهد. چنان که در هفته اول پس از کودتای 22 خرداد، تن به دیدار با فاطمه کروبی
(همسر شیخ مهدی کروبی)، منتجب نیا (نماینده حزب اعتماد ملی) و مرتضی الویری
(نماینده ستاد انتخاباتی کروبی) و ... داد و چاپلوسانهترین سلام علیک را هم با
فاطمه کروبی کرد! دیداری که نمایندگان ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در آن شرکت
نکردند. شرکت نکردند، زیرا اگر دو فرد درحاکمیت جمهوری اسلامی عمیقا با مانورها و
سیاست بازیها و ضعفهای شخصیتی علی خامنهای آشنا باشند، دومین آنها میرحسین
موسوی است و اولین آنهاهاشمی رفسنجانی!
اگر فغان مردم از گرانی و فقر بالا نرفته بود، آقای خامنهای در این دو دیدار
منتقد طرز اجرای اصل 44 نمیشد و چهره اپوزیسیون به خود نمیگرفت.
اگر دارو دسته کودتا و باصطلاح حاکمیت یکپارچهای که ایشان تشکیل داده، چنین از هم
پاشیده و چند حاکمیتی نشده بود، آقای خامنهای در هر دیدار با سران حکومت پرهیز از
انتقاد از یکدیگر و در دیدار با دانشجویان تائید نقد حکومت اما با احتیاط و سازنده
نمیکرد. اگر سیاست خارجی جمهوری اسلامی و فشار سنگین تحریمها نبود، آقای
خامنهای تن به قبول سهم در جنایت رستوران میکونوس برلین و کشته شدن رهبران کرد
ایرانی نمیداد!
در مجموع سخنرانی دو دیدار، آنچه آقای خامنهای در ستایش آن سخن گفت، پیشرفتهای
علمی و در واقع اتمی بود.
از نظر ما، این دو دیدار، که توصیه میکنیم آن را بدقت بخوانید، نشان داد که حاکمیت
نه میتواند با وضع کنونی ادامه حیات بدهد و نه میخواهد عقب نشینی کرده و به گذشته
بازگردد. به همین دلیل است که آقای خامنهای دو دستی به تکنولوژی اتمی چسبیده تا
لااقل آن را نتیجه و دستآورد سیاست نظامی و حکومتی خویش معرفی کند. دستآوردی که نه
تنها پاکستان مجهز به آنست، بلکهترکیه و بتدریج عربستان و مصر هم به آن دست یافته
اند و معلوم نیست کدامشان زودتر همطراز پاکستان در تولید سلاح اتمی خواهند شد.
بنابراین، این دستآورد احتمالی که اگر شاه هم هنوز در ایران حاکم بود، شاید زودتر
از اینها بدان دست یافته بود، نخواهد توانست طناب نجات حاکمیت کنونی از چاهی که در
آن رفته بشود. و بیم است که همین دستآورد هم به طنابی برای بستن دست و پای حاکمیت و
یا ریسمانی برای به دار کشیدن تمامیت ارضی ایران تبدیل شود.
در چنین شرایط دشوار و بغرنجی است که حاکمیت در جستجوی راه حلی برای عبور از دو
گردنه، دو انتخابات آینده است. اگر انتخاباتی بدون حضور مردم و در محاصره تحریم
داخلی و خارجی برگزار کند، شمار چند ده میلیونی تحریم کنندگان انتخابات، خود گویای
رای واقعی انتخابات 22 خرداد و رسوائی کودتاچیها و ادعاهایشان درباره "فتنه سبز"
خواهد شد و اگر عقب نشسته و تن به انتخاباتی نیمه آزاد بدهد، باز هم نتیجه همان
خواهد بود که صورت تحریم انتخابات بدست خواهد آمد. در میان این دو تیغه قیچی
انتخابات است که یگانه راه حل، مصالحهای است که جز با گفتگو و تفاهم بدست
نمیآید. گفتگو و تفاهم با همانها که در حبس خانگیاند و یا در قهر حکومتی.
یعنیترکیبی از موسوی و کروبی وهاشمی و خاتمی و دیگران....
اگر زمزمه و یا آشکار شدن روز به روز این راه حل نهائی وجود نداشت، دفتر سیاسی سپاه
پاسداران که سردار جوانی مسئول آنست، هفته گذشته، آنگونه شتابزده و آب نکشیده وسط
میدان نمیپرید و خلع لباس روحانیون مجمع روحانیون مبارز به رهبری خاتمی و
خوئینیها و انصاری و ... را مطرح نمیکرد. گروه طرفدار ادامه مسیر کودتا و برگزاری
انتخابات بی حضور مردم و یا حتی لغو انتخابات، اگر در آنسوی پرده، بحثهای جدی مطرح
نبود، ضرورتی نداشت اینگونه بی پرده مخالفت خود را بیان کند. مخالفتی که خود
آگاهاند که ممکن است به برکناری شان از فرماندهی و پستهائی که اشغال کرده اند
تمام شود. حتی اگر احمد جنتی باشند و یا محمد یزدی و حامی امثال سردار جوانی!
راه توده 328 - 24 مرداد ماه 1390