روحانیت و فرماندهان |
انتخابات نهمین دوره مجلس در راه است. رهبر جمهوری اسلامی میگوید هنوز زود است بحثهای انتخاباتی، اما با اطمینان میتوان گفت که نه تنها در مجلس کنونی و در میان گروهبندیهای نظامی- سپاهی، بلکه حتی در خود بیت رهبری بیش از آن نهادهای دیگر مسئله انتخابات مجلس آینده، نه از هم اکنون، که از هفتهها پیش در دستور روز است! آنچه تاکنون بعنوان پیش بحثهای این انتخابات – با پیش کشیدن باصطلاح جریان انحرافی- پشت سر گذاشته شده، نشاندهنده بغرنجترین شرایط برای حاکمیتی است که هم میخواهد خود را نماینده آراء مردم معرفی کند و هم میخواهد با "خودرائی" به حاکمیت ادامه بدهد. و این تازه در شرایطی است که یک کودتای خونین نیز در خرجین خود دارد. گستردهترین بی اعتمادی مردم نسبت به حاکمیتی که نه تنها به رای و انتخاب مردم خیانت کرده، بلکه با دروغ و چماق، زندان و اعدام از خود دفاع میکند، تنها گوشهای از این بغرنجی است. ابعاد دیگر را در درون خود حاکمیتی که دچار انواع دسته بندیها و رقابتها و کشاکش هاست و درعین حال از خارج از کشور نیز تحت شدیدترین فشارهاست میتوان جستجو کرد. برخی باند احمدی نژاد- مصباح یزدی را بعنوان جریان انحرافی تابلوی اختلافات کردهاند و دو آیت الله – مهدوی کنی و مصباح یزدی- را نماینده صف بندی در درون حاکمیت، اما واقعیت هنوز این نیست. واقعیت اینست که روحانیت و فرماندهان سپاه به نقطهای رسیدهاند که دیگر ادامه راه در کنار یکدیگر ممکن نیست و یکی باید بردیگری غلبه کند. نظیر همین مرزبندی در میان روحانیون و از سوی دیگر در درون خود فرماندهان سپاه نیز وجود دارد. شاید، علیرغم همه اعتباری که از روحانیت ایران سقوط کرده، بدلیل حضور روحانیونی نظیر خاتمی و صانعی و گروهی دیگر از معممین که درجریان کودتای 22 خرداد در کنار مردم ماندند و یا با کودتا همراهی نکردند و همچنین باورهای مذهبی مردم، هنوز بتوان اعتباری برای روحانیت در میان مردم متصور بود، اما تردید نیست که این اعتبار برای فرماندهان سپاه، با جنایاتی که در جریان کودتای 22 خرداد و رویدادهای پس آن مرتکب شدند و با افشای سلطه بر واردات قانونی و غیرقانونی و تبدیل شدن به بزرگترین مافیای اقتصادی، به هیچ روی متصور نیست. آنها با درنظر گرفتن همین مسئله، شبکه مداحان را سازمان دادند تا بلکه آن مشروعیت مذهبی را که دیگر نمی توانند از روحانیت کسب کنند، از شبکه مداحان کسب کنند. از جمله زمینههای خروج یک رضاخان از میان فرماندهان سپاه، به بهانه خاتمه بخشیدن به چند حکومتی در جمهوری اسلامی، که هم مردم را بکوبد و هم روحانیت را، در همینجاست. سپاه در میان مردم اعتبار ندارد و روحانیت در ضعیفتر ین موقعیت خود از صدر مشروطیت تا کنون قرار دارد. این همان شناخت و محاسبه ایست که فرماندهان سپاه برای هر گام قطعی که برای ولایت مطلقه خود بخواهند بردارند روی آن حساب میکنند. همچنان که در حل و فصل مسائل سیاسی واقتصادی فی مابین جمهوری اسلامی با اروپا و امریکا، روی همین حاکمیت و ولایت مطلقه خود حساب میکنند. اما، این یک فصل از بغرنجی شرایط است. شرایطی که حاکمیت در درون خود گرفتار آنست. روی دیگراین سکه مردم ناراضی و بی اعتماد به حاکمیت، و بحران عمیق و همه جانبه سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و حتی مذهبی حاکم بر جامعه است. در اینسو نیز، جنبش مردم روی مجموعه تضادهای درون حکومتی و بویژه صف آرائی روحانیت و فرماندهان و فشار از خارج به حاکمیت حساب میکند. همه محاسبات و نقشهها و توطئههای حاکمیت برای عبور از هر گذرگاه توفانی – از جمله انتخابات- اگر یک جنبش بیدار و مردمی را در برابر خود نداشت میتوانست به موفقیت بیانجامد، اما چنین نیست و گریبان حکومت برای تحقق برنامه هایش در همینجا گیر است. بخش مهمی از این گرفتاری، ریشههای عمیق در شعارها و خواستهای انقلاب بهمن دارد که حالا دیگر، حتی بدون توهمات مذهبی نیز در جامعه مطرح است. اگر نبود این واقعیت، امثال سردار"نقدی" فرمانده بسیج در هفته گذشته، علیرغم همه واکنشهای احتمالی، احساس خطر فرماندهان سپاه را در تدارک انتخابات مجلس در این جمله جسورانه خلاصه نمی کرد: « "خط امام" منافقین جمهوری اسلامی است!» و یا "جوان آنلاین" وابسته به دفتر سیاسی سپاه که فرمانده آن سردار"جوانی" است، چنان بی حیا، از روی سر روحانیت و حوزه علمیه و حتی دادگاه روحانیت بانگ بر نمی داشت که باید آیت الله خوئینی ها، محمد خاتمی، مجیدانصاری و دیگر رهبران مجمع روحانیون مبارز- که همان خط امام است- را خلع لباس کرد! به همان اندازه که مردم، در شرایط بغرنج کنونی روی این بخش از روحانیت حساب میکنند، فرماندهان سپاه نیز از آن احساس خطر میکنند. از کنار این نشانهها (گفتههای اخیر سردار نقدی و سردار جوانی در جوان آنلاین) به ظاهر کوچک اما در واقع بزرگ و عمده، نباید به سادگی عبور کرد و یا آنها را به فراموشخانه اخبار روزانه فرستاد. زیرا هر تحولی در جمهوری اسلامی از دل این بغرنجی بیرون خواهد آمد. از کنار هم چیدن همین خبرها، اظهار نظرها و تهدیدهاست که میتوان فهمید در پشت جبهه متلاشی شده کودتاچیها چه میگذرد و خطر را در کجا میبینند! خطر، هنوز آرمانهای انقلاب است و این همان نکته ایست که دربالا بعنوان نیروی عظیم بازدارنده توطئههای حکومتی به آن اشاره کردیم. بنابراین، اینگونه نیست که هرچه را حکومت اراده کند میتواند انجام داده و پیش برود. چنان که شاهدیم پس از 2 سال و نیم، نتوانستند کودتا را نهادینه کنند. با این پیش زمینه، انتخابات مجلس آینده در دستور جنبش مردم و حکومت است. به همان اندازه که زمینه تحریم اعتراضی این انتخابات وجود دارد، زمینه لغو کودتائی انتخابات نیز وجود دارد. به همان اندازه که گشایش فضای سیاسی و به میدان بازگرداندن رهبران جنبش سبز از الزامات جلب اعتماد مردم برای حضور در پای صندوقهای رای است، به همان اندازه خطر گامهای جنون آسای حاکمیت – حتی استقبال از حمله نظامی به ایران- وجود دارد. تمام این احتمالات، در محاسبات قدرتهای خارجی برای دخالت مستقیمتر – حتی نظامی- در امور داخلی ایران نیز وجود دارد و به همین دلیل نمی توان به این آسانی تصور کرد چون برنامههای اقتصادی دولت در راستای دستورات و برنامههای صندوق بین المللی پول است، امریکا و دیگر قدرتهای بین المللی نیازی به دخالت نظامی در ایران ندارند. و یا حاکمیت با تبلیغات و صندوق سازی و درست کردن دسته بندیهای مصنوعی از میان جبهه راست (اصولگرا) از سد انتخابات مجلس عبور خواهد کرد. |
راه توده 329
31 مرداد ماه 1390